مهراوه رستمی
مهراوه رستمی
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی ضرب المثل ها - قسمت 1

ضرب المثل ” حرف مفت زدن “ کنایه از حرف های بی معنی و دور از واقعیت است.

زمانی که شخصی حرف های به درد نخور می زند که هیچ سود و فایده ای برای کسی ندارد اصطلاحا می گوییم حرف مفت می زند، از طرفی حرف زدن کاری است که انسان بابت آن پولی پرداخت نمی کند به همین خاطر بسیاری از افراد از این نعمت خدادادی به درستی استفاده نمی کنند و کلام خود را به دشنام یا حرف های نا پسند آلوده می کنند.

در واقع حرف هایی که می زنیم و کلامی که به زبان می آوریم طرز تفکر و اندیشه ی ما را مشخص می کند، هم چنین یک جمله یا کلمه ی ما ممکن است کسی را آزرده کرده و یا ضرری به او برساند پس بایستی قبل از هر سخنی ابتدا آن را بسنجیم و از بیهوده گویی بپرهیزیم.

هم چنین برخی از افراد با حرف های مفت قصد توهین و تحقیر طرف مقابل را دارند اما پاسخی کوبنده دریافت می کنند که همان ” حرف مفت نزن” است.

کلام و حرف خوب زدن آن چنان از اهمیت بالایی بر خوردار است که احادیثی زیادی ما را از گفتن کلام بی جا منع می کند امام علی (علیه ‌السلام) در حدیثی می فرماید:

إیّاکَ وَ ما یَستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَإنَّهُ یَحبِسُ عَلَیکَ اللِّئامَ وَ یُنَفِّرُ عَنک الکِرامَ؛ از به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش، زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانمایگان را از تو فراری می دهد.

هم چنین پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) در حدیثی دیگری می فرماید:

إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ وَرَاءَ قَلْبِهِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِشَیْ‏ءٍ یُدَبِّرُهُ بِقَلْبِهِ ثُمَّ أَمْضَاهُ بِلِسَانِهِ وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُنَافِقِ أَمَامَ قَلْبِهِ فَإِذَا هَمَّ بِالشَّیْ‏ءِ أَمْضَاهُ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یَتَدَبَّرْهُ بِقَلْبِه‏؛ زبان مؤمن در پس دل اوست، هر گاه بخواهد سخن بگوید درباره ی آن مى اندیشد و سپس آن را مى گوید اما زبان منافق جلوى دل اوست هر گاه قصد سخن کند آن را به زبان مى آورد و درباره ی آن نمى اندیشد.

ریشه و داستان ضرب المثل حرف مفت زدن

در سال 1274 هجری قمری و در زمان سلطنت ناصر الدین شاه قاجار اولین خط تلگراف بین قصر گلستان و باغ لاله زار کشیده شد پس از آن قرارداد هایی با شرکت های خارجی بسته شد که به مرور این خطوط به دیگر نقاط ایران هم گسترش یافت و بدین ترتیب ارتباط تلگرافی بین تهران و شهر های بزرگ ایران بر قرار شد.

پس از افتتاح تلگرافخانه در تهران بسیاری از مردم باور نمی‌ کردند که ارسال پیام از شهری به شهر دیگر امکان داشته باشد، هم چنین افراد بی ‌سواد و خرافاتی هم در بین مردم شایعه کرده بودند که در سیم های تلگراف ارواح شیاطین وجود دارد و از این طریق مردم را از مخابرات تلگرافی بر حذر می‌ داشتند.

با وجود تشویق دولت برای استفاده از تلگراف در کار های مهم و فوری، به دلایلی که گفته شد مردم از این کار پرهیز کرده و تلگراف و استفاده کنندگان از آن را مسخره می کردند.

مرحوم علیقلی مخبر الدوله که در آن زمان وزیر تلگراف بود دید که تشویق و تبلیغ درباره ی تلگراف هیچ فایده ای ندارد و برای این که مردم از تلگراف استفاده کنند باید فکر دیگری کرد، او تصمیم جدیدی اتخاذ کرد و پس از آن که از شاه اجازه گرفت به مردم اعلام کرد که دو روز می توانند به صورت رایگان با دوستان شان که در شهر های دیگر هستند صحبت کنند، با این کار استفاده از تلگراف کم کم عادی می شد و دیگر عجیب به نظر نمی رسید.

پس از اعلام خبر، مردم صف بسته و تلگراف های بیشماری را ارسال و دریافت کردند، از آن جا که در این دو روز تلگراف رایگان بود هر کس هر حرفی در دل داشت از سلام و تعارف و احوالپرسی و گله و گلایه و شوخی و جدی به صورت پیغام تلگرافی به طرف مخاطب ارسال می کرد و جواب می گرفت (انجام پاورپوینت).

مدتی سپری و استفاده از تلگراف هم در بین مردم عادی شد، بدین ترتیب دولت به هدف خود رسید اما متصدیان تلگراف خانه ‌ها که از مراجعات متقاضیان و طومار های سلام و تعارف و احوالپرسی آنان برای مخابره و البته حرف مفت و مجانی به ستوه آمده بودند به مخبر الدوله اعلام کردند که حال باید برای این مشکل چاره ای اندیشید.

مخبر الدوله به متصدیان دستور داد تا این جمله را بر روی صفحه کاغذی بنویسند و بر بالای در ورودی تلگراف خانه نصب نمایند “از امروز به بعد حرف مفت قبول نمی‌ شود” و هر شخص باید برای مخابره ی هر کلمه مثلا یک عباسی یک پنجم ریال حق المخابره پرداخت کند.

مردم که به تلگراف مجانی و حرف مفت عادت کرده بودند برای شان قابل قبول نبود که حالا متصدیان از آن ها بابت حرف های شان پول بگیرند یا به آن ها بگویند که حرف مفت نزنید و برای هر کلمه باید پول پرداخت کنید.

از آن زمان به بعد ضرب المثل “حرف مفت زدن” در بین مردم رواج پیدا کرد و درباره ی افرادی به کار می رود که بدون فکر و برای توهین و تحقیر طرف مقابل سخنی بگویند.

معادل انگلیسی

talking nonsense

معنی و ریشه ضرب المثل دست به آسمان برداشتن

ضرب المثل دست به آسمان برداشتن

هنگامی که انسان درگیر مشکلات سخت شده و از حل آن ها خود را نا توان می بیند دست ها را رو به آسمان بلند کرده و چشم به افق دوخته و خواسته خود را بر زبان می آورد و از پرودگار متعال درخواست کمک و یاری می کند.

اما دلیل این کار چیست؟ خداوند متعال که نیاز به هیچ مکانى و هیچ مخلوقى ندارد و تمام خلق محتاج او هستند چرا از انسان خواسته که دست های خود را به طرف آسمان گشوده و دعا کنند؟!

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده که دست هاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بر دارند، چرا که معدن رزق آن جا است.

هم چنین امام علی (ع) در حدیث دیگری می فرماید: اِذا فَرِغَ اَحَدُکُمْ مِنَ الصَّلوهِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ اِلَى السَّماءِ، وَ لِیَنْصَبَّ فى الدُّعاء: هنگامى که یکى از شما نماز را پایان مى دهد دست به سوى آسمان بر دارد و مشغول دعا شود.

نقل است که مردی پس از شنیدن این حدیث از امام علی (ع) پرسید: اى امیر مومنان! مگر خداوند همه جا نیست؟

حضرت در جواب فرمود: آیا (در قرآن) نخوانده اى: وَ فى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوْعَدُوْنَ «در آسمان رزق شما است و آن چه به شما وعده داده مى شود» پس از کجا انسان روزى را بطلبد جز از محلش، محل رزق و وعده ی الهى آسمان است.

این چنین است که باران حیات بخش زمین از آسمان نازل می شود، نور که منبع زندگی و گرما ست از آسمان بر سر بندگان می تابد و هوایی که تنفس می کنیم در آسمان جریان دارد، آسمان منبع و معدن رزق الهی است به همین دلیل است که هنگام دعا دست به آسمان بلند کرده و خداوند را صدا می زنیم.

ریشه و داستان ضرب المثل

زمانی که حضرت عیسی (ع) به پیامبری منصوب گشت و شروع به دعوت مردم به حق و دوری از گناه کرد بسیاری از کسانی که منافع خود را در خطر می دیدند با او به مخالفت پرداختند، از جمله این مخالفان یهودیان منطقه ی فلسطین بودند که به هر طریقی می خواستند با حضرت عیسی مقابله کنند.

اما حضرت عیسی تسلیم هیچ کدام از تهدید ها و تمسخر های مخالفان نشد و همراه با دوازده نفر از حواریون از شهری به شهر دیگر و از روستایی به روستایی دیگر می رفت و مردم را به راه راست، نیکوکاری و پایمردی در راه حق و عدالت دعوت می‌کرد.

کم کم معجزات حضرت عیسی و اخلاق و رفتار او بر شهره و آوازه اش افزود و پیروانش را روز به روز افزایش داد همین امر باعث عصبانیت فریسیان یا ملایان یهودی شد که از مخالفان سر سخت عیسی مسیح بودند.

ملایان یهودی تمام تلاش خود را به کار برده و نتیجه ای برای رهایی از دست حضرت نگرفته بودند، به همین خاطر به پونتیوس پیلاتوس که از طرف رومی ها حاکم شهر اورشلیم بود شکایت بردند و مدعی شدند که حضرت مسیح علاوه بر کافر بودن با حکومت نیز مخالف است و فکر سلطنت در سر دارد.

پونتیوس پیلاتوس که می دانست این ها تنها توطئه ی یهودیان است ابتدا زیر بار این حرف ها نرفت اما از ترس شورش یهودیان حضرت عیسی را دستگیر کرد و می خواست که پس از آرام شدن اوضاع او را آزاد کند، فریسیان به این قصد و نیت حاکم اورشلیم پی بردند و آن قدر پا فشاری کردند تا بالاخره پونتیوس پیلاتوس حضرت را به مرگ محکوم کرد.

در آن دوران رسم بود که در روز عید فصح (عید آزادی قوم یهود از قید برده‌ داری فرعون‌ های مصر است) حاکم شهر یکی از محکومین به مرگ را می بخشید و مورد عفو قرار می داد، در آن روز مرد شرور و بد سابقه ای به نام باراباس که علاوه بر جنایات و خلافکاری های فراوان، بر ضد دولت روم نیز قیام کرده بود همراه با حضرت عیسی قرار بود حکم مرگ شان اجرا شود.

پونتیوس پیلاتوس قصد داشت در آن روز حضرت عیسی را عفو کند و زمانی که روز عید فصح (عید پاک) فرا رسید پیلاتوس ‌بر بام قصر رفت و از مردم خواست که از این دو محکوم یعنی عیسی و باراباس یکی را انتخاب کنند تا مشمول عفو و بخشودگی قرار گیرد.

یهودیان مخالف حضرت مسیح که به سحر و جادو آشنا بودند کاری کردند که مردم به جای حضرت عیسی، آزادی باراباس را از حاکم درخواست کردند.

پیلاتوس قلبا حضرت عیسی را مقصر و قابل مجازات نمی ‌دانست اما چاره ای هم جز احترام گذاشتن به درخواست عموم مردم نداشت پس دست ها را به رو به آسمان بلند کرد و به فریسیان و یهودیانی که آنان را مسئول مرگ حضرت عیسی می ‌دانست گفت: من در مرگ این مرد درستکار بی تقصیرم و این شمایید که او را به مرگ می‌سپارید.” این کار او یعنی دست به آسمان بر داشتن به صورت ضرب المثل در آمده و تا به امروز مورد استفاده قرار می گیرد.

کوکا

ضرب المثلمثلحرف مفتجملات زیبا
برنامه نویس در tarjome100.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید