مقدمه:
شاید این دیدگاه کامپیوتری باشه، اما من دوس دارم بگم شنبه صفرمین روز هفته س. به هر حال هم روز زوجه هم اولین عضو در یک آرایه مثل روزهای هفته باید اندیس صفر بگیره.
۳ روز زوج داریم و ۳ روز فرد. میمونه این جمعه ی بدبخت که نه زوجه نه فرد. من دوس دارم اینطوری فک کنم که اندیس جمعه بینهایته. جمعه بعد از ۵شنبه میاد اما ۶شنبه نیس! همه روزهای هفته داخلشون کلمه شنبه به کار برده شده الا جمعه.
مفهوم بینهایت برخلاف تصور عام قرار نیس همیشه عدد خیلی بزرگ و غیرقابل ادراکی باشه! کاملا نسبیه. اینو شاید من به عنوان کسی که مهندسی برق میخونه میتونه اینطوری تحلیل کنه که نمودار مدار RC ما مقدارش مثلا در ثانیه ۳، خیلی تفاوتی با t->♾ نداره!پس اینجا عدد ۳ رو میتونیم بینهایت نسبی درنظر بگیریم. در مقیاس هفته ها من جمعه رو همین در نظر میگیرم.
برای من یکی فاصله بین چهارشنبه و پنجشنبه با فاصله بین پنجشنبه و جمعه یکسان نیست؛ انگار برای رسیدن به جمعه راه طولانی تری طی میشه. انگار به آخر ماجرا رسیده ایم. نمیدونم شاید فلسفه ی ظهور منجی در روز جمعه هم به این موضوع ربط داشته باشه. انگار به اخر یک دوره رسیده باشیم و نیاز باشه که از نو شروع کنیم.
فلسفه ی دوگانگی جمعه به همین ذات بینهایتش میتونه برگرده؛ برای بعضیا بینهایت زمان دیر میگذره و غروب دلگیرش تمومی نداره. برای بعضیا این تعطیلی و متفاوت بودن با سایر روزای هفته بینهایت لذت بخشه طوری که از صبح شنبه فراری ان!
به هر حال ما انسانها همیشه در جستجوی بینهایت (یا در مقیاس مادی و کمّی تر، بیشمار) هستیم. بینهایت پول،قدرت،لذت،شهرت، یا در معنای بالاتر بینهایت عشق و انسانیت. هر کسی باتوجه به دیدگاهش به سمت یه سری از این بینهایتها همواره در حرکته. این انتخاب خودمونه که بینهایتِ هفتهها رو جزو هدفامون ببینیم یا نه. یعنی اینکه هر روز برای رسیدن به جمعه روزشماری کنیم یا ازش فراری باشیم. یا مثل کلام مشهور این روزها: "حین حرکت به سمت مقصد از مسیر لذت ببریم."
جملهی بالا رو در این شرایط نیاز میبینم تصحیح کنم: حین حرکت به مقصد تلاش کنیم تا در مسیر درست حرکت کنیم. شاید لذت توی مقصد نهفته باشه! میدونم شاید خیلی دیدگاه کاپیتالیستی باشه که کل هفته رو به امید یه آخر هفتهی خوب، با کار و سختی بگذرونیم. اما واقعیت اینه که اون لذت گفتهشده در همین کار نهفته س. حداقل برای من هفته هایی که توی هر روزش تونستم مفید واقع باشم و بهینه کار کنم آخر هفته هاشم حس بهتری داره. به همون دیدگاه فلسفی میرسیم که مزه شیرین آرامش در گرو چشیدن سختیها و تلخیهای قبلش حاصل میشه.
شاید این ما هستیم که بینهایتِ خودمون رو هر هفته با دستان خودمون خلق میکنیم که چجوری باشه. با تعیین هدف،برنامهریزی براش و نوع دیدگاه ما به انتهای هفته.
موارد بالا همه تراوشات ذهنی من در یک روز جمعه بود که شاید کاملا منطقی بنظر نیان اما ممکنه باعث شه به طور مفید به فکر فرو بریم. در نهایت دوس دارم با این جملات نه چندان بیربط از امید صفیر به پایان برسونم اولین نوشتارم رو:
"... دید میزنیم میزنن میزنین که نکنه فلانی از زنجیره ای که شما توی ذهنتون با قوانین ساختگی بافتید بیرون بزنه. 'ما' نمیخواد توی هیچ زنجیره ای جز زنجیرهی ما باشه. میخواد خودش تاثیر بذاره... مثل جمعه معلق. هر جمله پر از شک. نه زوج نه فرد. طرفی با هر طرف بی طرف "