به بسیاری از پسران از سن بسیار کم آموخته شده است که محکم باشند و احساساتشان را پنهان کنند. به گفته ویلیام پُلُک، نویسنده، هر زمان پسران از "قوانین پسرانه" پیروی نکنند و به جای آن مهربان باشند و احساساتشان را نشان دهند، طرد و تحقیر میشوند. پسران بسیار حساس یاد میگیرند که برای تایید گرفتن از همسالان، خود واقعیشان را پنهان کنند. این انکار ممکن است باعث ایجاد ترس، اضطراب و کاهش عزت نفس شود. پال کیوِل جایی نوشته است: پسرها در اتاق "مانند یک مرد رفتار کن" گرفتار شدهاند. یعنی باید خشن، محکم، قوی، صاحب اختیار و فعال باشند. هر وقت مردان به بیرون از این اتاق قدم بگذارند، مورد تحقیر قرار میگیرند. دان کیندلون و مایکل تامپسون در کتاب Rasing Cain نوشته اند: اگر پسران احساساتی مانند ترس، اضطراب یا غم را ابراز کنند، عموما زنانه خوانده میشوند. و بزرگسالان و سایر کودکان، معمولاً طوری با آنها رفتار میکنند که گویی این احساسات برای یک پسر غیرعادی است. بالعکس، دخترانی که احساساتشان را بیان میکنند، انتظارات دیگران را برآورده میکنند و همین امر به آنها کمک میکند تا مورد تایید دختران دیگر قرار بگیرند.
مردان یاد میگیرند همه احساساتشان به جز خشم را سرکوب کنند.
شاید برایتان عجیب باشد که بدانید برخلاف هنجارهای اجتماعی، نوزادان پسر از لحاظ عاطفی نسبت به نوزادان دختر بیشتر واکنش نشان میدهند. طبق یک مطالعه، نوزادان پسر هنگامی که ناامید میشوند، بیشتر از دختران گریه میکنند. با وجود این، در سن ۵ سالگی، اکثر پسران همه احساساتشان به جز خشم را سرکوب میکنند. علیرغم اینکه به پسران آموخته شده که احساساتشان را کنترل کنند، اما اندازهگیری میزان ضربان قلب و هدایت الکتریکی پوستشان (عرق کف دست به دلیل استرس و اضطراب) در موقعیتهای تحریککننده نشان میدهد که بین واکنشهای دختران و پسران تفاوتی وجود ندارد. پسران نیازهای انسانیِ مشابه دختران دارند. برای مثال، از آنجایی که همه پسران نیاز دارند دوست داشته شوند، ازشان مراقبت شود و به آنها احترام گذاشته شود، مربی مهدکودکی که با بغل کردن به دانشآموزانش خوشآمد میگوید، روی پسران اختلالگر تاثیر میگذارد و آنها را آرامتر میکند.
هنگامی که مردان پرخاشگرانه رفتار کنند یا ساکت باشند، از سوی جامعه به عنوان انسانهایی طبیعی پذیرفته میشوند. با این حال، زمانی که آنها سطوح طبیعی از ترس، اضطراب و غم (که به عنوان احساسات زنانه شناخته میشوند) را ابراز کنند، دیگران طوری با آنها رفتار میکنند که انگار غیرطبیعی هستند. مردانی که مجبورند برای همرنگ جماعت شدن ماسک مرد قوی را به چهره بزنند، هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی رنج میکشند، به ویژه مردان بسیار حساس که باید برای سرکوب احساساتشان سختتر تلاش کنند. رفتار خشن مردانه ممکن است از ترس از به اندازه کافی پرخاشگرانه رفتار نکردن و زنانه تلقی شدن ناشی شود. به هرحال، رفتارهایی که دخترانه محسوب میشوند (کارهایی از روی همدلی، حساسیت، شفقت و ... انجام میدهیم)، برای مردان نیز رفتارهایی طبیعی هستند. در بسیاری از جوامع قضیه متفاوت است. طبق نظر انسانشناسان، در برخی فرهنگها (برای مثال در semoi مالزی) رفتار خشن مردانه وجود ندارد. همچنین جامعه هاترایتها، بزرگترین و موفقترین گروه جمعی مسیحی در ایالات متحده، بیش از ۳۵۰ سال را بدون قتل سپری کرده است.
پس ممکن است نتیجه بگیریم که خشونت برای مردان طبیعی نیست. بلکه یک رفتار آموخته شده است.
مردان بسیار حساس در سکوت رنج میکشند.
اکثر مردان هنگام گفتوگو درباره حساسیت احساس ناراحتی میکنند زیرا این ویژگی در جامعه زنانه تعبیر میشود. بروز هر رفتاری که بسیار نزدیک به رفتار زنانه باشد، ممکن است احساس مردانگی یک مرد را تهدید کند. بسیاری از مردانی که زندگی خود را نابود میکنند تا احساس مردانگی کنند، مانند مردان واقعی رفتار نمیکنند. آنها تنها در حال تجربه یک کلیشه فرهنگی هستند. برخی مردان با انکار بخش حساس خود، به یک انسان نصفه نیمه تبدیل میشوند. مردان پرخاشگر و غیرعاطفی باید الگوبرداری از رفتار مردان مهربان و حساس از نظر عاطفی را یاد بگیرند تا به یک انسان کاملا موثر تبدیل شوند.
یکی از غمانگیزترین جنبههای قوانین سفتوسخت پسرانه این ایده است که مردان هیچوقت نباید گریه کنند و ترسشان را بروز دهند. تاثیر مخرب سرکوب احساسات در مردان در آمار افسردگی و خودکشی آنها نمایان است. سوزان نُلِن-هُکسِما در تحقیقی در دانشگاه استندفورد به این نتیجه رسیده است که پسران ۸ تا ۱۲ سال به طور چشمگیری بیشتر از دختران افسرده هستند. حتی مردان بسیار حساس نیز از گریه کردن اجتناب میکنند. این در حالیست که تحقیقات الین آرون، نویسنده کتاب آدم بسیار حساس، نشان میدهد که تعداد مردان و زنان بسیار حساس یکسان است. تنها زمینهای که زنان بسیار حساس در آن به طور قابل توجهی امتیاز بیشتری از مردان بسیار حساس کسب میکنند این است که آنها راحتتر گریه میکنند.
همچنین به مردان آموخته شده است که درخواست کمک نشانه ضعف است. این طرز تفکر از فشار برای سرکوب احساسات منفی ناشی میشود. اگر قرار نباشد احساسات دردناکی را تجربه کنید، پس اصلا چرا برای کنارآمدن با آنها به کمک نیاز داشته باشید؟
بسیاری از مردان در سکوت رنج میکشند و همین امر ممکن است تاثیر ناگواری بر ارتباطات، حرفه و سلامتشان بگذارد. اخیرا این جمله را در بیمارستان محلی اداره امور کهنهسربازان خواندم: "برای درخواست کمک باید مانند یک جنگجو شجاع و قوی بود. اگر در حال تجربه یک بحران عاطفی هستید، با بیمارستان تماس بگیرید". یک مرد واقعی باید نیروی درونی خود را در جهت پاک کردن تاثیر سالها شستشوی مغزی رسانهای، خانوادگی و اجتماعی به کار بگیرد تا بتواند احساسات و آسیبپذیری خود را ابراز کند.
جهان به مردان بسیار حساس نیاز دارد.
سرکوب احساسات و حساسیت تاثیر مخربی بر مردان و کسانی که آنها را دوست دارند میگذارد. این توقع که مردان باید احساسات و حساسینشان را پنهان کنند عواقب بسیار بدی برای جهان به همراه دارد. مردانی که احساساتشان را انکار میکنند سیاره پرحادثهای را ساختهاند. زیرا بسیاری از رهبران مرد جهان به جای نشان دادن رفتاری دلسوزانه و مشارکتی، رفتاری جنگجویانه دارند. ما در نقطه عطف سیارهمان قرار گرفتهایم، سیارهای که رهبران سیاسی مرد میتوانند به رفتار تند و ستیزهجویانه خود ادامه دهند و انسانیت را به خطر بیاندازند یا اینکه میتوانند رویکرد تعاملی و جدیدی را برای سیاست خارجی، اقتصادی و زیستمحیطی اتخاذ کنند. با پذیرش تنوع تجربیات انسانی، از جمله حساسیت مردانه، میتوانیم دوره جدیدی از صلح جهانی را آغاز کنیم.
برای داشتن جامعهای مطلوب، باید میان مردان بسیار حساس و غیر بسیار حساس تعادل برقرار شود. اگرچه اکثر مردان غیر بسیار حساس نظامی هستند یا به عنوان مدیر عامل در شرکتها کار میکنند و مردان بسیار حساس به شغلهایی مانند مشاور، هنرمند و درمانگر مشغولاند اما من فکر میکنم مردان بسیار حساس تا زمانی که به روش خودشان، یعنی با تفکر و بدون پرخاشگری کار کنند، میتوانند تقریبا در هر شغلی خوب عمل کنند.
نکته اینجاست که درنهایت جوامع موفقی که شکوفا شدهاند آنهایی هستند که هم جنگجویان پرخاشگر و هم مشاوران حساس را محترم میشمارند. مردان بسیار حساس ماموریت مهمی دارند. آنها باید رفتار خشن برخی مردان غیر بسیار حساس که با انسانها، حیوانات و مادرِ طبیعت سنگدل هستند را تعدیل کنند. شاید مردان بسیار حساس جنگجویانی نباشند که در خط مقدم مبارزه کنند، اما نبرد آنها به همان اندازه شجاعانه است. جنگیدن برای برقراری عدالت، استقامت و بردباری زیادی را میطلبد. برقراری صلح فردی و جهانی فقط به دست قهرمانانی همچون مسیح، بودا، دالایی لاما، ماهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ جونیور امکانپذیر است. تنها یک مرد قوی (بسیار حساس) میتواند مانند این رهبران معنوی، راجع به حقایقی درباره اخلاق، فضیلت و عدالت صحبت کند.
وقت آن رسیده است که قانون قدیمی و سفتوسختی که به ما میگوید مردان باید پرخاشگر، پوستکلفت و بیعاطفه باشند را کنار بگذاریم. هر قدر مردان بسیار حساس بیشتر به خودشان اعتماد کنند، بیشتر میتوانند به ساختن یک سیاره صلحآمیز و سالم کمک کنند؛ سیارهای که در آن تمام مردان موثر هستند و حساسیت، شفقت و آسیبپذیری خود را نشان میدهند.
ترجمه: مهربان جورابلو
منبع: https://highlysensitiverefuge.com/highly-sensitive-men-world-needs