Mehrab Mohammad Hosseini
خواندن ۱۰ دقیقه·۳ روز پیش

سفرنامه قشم

این سری به جزیره قشم سفر کردیم و خیلی از چیزی که توقعش رو داشتم متفاوت بود. تجربه و مشاهداتم در این سفر رو یادداشت میکنم و امیدوارم براتون مفید واقع بشه. این سفر حدود یک هفته قبل سال تحویل در اسفندماه ۱۴۰۳ صورت گرفته و وقایع با این نگاه نوشته میشن.

قبل از نشست هواپیما در فرودگاه قشم، تحقیق خاصی در مورد جزیره نکرده بودم. هواپیما نشست و دمای هوا ۳۴ درجه بود در حالی که توی تهران زیر ۲۰ درجه بود. تاکسی ها بیرون درب فرودگاه منتظر بودن. یه تاکسی هیوندا گرفتیم و با توجه به لوکس بودن ماشین، حدس زدم با تجربه سفری شبیه به کیش طرف هستیم اما هر چی جلوتر رفتیم دیدگاهم عوض شد. قشم و کیش تا حدود بسیار زیادی متفاوت هستن.

راننده که فکر میکنم بومی نبود اما جنوبی بود، ما رو با حال و هوای جزیره آشنا کرد. اولین نکته جالب در مورد جزیره قشم اینه که واقعا مثل شهرستان میمونه. یعنی متشکل از چندین شهر و کلی روستا هست. خود شهر قشم در شمال شرقی جزیره واقع شده اما فرودگاه در حوالی مرکز جزیره قرار داره. از همون اول فهمیدیم که در این جزیره، مسافت ها واقعا زیاده! بیخود نیست که بزرگترین جزیره ایرانه، طول جزیره بیش از ۱۰۰ کیلومتر هست. واقعا بین شهراش جاده های بیابانی و بعضا کوهستانی وجود داره و قطعا دفعه بعدی که بخوام به قشم سفر کنم با ماشین شخصی از بندرعباس میام، چون بخش زیادی از هزینه‌مون صرف کرایه راننده دربستی یا تاکسی های اینترنتی شد. چون اکثر مکان های دیدنی در سر تا سر جزیره پخش هستن و دسترسی بدون ماشین عملا به خیلی از اونا غیرممکنه. یه راه خوب دیگه اینه که ماشین به صورت روزانه اجاره کنید که اونم هزینه به مراتب زیادی داره و البته باید آدرس مکانهای گردشگریش رو شناخته باشید که خیلی راحت نیست.

ما در یک هتل ساحلی بین شهرهای قشم و درگهان مستقر شدیم. هتل خلیج‌فارس با توجه به قیمتی که از ما گرفت، خدمات قابل قبول و حتی فراتر از انتظاری به نظرم ارائه میداد. مخصوصا اینکه بازسازی و تمیز شده بود و نکته زیباش این بود که با بیدارشدن از خواب، پنجره اتاق رو به دریا باز میشد و فضای زیبایی رو خلق میکرد. صبحانه‌ها سلف سرویس بود و مثل هتل های پنج ستاره کامل نبود، اما واقعا راضی‌کننده بود و تنوع نسبتا خوبی داشت. همچنین رستوران هم داشتن برای ناهار و شام که البته پیشنهاد نمیکنم چون نسبت کیفیت / قیمت پایینی داشت و خیلی از غذاهای منو ناموجود بود. داخل اتاق کولرگازی بود، پذیرش خوب رسیدگی میکرد و مشکلی از بابت هتل نخوردیم خدا رو شکر.

روز اول بعد تحویل هتل، من تا آخر شب به علت مریض احوالی و دل درد خانه نشین شدم. فقط از قدم‌زدن کنار محیط ساحلی هتل و تماشای دریا بهره‌مند شدم که الحق صدای موج دریا در کنار سکوت تمام چیزهای دیگه، ارزش این چند ساعت رو داشت. با خودم فکر کردم که ایده ی هتل یا سوییت های ساحلی رو حتما در باقی شهرهای کنار دریا هم امتحان کنم (البته ترجیح میدم در سفر بعدی به قشم حتما اقامتگاه بومگردی در یکی از روستاها داشته باشم)

روز دوم تصمیم گرفتیم از جزیره هرمز دیدن کنیم. بعد صرف صبحانه به سمت اسکله شهید ذاکری حرکت کردیم. در روزهای گذشته دریا طوفانی بود و بعضی حمل و نقل ها لغو شده بودن اما روزی که ما رفتیم وضعیت پایدار بود. تا قبل از گرفتن بلیت از پذیرش، کلی قایق موتوری (احتمالا بدون جواز) با قیمت پایین‌تر پیشنهاد گشت جزیره به ما رو دادن اما نهایتا تصمیم بر این شد که با همان کشتی های رسمی بریم. حدود ۴۵ دقیقه در راه بودیم و آداب نشستن در کشتی یک نسخه کوچیک شده و خودمونی‌تری از هواپیما بود. کشتی تکون زیاد میخورد و بعضیا دریازده شدن و احساس تهوع داشتن موقع رسیدن به مقصد. حرکت این کشتی های کوچک (اصطلاحا شناورها) از حدود ۹ صبح هست و اخرین تایم برگشتشون به جزیره قشم، ساعت ۱۵ بود. ما حدود ۱۱ و نیم به جزیره هرمز رسیدیم و عجب جایی! جزیره هرمز به قدری زیبا بود که تصمیم گرفتم حتما در وقتی دیگر، سفری مستقیما به خود جزیره هرمز با دوستامون داشته باشیم و یکی دو شب اقامت کنیم. معمولا رایج هست که بعد پیاده شدن از کشتی، همون اول یه موتور سه چرخه بگیرید (که از نظرم بهترین گزینه ست) و تَرک اون بشینید و گشت جزیره رو همراه با یه بومی تجربه کنید یا یه موتور اجاره کنید و خودتون برونید. به هر حال ما جزو معدود افرادی بودیم که ماشین کرایه کردیم و با آقای هرمزی نامی به گشت جزیره پرداختیم که ایشون خوش اخلاق بود و همه چیز رو میدونست و مزیت کولر هم داشتیم و قیمتش برای ما ۴ نفر، حتی ارزون‌تر در اومد.

جزیره هرمز که مساحت کوچیکی هم داره بدین شکل بود که یه جاده ساحلی دور تا دور جزیره رو کاور میکنه و منظره به شدت زیبای دریا رو خلق میکنه. خود شهر در بخش کوچکی از جزیره واقع شده و جمعیت اندکی داره. همینجا بگم که بومی های هرمز و بومی های قشم، اهل تسنن هستن و آدمای خیلی خوش اخلاق، مهربون، صادق و مهمان‌دوستی به نظرم اومدن. همینجا در پرانتز بگم که توی خود قشم متوجه شدیم مسجدهای تک مناره متعلق به سنی ها هستن و سایر متعلق به شیعه هایی که اکثرا از جنوب ایران یا جای دیگه مهاجرت کردن. ما در ماه رمضان سفر کردیم و فکر میکنم اکثر بومی‌ها روزه بودن. به جزیره هرمز برگردیم: در ابتدا از دوردست، منظره زیبای هتل های رنگی اقامتگاه ماجرا رو دیدیم. ترتیب ها رو شاید اندکی جابجا بگم اما بعدش از دره رنگین کمان با خاک های رنگی، دره مجسمه های حیرت انگیز، غار نمکی و درخت‌های حرا بازدید کردیم و در هر کدوم بازارچه کوچیکی از محصولات محلی هم شکل گرفته بود. برای مثال آب گواوا (میوه استوایی نزدیک به اناناس و انبه) رو امتحان کردم که طعم جالبی داشت. همونطور که قابل حدس بود، خوراکی ها اکثرا مرتبط با دریا بودن و یکی از عجیب تریناشون برای من، سمبوسه کوسه بود! در ادامه از سواحل جزیره دیدن کردیم که خیلی بکر بودن. ساحل سرخ با شن های نقره ای و سرخ به شدت جذاب و دیدنی بود. به پرتگاهی رفتیم که منظره بی نهایت زیبایی رو به دریا داشت که با نام صخره لاکپشت‌ها اشنا شدیم که منظره زیبایی برای عکاسی و دیدن عظمت دریا به شمار میرفت. کاش میشد بیشتر در کنار ساحل سرخ بمونیم چون احتمالا زیباترین ساحلی بود که تا به حال دیدم. صنایع دستی مردمان بومی هم جذاب بود و با انواع صدف و سنگ های دریایی تزئینی تا لباس های محلی و غیره پر شده بود. در نهایت بلیت برگشت رو گرفتیم و با شناور مجددا به سمت جزیره قشم برگشتیم (خیلی ها مسافر بندرعباس بودن). کشتی برگشت، کندتر بود و نزدیک یک ساعت در آن نشستیم. موج های دریا شدیدتر شده بودن و دروغ نیست اگر بگم با هر موج تا نزدیک یک متر بالا و پایین میشدیم طوری که خودم هم کمی سرگیجه گرفته بودم. دفعات بعدی سعی میکنم قایق های موتوری رو برای این مسیر امتحان کنم اگر بشه. حدس میزنم جالبتر باشن.

نمایی از جزیره هرمز
نمایی از جزیره هرمز


از هرمز که برگشتیم، ناهار رو در قشم خوردیم؛ به واسطه تاکسی اینترنتی تا مسیر رستوران بهشت قشم، با راننده ای آشنا شدیم که اصالتا جهرمی / شیرازی بود و کل روز سوم سفر رو با اون گذروندیم! خود رستوران شیک بود، از معدود جاهایی بود که به من وایب لاکچری شبیه کیش می‌داد و از فضای صمیمی و بندری دورتر بود. غذاها و سرویس خیلی خوب بودن اما قیمتشون هم واقعا زیاد بود. طبق معمول اکثر غذاها دریایی بودن و من چلو میگو کبابی رو امتحان کردم که راضی بودم. چلو با انواع ماهی هم داشتن که خوشمزه بود.

شب به بازار درگهان رفتیم. درگهان خیلی محیط شلوغتری به نسبت سایر اماکن داشت و حداقل در راسته بازدید ما، پر از پاساژ بود. قیمت‌ها اونقدری که فکرشو میکردیم پایین نبودن. با چند ساعت گشت و گذار در چند مغازه تونستیم قیمت های معقولی برای خرید چیزهایی که نیاز داشتیم پیدا کنیم که تقریبا مطمئن باشیم نسبت به تهران ارزون ترن. روزهای بعدش فهمیدیم که جاهای زیادی بودن که ارزون تر از این هم داشتن و خلاصه باید آشنا داشته باشید و البته مث هر شهر دیگه ای، بعضی پاساژها لاکچری تر و گرون ترن و بعضی عمده فروش و ارزون‌تر. مثلا فهمیدم که اون پاساژها برای خرید لباس خوب هستن اما برای شکلات و تنقلات باید به بخش های دیگه ای از شهر سر بزنی و راسته مخصوص خودشو داره. اینجا هم وایب محلی حفظ شده بود و در نهایت حس خوبی بهم میداد. شام هم در درگهان شاورمای لبنانی خوردیم. دوست داشتم فلافل یا سمبوسه هم امتحان کنم که فرصت نشد - و البته این تنها وعده ای بود که غذای غیردریایی خوردم به جز روز اول که به علت دل‌دردم غذای ساده خورده بودم.

روز سوم، پرکار و مهم بود. از اونجا که این سفر لحظه اخری هماهنگ شده بود و همه چیز خیلی فشرده بود، یک روز وقت داشتیم که با راننده عزیزمون که دیروز پیدا کردیم، کل مناطق دیدنی قشم رو بگردیم و خب منطقا موفق نشدیم تمامش رو بگردیم. اما بخش خوبی رو رسیدیم که در ادامه اجمالاً هر کدومشو توضیح میدم.

بعد صبحونه به سمت جنوب جزیره رفتیم. جایی که ساحل دلفین‌ها بود. با یه هزینه معقولی سوار قایق موتوری هفت هشت نفره میشید و یکی دو کیلومتر پیش میرید، اگر شرایط مهیا باشه و دریا طوفانی نباشه دلفین ها رو می‌بینید. ما بدشانس بودیم و اون روز دلفین ها نزدیک نشدن و زیر آب بودن، پس مستقیم به جزیره هنگام رفتیم. قایق لب ساحل وایساد، بیست دقیقه وقت داشتیم که از بازارچه محلیش خرید کنیم. از میوه های استوایی عجیب و غریب که تا حالا ندیده بودم تا انواع لوازم ارایشی و مصرفی که ارزون تر از تهران بود و احتمالا قاچاق از کشورهای عربی اطراف می‌رسید. گشتی زدیم و چند چیز خریدیم و با قایق برگشتیم.یه منظره هست که پلانکتون ها شبا مشخصن که خیلی قشنگه ولی ما نرفتیم.

این نکته قابل ذکره که اکثر جاهای دیدنی جزیره قشم با قوانین جزر و مد کار میکنن و آب حدودا هر شش ساعت جزر (پایین) و مد (بالا) میشه لب ساحل. به سمت جنگل های حرا رفتیم، منظره اب های سبزرنگ و درخت و مرغ دریایی و ... جذاب بود. ما ظهر رفتیم ولی شاید منظره غروب و شب هاش به خاطر گیاهای بیشتر قابل مشاهده ش و حیوانات دریاییش جذابتر باشه.
یه سری خرچنگ های سفید رنگ کوچیکی اطراف درخت های جنگل بودن که ما رو میدیدن سریع زیر خاکی که سوراخ کرده بودن میرفتن و خوشگل بودن.

به تنگه چاهکوه رفتیم که به نظرم جذابترین بخش روز بود و هیچ چیز نمیگم، حتما برید. شاهکار طبیعته...

به جزایر ناز رفتیم که اونم ساحل قشنگی داشت ولی اگه ماشین باز نیستید و نمی‌خواید شتر و موتور چهارچرخ لب ساحل سوار شید، بنظرم میشه ازش صرف نظر کرد (صرفا یه ساحل زیباس)

ناهار رو در رستوران ناخدا علی سهیلی در روستای سهیلی گذروندیم. یه جای درجه یک با دکوراسیون زیبا و فقط غذاهای دریایی که فوق العاده بودن. چندین شتر هم جاده رو بسته بودن که خیلی موقعیت جالبی رو رقم زدن.

در نهایت به دره ستارگان رفتیم نزدیکای غروب... بومی های اونجا خیلی جدی اعتقاد دارن که شبا اونجا جن میاد (با توجه به نوع مکانش خیلیم دور از ذهن نیس:)) بیش از حد کوه های عجیب و غریبی وسط دشتی صاف واقع شدن) و اونجا منظره فوق العاده ای رو به آسمان داشت و پایان خوبی برای گشت زدن ما بود. از خوش شانسیمون با پدیده ماه خونی هم روبرو شدیم که ماه رنگ سرخ جالبی گرفته بود و لذت بردیم.

قشم یکی از مناطقی هست که قطعا نیازه یه بار دیگه بازدید کنم و کلی منظره زیبا هست که هنوز ندیدم.

خلیج فارس دوست‌داشتنی❤️

۳
۰