ویرگول
ورودثبت نام
پیروز دعاوی
پیروز دعاویداستان‌های حقوقی با چاشنی تجربه‌. اگه مشکل مشابه دارین بیاین صحبت کنیم.
پیروز دعاوی
پیروز دعاوی
خواندن ۱۶ دقیقه·۷ ماه پیش

خلع ید از ارثیه: داستان پس گرفتن خانه پدری از متصرف

پدرم فوت کرد و یه خونه قدیمی تو شهر به ما خواهرا ارث رسید. من و دو تا خواهرم وارث‌های قانونی بودیم. بعد از طی مراحل قانونی انحصار وراثت، قرار شد خونه به نام هر سه نفرمون ثبت بشه. اما متاسفانه، قبل از اینکه این کار انجام بشه، متوجه شدیم که پسرعموم، بدون اجازه ما و بدون هیچ حق قانونی، در اون خونه ساکن شده و حاضر به تخلیه نیست.

هرچی باهاش صحبت کردیم، فایده‌ای نداشت. می‌گفت چون سال‌ها پیش یه مدت کوتاه پیش پدربزرگم تو اون خونه زندگی کرده، حالا حق داره اونجا بمونه. حتی مدعی بود که پدربزرگم قبل از فوتش بهش اجازه داده که هر وقت بخواد بیاد و بره! اما ما هیچ مدرکی دال بر این ادعا ندیدیم و مطمئن بودیم که این حرف‌ها بی‌اساسه.

این وضعیت برامون خیلی ناراحت‌کننده و غیرقابل قبول بود. اون خونه بخشی از ارثیه پدرمون بود و ما برای آینده‌اش برنامه‌هایی داشتیم. تصرف غیرقانونی پسرعموم باعث شده بود نتونیم هیچ اقدامی انجام بدیم. بعد از مشورت با یه وکیل ملکی، متوجه شدیم که تنها راه حل قانونی، طرح دعوای خلع ید علیه پسرعموم هست.

وکیلمون با جمع‌آوری مدارک مربوط به انحصار وراثت و گواهی فوت پدرمون، دادخواست خلع ید رو به دادگاه تقدیم کرد. در دادخواست، ما به عنوان وراث قانونی، خواستار بیرون راندن پسرعموم از خونه و تحویل اون به ما شدیم.

در جلسات دادگاه، پسرعموم همون ادعاهای بی‌اساس رو تکرار کرد و هیچ مدرکی برای اثبات حقانیتش ارائه نداد. وکیلمون با استناد به قانون ارث و مالکیت مشاع ورثه، غیرقانونی بودن تصرف پسرعموم رو به قاضی توضیح داد. در نهایت، دادگاه رای به نفع ما صادر کرد و حکم خلع ید پسرعموم از اون خونه قدیمی رو داد.

البته که اجرای این حکم هم چندان آسون نبود و با مقاومت‌هایی از طرف پسرعموم روبرو شدیم، اما در نهایت با کمک واحد اجرای احکام، تونستیم خونه رو پس بگیریم. این تجربه نشون داد که حتی در اختلافات خانوادگی هم، قانون حرف اول رو می‌زنه و برای گرفتن حق، باید از طریق مجاری قانونی اقدام کرد.

خانه پدری در تسخیر آشنا

بعد از مراسم چهلم پدر، کم‌کم داشتیم به روال عادی زندگی برمی‌گشتیم. طبق گواهی انحصار وراثت، اون خونه قدیمی توی بافت سنتی شهر، به نسبت مساوی بین من و دو تا خواهرم تقسیم شده بود. قرار بود یه جلسه خانوادگی بذاریم و درباره نحوه مدیریت یا فروش اون تصمیم بگیریم. اما قبل از اون جلسه، خواهرم که کلید خونه رو داشت، یه تماس تلفنی شوکه‌کننده باهام گرفت.

«باورم نمی‌شه، اومدم یه سر به خونه بزنم، دیدم در بازه و... پسرعمو نشسته تو هال!»

اول فکر کردم اشتباه شنیدم. پسرعمو؟ اون اینجا چیکار می‌کنه؟ اون سال‌ها بود که سر و کله‌اش پیدا نشده بود. خواهرم با صدایی که هنوز آثار بهت توش موج می‌زد، ادامه داد: «می‌گه پدربزرگ قبل از فوتش بهش گفته هر وقت خواست می‌تونه بیاد اینجا بمونه! وسایل هم آورده!»

این خبر مثل یه پتک تو سرم خورد. پدربزرگ سال‌ها پیش فوت کرده بود و هیچ وصیت‌نامه‌ای مبنی بر بخشیدن یا اجازه دادن به پسرعمو برای سکونت تو اون خونه وجود نداشت. از نظر قانونی، بعد از فوت پدرمون، ما سه نفر وارث قانونی اون ملک بودیم و هیچ‌کس دیگه‌ای حق تصرف در اون رو نداشت.

اولین واکنش‌مون، تلاش برای صحبت منطقی با پسرعمو بود. باهاش تماس گرفتیم و خواستیم که خونه رو تخلیه کنه. اما اون با یه لحن طلبکارانه گفت که به حرف پدربزرگ عمل می‌کنه و هیچ جا نمی‌ره. حتی مدعی شد که سال‌ها پیش هم یه مدت تو اون خونه زندگی کرده و یه جورایی باهاش خاطره داره!

اینجا بود که پیچیدگی‌های حقوقی خودش رو نشون داد. از یه طرف، رابطه خانوادگی و حرمت بزرگترها یه مانع احساسی برای اقدام قانونی ایجاد می‌کرد. از طرف دیگه، قانون به صراحت می‌گفت که بعد از فوت مالک، اموالش به وراث قانونی می‌رسه و هیچ‌کس دیگه بدون رضایت اون‌ها حق تصرف نداره. ادعای شفاهی پسرعمو مبنی بر اجازه پدربزرگ، بدون هیچ سند و مدرکی، از نظر قانونی هیچ اعتباری نداشت.

با این حال، پسرعمو به نظر می‌رسید که به حرف خودش مطمئنه و حاضر به تخلیه نیست. این بی‌اعتنایی به حقوق قانونی ما، ما رو در یه دوراهی سخت قرار داد. آیا باید به خاطر حفظ ظاهر و جلوگیری از اختلافات خانوادگی از حقمون چشم‌پوشی می‌کردیم؟ یا باید برای اجرای قانون و پس گرفتن ارثیه‌مون، وارد یه پروسه حقوقی پیچیده می‌شدیم؟

بعد از چند روز مشورت و بررسی جوانب مختلف، به این نتیجه رسیدیم که نمی‌تونیم اجازه بدیم حقمون اینطور نادیده گرفته بشه. ارثیه پدرمون متعلق به ما بود و هیچ‌کس دیگه، حتی یکی از اعضای خانواده، حق نداشت بدون رضایت ما در اون تصرف کنه. این شد که تصمیم گرفتیم برای احقاق حقمون، قدم در راه قانون بذاریم و با کمک یه وکیل متخصص، برای خلع ید پسرعمو اقدام کنیم.

قانون در برابر رابطه: آیا نسبت خانوادگی مانع خلع ید می‌شود؟

وقتی تصمیم گرفتیم برای خلع ید پسرعمو اقدام کنیم، یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌هامون، جنبه خانوادگی این قضیه بود. از یه طرف، نمی‌خواستیم باعث ایجاد کینه و کدورت بین اعضای خانواده بشیم. پسرعمو بالاخره فامیل بود و این دعوا می‌تونست روابطمون رو برای همیشه تیره و تار کنه. از طرف دیگه، نمی‌تونستیم از حقمون چشم‌پوشی کنیم. اون خونه، حاصل یک عمر زحمت پدرمون بود و ما به عنوان وارث‌های قانونی، حق داشتیم در موردش تصمیم بگیریم.

این سوال تو ذهنمون بارها تکرار می‌شد: آیا نسبت خانوادگی می‌تونه یه جور مصونیت برای پسرعمو ایجاد کنه؟ آیا دادگاه به خاطر اینکه اون هم از اعضای خانواده‌ست، با درخواست خلع ید ما مخالفت می‌کنه؟ برای پیدا کردن جواب این سوالات، بیشتر با وکیلی که انتخاب کرده بودیم صحبت کردیم.

وکیل با صراحت توضیح داد که از نظر قانون، هیچ تفاوتی بین متصرف غریبه و متصرف فامیل وجود نداره. مالکیت یه حق قانونیه و هر کسی که بدون مجوز قانونی در ملک دیگری تصرف کنه، باید اون ملک رو تخلیه کنه. نسبت خانوادگی ممکنه از نظر عرفی و اخلاقی یه سری ملاحظات رو ایجاد کنه، اما از نظر حقوقی، نمی‌تونه مانع اعمال قانون بشه.

اون تاکید کرد که قانون ارث مشخص کرده چه کسانی وارث هستن و نحوه تقسیم اموال به چه صورته. در مورد ما هم، گواهی انحصار وراثت به طور واضح نشون می‌داد که ما سه خواهر، وارث‌های قانونی اون خونه هستیم و پسرعمو هیچ سهمی در اون نداره. بنابراین، ادعای او مبنی بر اجازه شفاهی پدربزرگ، حتی اگر ثابت هم می‌شد (که هیچ سند و مدرکی برای اون وجود نداشت)، نمی‌تونست در مقابل قانون ارث و مالکیت ما اعتبار داشته باشه.

وکیل توضیح داد که ممکنه قاضی در جریان رسیدگی به پرونده، سعی کنه طرفین رو به صلح و سازش تشویق کنه و از ما بخواد که یه راه حل مسالمت‌آمیز برای این اختلاف پیدا کنیم. اما اگر پسرعمو همچنان بر موضع خودش پافشاری کنه و حاضر به تخلیه خونه نشه، دادگاه طبق قانون حکم خلع ید رو صادر خواهد کرد و نسبت خانوادگی نمی‌تونه مانع این حکم بشه.

این توضیحات وکیل یه جور اطمینان خاطر به ما داد. فهمیدیم که قانون از حق ما حمایت می‌کنه و نباید اجازه بدیم ملاحظات خانوادگی باعث بشه از حقمون بگذریم. البته که ترجیح می‌دادیم این موضوع دوستانه و بدون دخالت دادگاه حل بشه، اما وقتی با بی‌قانونی و لجاجت طرف مقابل روبرو شدیم، چاره‌ای جز توسل به قانون نداشتیم. حالا دیگه با دید روشن‌تری آماده برداشتن گام بعدی و تنظیم دادخواست خلع ید بودیم.

گردآوری میراث پدری، نبرد با سودای پسرعمو: تنظیم دادخواست خلع ید

بعد از اینکه مطمئن شدیم قانون در کنار ماست و نسبت خانوادگی نمی‌تونه مانع احقاق حقمون بشه، قدم بعدی، اقدام قانونی برای خلع ید پسرعمو بود. وکیلمون با جدیت شروع به کار کرد و از ما خواست تمام مدارک مربوط به ارثیه رو در اختیارش بذاریم.

اولین و مهم‌ترین مدرکی که ارائه دادیم، گواهی انحصار وراثت بود. این مدرک به طور رسمی مشخص می‌کرد که ما سه خواهر، وراث قانونی پدرمون هستیم و سهم هر کدوم از ما در اموال ایشون چقدره. وجود این گواهی، اساس و پایه دادخواست خلع ید رو تشکیل می‌داد و مالکیت قانونی ما بر اون خونه رو ثابت می‌کرد.

علاوه بر گواهی انحصار وراثت، سند مالکیت خونه پدری رو هم به وکیلمون تحویل دادیم. این سند نشون می‌داد که پدرمون مالک رسمی اون ملک بوده و حالا بعد از فوت ایشون، ما به عنوان وراث، قائم مقام قانونی اون هستیم.

وکیلمون با بررسی دقیق این مدارک و شنیدن اظهارات ما درباره نحوه تصرف پسرعمو، شروع به تنظیم دادخواست خلع ید کرد. دادخواست یه درخواست رسمی و قانونی از دادگاهه که در اون، خواسته خودمون رو به همراه دلایل و مدارک مربوطه مطرح می‌کنیم.

در دادخواست خلع ید که وکیلمون تنظیم کرد، به طور واضح به موارد زیر اشاره شده بود:

  • مشخصات کامل ما سه خواهر به عنوان خواهان (کسانی که درخواست خلع ید دارن).
  • مشخصات کامل پسرعموم به عنوان خوانده (کسی که باید ملک رو تخلیه کنه).
  • مشخصات دقیق ملک مورد دعوا (آدرس و پلاک ثبتی خونه پدری).
  • شرح ماجرا و نحوه تصرف غیرقانونی پسرعمو در ملک.
  • دلایل قانونی ما برای درخواست خلع ید، با استناد به قانون ارث و مالکیت.
  • خواسته نهایی ما از دادگاه: صدور حکم به خلع ید پسرعموم از خونه پدری و تحویل اون به ما.

وکیلمون تاکید داشت که تنظیم دقیق و قانونی دادخواست خیلی مهمه، چون این اولین سندی هست که قاضی اون رو بررسی می‌کنه و بر اساس اون، روند رسیدگی به پرونده رو تعیین می‌کنه. اون با استفاده از دانش و تجربه‌اش، یه دادخواست جامع و مستدل تنظیم کرد که تمام جوانب قانونی ماجرا رو پوشش می‌داد.

بعد از آماده شدن دادخواست، اون رو به دادگاه صالح (دادگاه محل وقوع ملک) تقدیم کردیم و رسماً وارد فاز قانونی نبرد برای پس گرفتن ارثیه پدرمون شدیم. حالا دیگه منتظر تعیین وقت رسیدگی و دفاع پسرعمو در دادگاه بودیم.

ادعاهای با سند، حقی که خاک می‌خورد؟ دفاعیات پیچیده پسرعمو در محکمه

وقتی نوبت به جلسه دادگاه رسید، انتظار یه دفاع ساده و بی‌سند از طرف پسرعمو رو داشتیم. اما اون با یه وکیل پا به جلسه گذاشت و مدارکی رو ارائه داد که ما رو حسابی غافلگیر کرد.

وکیل پسرعمو یه وصیت‌نامه دست‌نویس از پدربزرگم ارائه داد که طبق اون، پدربزرگم ظاهراً وصیت کرده بود که پسرعموم بتونه تا زمانی که زنده است، تو اون خونه زندگی کنه! این وصیت‌نامه تاریخ داشت، امضای پدربزرگم زیرش بود و حتی دو نفر هم به عنوان شاهد اون رو امضا کرده بودن. دیدن این وصیت‌نامه، شوک بزرگی به ما وارد کرد. اگه این وصیت‌نامه معتبر بود، تمام تلاش‌های ما برای خلع ید بی‌نتیجه می‌شد.

علاوه بر وصیت‌نامه، وکیل پسرعمو چند فقره رسید پرداخت قبوض آب و برق و گاز رو هم ارائه داد که به نام پسرعموم و به آدرس همون خونه بود. اون‌ها ادعا می‌کردن که این رسیدها نشون می‌ده پسرعموم سال‌هاست در این خونه سکونت داشته و پدربزرگم هم از این موضوع اطلاع داشته و اعتراضی نکرده.

همچنین، وکیل پسرعمو استشهادیه‌ای رو هم به دادگاه ارائه داد که توش چند نفر از همسایه‌های قدیمی شهادت داده بودن که پسرعموم سال‌ها پیش هم یه مدتی تو اون خونه با پدربزرگم زندگی می‌کرده و رابطه‌شون خیلی خوب بوده.

این مدارک و شواهد ارائه شده از طرف پسرعمو، پرونده خلع ید ما رو به شدت پیچیده کرد. دیگه یه تصرف غیرقانونی ساده نبود. حالا یه وصیت‌نامه (هرچند دست‌نویس) وجود داشت که می‌تونست حق سکونت رو برای پسرعمو ایجاد کنه. رسیدهای پرداخت قبوض هم نشون می‌داد که یه جور حضور مستمر در خونه وجود داشته.

ما که حسابی نگران شده بودیم، با وکیلمون به مشورت پرداختیم. اون با دقت وصیت‌نامه رو بررسی کرد و گفت که وصیت‌نامه دست‌نویس هم در صورتی که شرایط قانونی خاصی داشته باشه (مثل اینکه تماماً به خط موصی باشه و امضا شده باشه)، می‌تونه معتبر باشه. اما اعتبار این وصیت‌نامه باید توسط دادگاه بررسی بشه.

وکیلمون همچنین در مورد رسیدهای پرداخت قبوض گفت که این‌ها فقط نشون می‌ده چه کسی هزینه مصرفی خونه رو پرداخت کرده، نه اینکه لزوماً دلیلی بر مالکیت یا حق سکونت دائم باشه. استشهادیه هم فقط نشون‌دهنده روابط خوب و سکونت موقت قبلی پسرعمو در خونه بود و نمی‌تونست حق دائمی برای اون ایجاد کنه.

با این حال، وجود وصیت‌نامه دست‌نویس، کار رو برای ما سخت‌تر کرده بود. حالا دیگه فقط اثبات مالکیت ما کافی نبود، بلکه باید اعتبار اون وصیت‌نامه هم زیر سوال می‌رفت. وکیلمون گفت که ما هم باید تحقیقات بیشتری انجام بدیم تا مطمئن بشیم اون وصیت‌نامه واقعاً به خط پدربزرگم هست و در شرایط قانونی تنظیم شده. نبرد برای پس گرفتن ارثیه پدری وارد یه مرحله کاملاً جدید و چالش‌برانگیز شده بود.

هنر وکیل در پیچیدگی قانون: وقتی مدارک متصرف، برگ برنده نشد

وقتی وکیل پسرعمو اون وصیت‌نامه دست‌نویس رو ارائه داد، یه لحظه حس کردم همه چیز از دست رفته. اما وکیلم با حفظ آرامش، با دقت به اون نگاه کرد و بعد با اعتماد به نفس گفت که هنوز جای نگرانی نیست. اون توضیح داد که حتی وصیت‌نامه دست‌نویس هم برای اینکه معتبر باشه، باید یه سری شرایط قانونی رو داشته باشه و ما باید بررسی کنیم که آیا این وصیت‌نامه تمام اون شرایط رو داره یا نه.

اولین نکته‌ای که وکیلم به اون اشاره کرد، اصالت خط و امضای پدربزرگم بود. اون گفت که ما حق داریم درخواست کنیم که خط و امضای موجود در وصیت‌نامه با نمونه خط و امضاهای قطعی پدربزرگم تطبیق داده بشه. اگه ثابت می‌شد که این وصیت‌نامه جعلیه یا به خط پدربزرگم نیست، اعتبارش کاملاً از بین می‌رفت.

نکته دوم، شرایط تنظیم وصیت‌نامه بود. طبق قانون، وصیت‌نامه دست‌نویس باید تماماً به خط موصی (وصیت‌کننده) نوشته شده باشه، تاریخ دقیق داشته باشه و به امضای اون رسیده باشه. وکیلم با دقت به تاریخ و متن وصیت‌نامه نگاه کرد و یه سری ابهامات رو مطرح کرد که می‌تونست اعتبار اون رو زیر سوال ببره. مثلاً، تاریخ وصیت‌نامه خیلی قدیمی بود و با زمان فوت پدربزرگم فاصله زیادی داشت.

در مورد شهود هم وکیلم گفت که شهادت شهود فقط برای تایید امضای موصی در وصیت‌نامه دست‌نویس لازمه و محتوای وصیت‌نامه رو تایید نمی‌کنه. بنابراین، شهادت اون دو نفر نمی‌تونست به طور قطعی حق سکونت دائم رو برای پسرعمو ثابت کنه.

در پاسخ به رسیدهای پرداخت قبوض، وکیلم استدلال کرد که پرداخت هزینه‌های مصرفی یه ملک، لزوماً به معنای مالکیت یا داشتن حق سکونت دائم در اون نیست. ممکنه یه نفر به عنوان مهمان یا با یه توافق موقت، در یه خونه زندگی کنه و هزینه‌ها رو هم پرداخت کنه. مهم، داشتن یه مجوز قانونی برای سکونت دائم بود که پسرعمو هیچ مدرکی در این زمینه ارائه نکرده بود.

در مورد استشهادیه هم وکیلم گفت که روابط خوب و سکونت موقت قبلی پسرعمو در خونه، نمی‌تونه حقی دائمی برای اون ایجاد کنه، به خصوص در مقابل حق مالکیت قانونی وراث.

وکیل من با این استدلال‌های قوی و قانونی، تونست مدارک و شواهد ارائه شده از طرف پسرعمو رو به چالش بکشه و نشون بده که هیچکدوم از اون‌ها نمی‌تونه در مقابل حق مالکیت قانونی ما و قانون ارث، اعتبار چندانی داشته باشه. اون با زیرکی تمام، پیچیدگی‌های قانونی رو به نفع ما تفسیر کرد و امید رو دوباره به دلمون برگردوند. فهمیدم که داشتن یه وکیل مسلط به قانون، چقدر می‌تونه در حل پرونده‌های پیچیده موثر باشه.

رای دادگاه: عدالت به خانه پدری بازمی‌گردد؟ (حکم خلع ید)

بعد از جلسه آخر دادگاه که وکیلم با استدلال‌های قوی و مستند، دفاعیات پسرعمو و مدارکش رو به چالش کشید، ما منتظر اعلام رای بودیم. روزها با اضطراب و نگرانی سپری می‌شد. سرنوشت خونه پدری و حق ما به عنوان وارث قانونی، به رای قاضی بستگی داشت.

تا اینکه یه روز وکیلم تماس گرفت و خبر داد که رای صادر شده. با یه دلشوره عجیب ازش خواستم که نتیجه رو بگه. اون با یه لحن اطمینان‌بخش گفت: «تبریک می‌گم، رای به نفع شما صادر شده.»

یه نفس عمیق از سر آسودگی کشیدم. تمام اون استرس‌ها و نگرانی‌ها انگار یه دفعه محو شدن. پرسیدم دلیل رای چی بوده؟ وکیلم توضیح داد که دادگاه بعد از بررسی تمام مدارک و شنیدن اظهارات طرفین، به این نتیجه رسیده که وصیت‌نامه دست‌نویس ارائه شده از طرف پسرعمو، به دلیل ابهامات موجود در اون و عدم تطابق قطعی با نمونه خط و امضای پدربزرگم، فاقد اعتبار قانونی لازم تشخیص داده شده.

همچنین، دادگاه استدلال وکیل ما رو در مورد رسیدهای پرداخت قبوض و استشهادیه پذیرفته و اعلام کرده که این مدارک نمی‌تونه حق دائمی برای تصرف در ملک ایجاد کنه، به خصوص در مقابل حق مالکیت قانونی وراث.

در نهایت، دادگاه با احراز مالکیت قانونی ما سه خواهر بر خونه پدری و غیرقانونی بودن تصرف پسرعمو، حکم به خلع ید اون از ملک مورد دعوا صادر کرد. علاوه بر این، دادگاه حکم به تحویل فوری خونه به ما به عنوان وراث قانونی رو هم صادر کرد.

شنیدن این خبر، یه حس پیروزی شیرین رو در دلم زنده کرد. بعد از ماه‌ها کشمکش حقوقی و مواجهه با ادعاهای پیچیده، بالاخره عدالت اجرا شده بود و حقمون داشت برمی‌گشت. اون خونه فقط یه ملک نبود، بلکه یادگار پدرمون و بخشی از خاطرات خانوادگی ما بود و حالا دیگه قرار بود دوباره به دست صاحبای اصلیش برسه.

البته وکیلم یادآوری کرد که ممکنه پسرعمو به این رای اعتراض کنه و درخواست تجدیدنظر بده. اما با توجه به استدلال‌های قوی دادگاه و مدارک مستدلی که ما ارائه کرده بودیم، احتمال نقض این رای در مرحله تجدیدنظر خیلی کم بود. مهم این بود که ما تونسته بودیم در مرحله بدوی، حقانیت خودمون رو ثابت کنیم و حکم خلع ید رو بگیریم. این نشون می‌داد که حتی در پرونده‌های پیچیده با مدارک به ظاهر قوی از طرف مقابل، یه وکیل ماهر می‌تونه با دانش و استدلال قانونیش، گره‌های کور رو باز کنه و حق رو به صاحبش برگردونه.

پایان یک تصرف غیرقانونی: وقتی کلید خانه پدری دوباره به دست صاحبش رسید

همونطور که وکیلم پیش‌بینی کرده بود، پسرعمو بعد از صدور حکم خلع ید درخواست تجدیدنظر داد. این مرحله هم با پیگیری‌های مجدانه وکیلم و ارائه دوباره مدارک و استدلال‌های قوی ما طی شد. خوشبختانه، دادگاه تجدیدنظر هم رای بدوی رو تایید کرد و حکم خلع ید قطعی شد.

بعد از قطعی شدن رای، نوبت به مرحله اجرا رسید. با کمک وکیلم، درخواست صدور اجراییه رو به دادگاه ارائه دادیم. این دستور رسمی به واحد اجرای احکام ابلاغ شد تا اقدام لازم برای تخلیه خونه پدری انجام بشه.

چند هفته بعد، با حضور مامورین اجرای احکام و وکیلم، به خونه پدری رفتیم. پسرعمو که دیگه چاره‌ای نداشت، بالاخره حاضر به تخلیه شد. دیدن اون لحظه که وسایلش رو جمع می‌کرد و از خونه بیرون می‌رفت، یه حس رهایی عجیبی بهم داد. انگار یه بار سنگین از روی دوشمون برداشته شده بود.

بعد از تخلیه کامل خونه، مامورین اجرای احکام صورت‌جلسه تحویل ملک رو تنظیم کردن و کلید خونه پدری بعد از مدت‌ها دوباره به دست صاحبان اصلیش رسید. خواهرم با چشمانی اشک‌آلود قفل در رو باز کرد و وارد خونه شدیم. بوی خاطرات پدرمون تو فضا پیچیده بود.

این تجربه سخت و طولانی، درس‌های زیادی به ما داد. فهمیدیم که اختلافات ملکی، حتی بین اعضای خانواده هم می‌تونه پیچیده و طاقت‌فرسا بشه. مهم‌ترین درسی که گرفتیم، اهمیت داشتن اطلاعات حقوقی و کمک گرفتن از یه وکیل متخصص بود. اگه وکیل کاربلد و پیگیری نداشتیم، معلوم نبود که می‌تونستیم از پس این پرونده پیچیده با اون وصیت‌نامه به ظاهر معتبر بربیایم یا نه.

وکیل ما نه تنها با دانش حقوقیش راه درست رو نشونمون داد، بلکه با صبر و حوصله‌اش در تمام مراحل دادرسی کنارمون بود و امید رو در دلمون زنده نگه داشت. اون یادمون داد که حتی وقتی با مدارک و ادعاهای قوی از طرف مقابل روبرو می‌شیم، نباید ناامید بشیم و باید با تکیه بر قانون و کمک یه متخصص، برای احقاق حقمون تلاش کنیم.

در نهایت، خونه پدری دوباره به آغوش خانواده برگشت و ما تونستیم با آرامش خیال، برای آینده اون تصمیم بگیریم. این ماجرا نشون داد که قانون، حتی در پیچیده‌ترین اختلافات خانوادگی هم می‌تونه راهگشا باشه، به شرطی که درست و به موقع ازش استفاده کنیم.

خلع یدسند رسمیوکیل
۲
۰
پیروز دعاوی
پیروز دعاوی
داستان‌های حقوقی با چاشنی تجربه‌. اگه مشکل مشابه دارین بیاین صحبت کنیم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید