سریال «افعی تهران» شروع امیدوارکنندهای داشت و با تماشای قسمت اول میتوان گفت افعی تهران پتانسیل تبدیل شدن به یک سریال پرکشش و پربیننده را دارد.
خبرگزاری برنا - سید حسام فروزان، منتقد سینما در یادداشتی نوشت: پخش سریال «افعی تهران» به کارگردانی سامان مقدم به تازگی آغاز شده است. معمولاً برای نقد و قضاوت کردن راجع به یک سریال باید چند قسمتی از آن را تماشا کرد اما این بار میخواهیم ببینیم بعد از پخش قسمت اول افعی تهران چه دستگیرمان شده و میتوانیم انتظار چه چیزهایی را در آینده داشته باشیم.
از سامان مقدم چه میدانیم؟
فیلمنامه «افعی تهران» را پیمان معادی نوشته و گویا قرار بوده خودش هم کارگردانی کند؛ اما در نهایت کارگردانی اثر به سامان مقدم سپرده شده است. سامان مقدم در دهه هفتاد کارش را با دستیاری مسعود کیمیایی آغاز کرد و پس از آن فیلمهای پارتی، سیاوش، کافه ستاره، نهنگ عنبر، صد سال به این سالها و یک عاشقانه ساده را ساخت. او فیلم های متفاوتی ساخته که معمولا مورد توجه تماشاگران قرار گرفته اند. برای مثال، نهنگ عنبر اولین فیلمی بود که به نوستالژی دهه شصت پرداخت و موفقیت آن باعث شد موج فیلمهای کمدی با سوژه دهه های پنجاه و شصت بوجود بیاید. در عرصه سریال سازی هم دو سریال شمس العماره و دیوار به دیوار را از سامان مقدم دیده ایم؛ سریال هایی خوش ساخت و دیدنی با استفاده از بازیگران حرفه ای. در کارهای سامان مقدم توجه به قصه گویی و رعایت قواعد درام و شخصیت پردازی دیده می شود. او تا قبل از افعی تهران با پیمان معادی همکاری نداشته و می توان امید داشت این همکاری تازه اتفاق خوبی رقم بزند.
داستان از چه قرار است
آرمان بیانی یا همان (پیمان معادی) منتقد و فیلمساز میانسالی است که می خواهد اولین فیلمش را راجع به افعی تهران بسازد؛ یک قاتل سریالی که پرونده پیچیدهای دارد و مقتولان را مسموم میکند و به تماشای مرگشان می نشیند. آرمان زندگی شغلی و خانوادگی آشفته ای دارد، سی سال است که می خواهد فیلم بسازد، از همسرش جدا شده و نمی تواند پسرش را نگه دارد و اینکه برای درمان تروماهای کودکیش پیش روانشناس می رود. او خاطرات تلخی از کودکی دارد، سالها با پدرش ارتباطی نداشته و با پسر کوچکش هم نمی تواند رابطه ای معقول برقرار کند. آرمان در مقطع مهمی از زندگی کاریش قرار دارد چون سرمایه گذار قدرتمندی پیدا شده که حاضر است برای ساخت فیلم افعی تهران پیشقدم شود...
افعی تهران: قسمت اول
معمولاً از قسمت اول سریال چه انتظاری داریم؟ اینکه قصه را طرح کند و ما را با شخصیتهای اصلی آشنا کند و مسأله شخصیت اصلی را تا حدودی برایمان روشن کند و مهمتر از اینها اینکه کشش و جذابیت داشته باشد و قلابی برای تماشای قسمت های بعدی به گردنمان بیندازد. آیا در قسمت اول افعی تهران این چیزها را دیدیم؟ تا حدودی.
افعی تهران شروع امیدوار کنندهای داشت. یک نمای هلیشات از صحنه جرم و ورود آرمان به صحنه قتل و پرس و جو کردن از نحوه قتل. در ابتدا خیال می کنیم آرمان افسر آگاهی است اما خیلی زود می فهمیم فیلمسازی است که دارد روی پرونده قتل های سریالی افعی تهران کار می کند. بعد وارد زندگی آرمان می شویم و روابط او به تهیه کننده، همسر سابق، روان درمانگر و پسرش را می بینیم. می فهمیم که آرمان کودکی تلخی داشته و پدرش با خشونت با او برخورد میکرده و سالها با هم قطع رابطه کرده اند.
تا اینجا قصه خوب گسترده شده و ما وارد دنیای فیلم شدهایم و می توانیم راجع به ادامه داستان حدسهایی بزنیم. مثل اینکه ممکن است رابطه عاشقانهای بین تراپیست (سحر دولتشاهی) و آرمان شکل بگیرد. زن ناشناسی با آرمان تماس میگیرد و راجع به پدرش اظهار نگرانی می کند. آرمان به منزل پدرش می رود و با جسد او روبرو می شود. قسمت اول با مراسم خاکسپاری پدر آرمان و جلسات مشاوره و روان درمانی پس از آن به پایان می رسد.
با تماشای قسمت اول می توان گفت افعی تهران پتانسیل تبدیل شدن به یک سریال پرکشش و پربیننده را دارد. مواد و مصالح داستانی خوبی کاشته شده که اگر در ادامه فیلمنامه از آنها استفاده شود بسیار موثر خواهد بود. فیلمنامه دارای روابط علت و معلولی است پس نمی توانیم هرچیزی را در این قصه بدون دلیل قبول کنیم. اگر با یک درام اجتماعی و جنایی و معمایی روبرو باشیم نباید بتوانیم داستان آن را حدس بزنیم. قصه باید دارای شگفتی و غرابت باشد. برای مثال، اولین حدسی که می توان زد این است که آرمان بیانی همان افعی تهران باشد! (که امیدواریم نباشد) او بخاطر ترس ها و عقده های دوران کودکی به قاتلی سریالی و خطرناک تبدیل شده است... در سالهای اخیر سریال جنایی و پلیسی خیلی زیاد ساخته شده است؛ خصوصاً پس از موفقیت سریال «پوست شیر». حالا برگ برنده می تواند در دست کسی باشد که روایت و زاویه دید متفاوتی داشته باشد. در سریال های پیشین، قصه معمولا از منظر پلیس یا خانواده مقتول روایت می شد، حالا در افعی تهران بنظر می رسد ما قرار است به طرف دیگر ماجرا برویم و قصه را از دید قاتل یا کسی که می خواهد فیلم قاتل را بسازد ببینیم. این می تواند یکی از مولفه های جذابیت افعی تهران باشد.
فرم بصری کار حرفه ای است و سلیقه و تجربه فیلمساز در قاب بندی، رنگ و نور و طراحی صحنه و لباس و میزانسن ها دیده می شود. سریال به سبک سریال های آمریکایی شیک و امروزی است. موسیقی سریال و به خصوص موسیقی تیتراژ پایانی هم تاکیدی است بر به روز بودن کار. انتخاب بازیگران اصلی خوب است و احتمال می رود مثلت پیمان معادی- آزاده صمدی و سحر دولتشاهی باعث جذابیت سریال شود و کار به اصطلاح «بگیرد». بازی پسربچه هم خوب و باورپذیر بنظر می آید. اما در کلیت سریال بازیگران همدستی وجود ندارد به خصوص در بازیگران فرعی و هنرورها. انتخاب بهادر مالکی در نقش تهیه کننده سینمایی انتخاب عجیبی است. صدای بهادر یادآور فامیل دور (از شخصیت های مجموعه کلاه قرمزی) و راوی سریال نیسان آبی است. او بیشتر صداپیشه است تا بازیگر و توی ذوق می زند.
سکانس خوابیدن آرمان حین تماشای تئاتر از ضعف های قسمت اول بود. در کدام تئاتر قسمت تماشاگران نورپردازی شده و روشن است ؟ صحنه ای اغراق شده و گل درشت و باورناپذیر برای نشان دادن بی اهمیت بودن فضاهای فرهنگی و هنری برای منتقدی مثل آرمان. خدا کند درادامه سریال از این سکانس های شعاری کمتر ببینیم.
و چند ایراد مهم
عجیب است اما افعی تهران یک تیزر درست و حسابی ندارد! اینکه سریالی با هزینه بالا توسط فیلم نت و کارگردان با سابقه ای مانند سامان مقدم ساخته شود اما فکری برای مواد تبلیغی آن نشود از عجایب روزگار است. تیتراژ کار هم ساده است و به جز اشاره ای مینی مالیستی به حلقه های نگاتیو چیز خاصی نمی بینیم. صفحه ویکی پدیای سریال اطلاعات درست و درمانی ندارد. ژانر سریال در خبرهای «کمدی سیاه» ذکر شده اما در صفحات رسمی سریال با درام اجتماعی روبرو می شویم. قسمت اول خیلی زود تمام می شود. زمان مفید قسمت اول نهایت 35 تا 36 دقیقه بود که بسیار کم است و بنظر می آید نوعی شتابزدگی برای رساندن قسمت اول به پخش وجود داشته است. امیدواریم قسمت های بعدی بهتر باشد و سریال در مسیر رشد قرار گیرد.
نکته آخر اینکه یکی از شیوههای معمول در سریال سازی این است که در هر قسمت قلابی برای تماشاگر طراحی شود که کشش و جذابیت کافی برای تماشای قسمت های بعدی ایجاد کند. قسمت اول افعی تهران ریتم آرام و کندی داشت و به جز مرگ پدر آرمان اتفاق خیلی ویژهای در آن روی نداد. اگر با یک درام اجتماعی و روانی طرف هستیم باید شور و شوق و هیجان و به خصوص تعلیق بیشتری بوجود بیاورد طوری که تماشاگر تا هفته بعد آرام و قرار نداشته باشد و بخواهد زودتر بفهمد ماجرا چیست...