صد البته که من کارشناس روابط اجتماعی نیستم و در این یادداشت سعی دارم تا مشاهدات و تجربیاتم رو در اختیار خواننده قرار بدم و امیدوارم راهگشایی باشه برای تفکر بیشتر و بهبود روابطمان.
این موضوع حائز اهمیتی است که ما بتوانیم روابط سالمی رو شروع کرده و ادامه بدهیم اما درنظر داشته باشید مواردی که در ادامه خواهید خواند نه تنها قانون نیستند، بلکه حتی بخش بسیار کوچکی از روابط رو پوشش میدهد و میتواند در زندگی هرکسی مصداق متفاوتی داشته باشه. این موارد صرفا جهت تفکر هر فرد در روابطاش میتونه مفید باشه.
روابط در زندگی ما میتونه بسیار محدود و یا برعکس، بسیار گسترده باشه. از رابطه با والدین، فرزندان و شریک زندگیمان گرفته تا رابطه با اقوام، دوستانمان، همسایهها و یا حتی غریبهها.
اگر در بخشی از روابط دچار اشکال باشیم مسلما دیگر بخشها نیز تحت تاثیر این مشکلات خواهند بود! از طرفی روابط اجتماعی موضوعی نیست که ما آنرا نادیده بگیریم (صورت مسئله را نمیتوانیم پاک کنیم). اتفاقا داشتن روابط اجتماعی سالم است که به ما حس نشاط، سلامتی و حتی معنای وجودی میدهد.
در این یادداشت همانگونه که گفتم سعی دارم آنچه که ممکن است روابط شما را تخریب کند را به صورت تیتر بیان کرده و توضیحی کوتاه برای آن ارائه کنم. البته بازهم تاکید میکنم که این موارد صرفا مشاهدات و تجربیات شخصی است و هیچ مبنای علمی در زمینه روانشناسی، جامعه شناسی، علوم انسانی، علوم روابط اجتماعی و... ندارد!
۱. استفاده از عبارات؛ -همینه که هست... -مدل من اینجوریه... -اصلا تو خوبی...
استفاده از این عبارات و مشابه آنها نشاندهنده این موضوع است که شما نمیخواهید در مورد رفتار خود و دلایل آن توضیحی به طرف مقابل ارائه دهید و احتمالا خودخواهانه در صدد این هستید که طرفتان شما را با وجود یک خصوصیت یا رفتار بد بپذیرد! حال این طفره رفتن ناشی از ترس است یا خودخواهی یا چیز دیگر، باید برای پی بردن به آن، به روانشناس مراجعه کرد!
این درست است که شما آنچه هستید را ارائه میدهید اما آیا فکر نمیکنید شاید تغییر رفتار شما به صورت پایه ای کمکتان کند که نه تنها در رابطه ای خاص، بلکه در تمام روابطتان کمی موفق تر عمل کنید؟ اینکه نباید در روابط نقش بازی کرد به جای خود اما اگر بپذیریم که یک رفتار ما ایراد دارد، آیا درصدد رفع آن برنخواهیم آمد؟
۲. رفتاری را از خود بروز دهیم که در دیگری منع میکنیم!
یکی از مسمومیتهای جدی در روابط این است که دقیقا همان کارهایی را انجام دهیم که در دیگران نمیپسندیم. خب شما از طرف مقابلتان انتقاد میکنید، بسیار هم عالی و سازنده... اما آیا خودتان نیز پایبند آن هستید یا در مواقع دیگر دقیقا همان کاری را انجام میدهید که آنرا مغایر عقاید خود میدانید؟ برای این موضوع ضربالمثل هایی هم وجود دارد.
۳. خیلی زود خشمگین و عصبی شویم!! یا به عبارتی از کوره در برویم.
البته عصبانیت در هر زمانی آسیب زننده هست. ما حق داریم در روابطمان از طرف مقابل خشمگین باشیم اما این حق را در هیچ یک از روابط انسانی نداریم که عصبانیت خود را بر روی دیگری استفراغ کنیم! اینکه طرف مقابلمان، ما را عصبانی (خشمگین) کرده دلیل خوبی برای پرخاش نیست. البته افرادی هم از این مکانیزم برای به کرسی نشاندن حرفشان استفاده میکنند که شکل بدتری از خشم و عصبانیت را به نمایش میگذارد.
۴. به تنهایی تصمیم بگیریم!
آنچه که روابط را شکل میدهد، به زعم من مشارکت است. اینکه هر کدام از طرفین رابطه به تنهایی فکر کند و به تنهایی برای فعالیتهای مشترکشان تصمیم بگیرد، حاصلی جز سوء تفاهم و بروز اختلاف نظر مخرب ندارد. ما در روابطمان تشکیل گروه میدهیم پس باید گروهی تصمیم بگیریم. وجود اختلاف نظر قبل از تصمیم گیری سازنده و مفید است و میتواند به تصمیم گیری صحیح کمک کند. اما بعد از اینکه یکی از طرفین تصمیمی برای انجام فعالیتی خاص گرفت، اختلاف نظرها شکل دیگر پیدا کرده و احتمالا به لجبازی بدل خواهند شد.
از سوی دیگر تصمیم گیری به تنهایی این تفکر را در طرفتان القاء میکند که یا وی را قابل نمیدانید و یا او را بیعرضه میشمارید و بدتر از آن حتی در نظر او شما فردی خودخواه دیده خواهید شد.
۵. برای پیشنهاد، خواست، تصمیم و علائق دیگری اهمیت و احترام قائل نباشیم!
حال اگر در فرآیند تصمیم گیری مشارکتی صورت میدهیم، باید این نکته را درنظر داشته باشیم که صرفا علائق خودمان نیست که مهم است! وقتی برای علائق و خواسته های دیگران احترام قائل نشویم، چطور میتوانیم انتظار احترام از سوی آنها را داشته باشیم؟ مسلما احترام این نیست که چشم و گوش بسته اطاعت کنیم بلکه باید اول طرف مقابلمان را بشنویم، در نتیجه شناختی نسبی از علایق و خواسته هایش بدست آوریم و نهایتا در علائق او سهیم شویم تا وی نیز در علائق ما شریک شود.
۶. درد و دل دیگران را به نقطه ضعفشان تبدیل کنیم!
در توضیح این بند، به همین نکته بسنده میکنم که اگر بخواهیم روابط سالمی را تجربه کنیم، تحت هیچ شرایطی نباید رازگشای دیگری باشیم.
تبدیل راز دیگران به نقطه ضعفشان دقیقا کاریست که انسانهای ضعیف انجام میدهند. ما با اینکار سلسله اعتماد را ویران میکنیم. نه دیگر کسی برایمان درد و دل میکند و نه دیگر گوش شنوایی برای شنیدن حرف دل خودمان باقی خواهند ماند. اگر توان حفاظت از راز دیگران را نداریم، بهتر است آن راز را نشنویم!
۷. بدون گوش دادن و فهمیدن حرف طرف مقابل پاسخ بیربط بدهیم!
همگی خوب میدانیم که یکی از مهمترین راه های ارتباطی در روابط انسانی "گفتگو" است. اما من عبارت "گفت و شنود" را بیشتر میپسندم. چرا که دربردارنده "گفتن" و "شنیدن" است. اگر بخواهیم روابطمان سالم بماند یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام دهیم این است که همانقدر خوب بشنویم که صحبت میکنیم.
حال حتی اگر شنونده خوبی نیستیم بهتر است کمی سکوت کنیم... چرا که جواب بی ربط دادن به مراتب بدتر از آن است که حرف طرف مقابلمان را نفهمیم.
۸. در بروز رفتار، احساسات و علائق تعادل نداشته باشیم!
خب... شعرای زیادی در این باب شعر گفتند و خوانندههای زیادی هم اون اشعار رو با صداشون فریاد زدند. مثل این یکی که میگه: ♫وای یه روز صِفری یه روز صَد / دلم از دست تو دق کرد، مگه جنگه / آی نمیدونی چی میخوای / همش میری نمیای، چی بگم بهت♪♪ (حتما با آهنگ بخونید :دی)
از شعر و ترانه که بگذریم اینکه اجازه ندیم که روابطمون به اقتضای زمان و شرایط رشد کنه خودش یک معضل بزرگ رو بوجود میاره (به قول جوونترها سم خالصه). وقتی در ابراز احساسات تعادل نداشته باشیم، میتونه این معنی رو به طرف مقابل القا کنه که یا ما آدم بالغی نیستیم و یا در بند شرایط هستیم!
برای بیشتر روشن شدن مطلب این شرایط رو درنظر بگیرید: آقایی برای همسرش یک هدیه گرانقیمت میخره. همسر محترمه از دیدن این هدیه بسیار خوشحال شده و تا دو روز آقا رو حسابی تحویل میگیره. اما بعد از دو روز حتی چایی هم جلوی ایشون نمیزاره!
خب... چه کاریه آخه؟ اگه از شرایط زندگی راضی نیستی یک فکر اساسی براش بکن. چرا شرایط باید اینقدر در روحیه کسی تاثیر داشته باشه.
۹. همیشه و در همه حال مسئولیت اشتباهمان را بر گردن دیگری بیاندازیم!
اینکه خطای خودمان را به سمت دیگری نشانه برویم، همان فرافکنی است. اینکه بگیم؛ "اگه تو اونجوری بودی یا اونکار رو نمیکردی، من این کار (خطا/اشتباه) رو نمیکردم..." مصداق بارز فرافکنی و فرار از مسئولیت اشتباهمان است. به جای اینهمه صغری کبری کافیه مسئولیت اشتباهمان را بپذیریم؛ "ممکنه من اشتباه کرده باشم، بزار کمی به موضوع فکر کنم و وقتی کمتر عصبانی بودیم راجع بهش حرف بزنیم." این بهتر نیست واقعا؟
۱۰. بنا به هر دلیل (موجه و غیرموجه) و با هر بهانهای دروغ بگوئیم!
یکی از سمیترین سمهای روابط دروغ است. ممکنه پارتنر یا طرف مقابل شما بیش از حد حساس باشه و شما نخواهید که در برخی موارد حساسیت او را برانگیزانید... در چنین شرایطی بدترین کار گفتن دروغ است. دروغ شرایط ما را بهبود که نمیدهد، حتی وضع را از آنچه که هست بدتر هم میکند. راه حل کم کردن حساسیت طرف مقابلتان هرچیز که باشد، قطعا دروغ گفتن نیست.
میدونم که تا همینجا ممکنه خیلی طولانی شده باشه! اما ترجیح دادم به جای چند قسمت، این مطلب رو فقط در یک یادداشت بنویسم. ممنون که من رو میخونید D:
۱۱. دکمههای حساسیت برانگیز طرف مقابل را دائما فشار دهیم!
"دکمههای حساسیت" چی هستن؟ همان حرفها یا کارهایی که طرف مقابلمان از آنها بدش میآید. بیشتر مواقع وقتی از طرفمان عصبانی هستیم کارهایی میکنیم و یا حرف هایی میزنیم که مطمئنیم وی را عصبانی میکند! اونقدر هم ادامه میدیم تا طرف عصبانی تر از ما بشه. اینجوری انگار عصبانیت ما رفع میشه!! واقعا رفع میشه؟ بهتر نیست برای عصبانیت و خشممان کاری مفید انجام دهیم تا با عصبانی کردن طرف مقابل یک لگد محکم به روابطمان نزنیم؟
۱۲. وقتی خطایی میکنیم، به جای قبول مسئولیت یا عذرخواهی، خودمان را لوس کنیم!
بعد از فرافکنی، یکی دیگر از مکانیزمهای فرار از پذیرشِ مسئولیتِ خطا و اشتباه، نادیده گرفتن اون خطا است. به عبارتی ما صورت مسئله رو پاک میکنیم! دریغ از اینکه این کار مشکلی رو حل نمیکنه. گاهی این کار رو از طریق وارد کردن فرد به شوخی انجام میدهیم، گاهی خودمان را مظلوم میکنیم، گاهی حرف را عوض میکنیم و... اما نمیدانیم مشکلاتی که به این طریق از آنها فرار کردیم، تبدیل به هیزمهایی میشود برای آتشی که ممکن است روزی خودمان روشناش کنیم!
۱۳. مشکلات، اختلاف نظرها و سوءتفاهم های جدی را بجای حل کردن، نادیده بگیریم!
کمی شبیه به شماره 12 است. با این تفاوت که در قبلی میدانیم که اشتباه کرده ایم اما در اینجا فقط اختلاف نظر و سوء تفاهم وجود دارد و ممکن است هیچیک از طرفین خطایی انجام نداده باشد. بنابراین اگر خیلی جدی کنار هم ننشینیم و مشکلات جدیمان را حل نکنیم، پس چه چیزی از آن رابطه میخواهیم؟ آیا این دیگر رابطه است؟
۱۴. در مقابل انتقاد مقاومت کنیم!
این درست که نحوه انتقاد مهمه... اما اگه یه گوشه تنها شدم که میتونم بهش فکر کنم! اصولا هرکسی که از من انتقاد کنه رو باید دوست داشته باشم. چرا که من رو وادار به فکر کردن میکنه حتی اگه انتقادش درست نباشه. پس بهتره گوشهام رو باز نگه دارم برای اینکه مغزم بسته نشه!
۱۵. بجای حرف زدن و رفع مشکل، قهر کنیم! یا حتی لجبازی کنیم!
یکی دیگه از مکانیزمهای مخرب در روابط اینه که بجای حل مشکل از طریق گفتمان، پای خودمون رو توی یک کفش کنیم، سوار خر شیطون بشیم و از درِ لجبازی وارد بشیم و یا از دروازه قهر خارج بشیم. دیگه فکر نکنم نیاز به توضیح اضافه باشه.
۱۶. برای دیگری تکلیف تعیین کنیم!
این یکی هم مثل تصمیم گیری به تنهایی میمونه... فقط جای بدتر ماجرا اینه که به تنهایی تصمیم میگیریم که حالا دیگری فعالیتی را انجام بده یا نده. مثلا اینکه چون تو همسر منی باید هر روز من رو از سرکار برگردونی. این فعل به تنهایی مشکلی نداره اما اینکه یکنفر بدون درنظر گرفتن شرایط طرف دیگه همچین تصمیمی بگیره و دیگری رو وادار به انجامش کنه، کار رو خراب میکنه. مثل این میمونه که من تصمیم بگیرم از امروز خواهرم هر یک ساعت یکبار به من سلام کنه! همین قدر مسخره و بی معنی!!
۱۷. به بهانهی علاقه به طرف مقابل، در صدد تغییر رفتار او برآئیم!
وقتی ماجرا خراب میشود که رفتار فرد مورد نظر زننده نباشد و صرفا اینکه خوشایند ما نیست، بخواهیم وی را به باد انتقاد گرفته تا رفتار او را تغییر دهیم. این داستان در کودکی و در روابط کودک با والدین نیز ریشه دارد. یک مثال ملموس از این موضوع: یادم میاد وقتی بچه بودم مادرم من رو مجبور میکرد تا دست مادربزرگش رو ببوسم. احترام به بزرگتر به جای خود اما آیا نبوسیدن دست یک مادربزرگ توسط یک کودک 5ساله بی احترامی محسوب میشه؟ بوسیدن خوشایند من نبود و نبوسیدن خوشایند مادرم نبود! این شد که من رغبتی برای رفتن به خانه مادربزرگ را نداشتم و از ایجاد رابطه با وی و از شناختش محروم شدم. حالا شما این رو بسط بده به دیگر روابط اجتماعی! بدتر از اون اینه که این رفتار رو به بهانه دوست داشتن طرف رابطه انجام بدیم.
۱۸. دیگری را برای انجام خواسته خودمان تهدید کنیم!
اونجایی که میبینیم هیچ ترفندی باعث نمیشه که ما در روابط به خواستهمان برسیم، تیر آخر را رها کرده و شروع به تهدید طرف مقابلمان میکنیم. گاهی جواب میدهد، گاهی نه! اما به قول قدیمی ها دو سر سوخت است! اگر جواب ندهد که خودمان را خراب کرده ایم و اگر جواب بدهد، راهی پیش روی طرف مقابل گذاشته ایم تا وی هم همان کار را با ما بکند.
۱۹. در صدد تنبیه طرف مقابلمان برآییم!!
این یک مورد دیگه خیلی بدتر از همه است که اگر شرایط و روابط مطابق میلمان پیش نرفت، دیگری را تنبیه کنیم. مثلا قهر کنیم و تلفن اش را جواب ندهیم و یا از حضورمان محروماش کنیم. به شدت اطمینان دارم که این روش جوابی معکوس به خواسته مان میدهد.
۲۰. با حرف یا رفتاری خاص (چه در خلوت و چه در جمع) نسبت به تحقیر دیگری اقدام کنیم!
و نهایتا آخرین موردی که در این مجال به ذهنم میرسه، تحقیر طرف مقابل است. به جرات میشه گفت که اکثر آدم ها به نوعی طعم تحقیر شدن رو چشیدهاند و با قطعیت میشه گفت که هیچ کس حاضر نیست این حس ناخوشایند رو تجربه کنه. پیشنهاد من اینه قبل از تخریب و تحقیر دیگری به عواقب ناشی از این عمل خوب فکر کنید و اگر به خیال خودتان چاره ای جز این نداشتید، طرف مقابل رو تحقیر کنید و قید رابطه تون رو بزنید!
شما هم از مشاهداتتان بنویسید و به این لیست بیافزایید تا دیگران هم استفاده کنند. اینجوری شاید بتونیم جامعهای سالمتر با روابطی شادابتر پیش رو داشته باشیم. از اینکه این یادداشت رو تا آخر دنبال کردید مفتخر و سپاسگزارم.
منبع عکس ها اینترنت است.