ویرگول
ورودثبت نام
پیروز دعاوی
پیروز دعاویداستان‌های حقوقی با چاشنی تجربه‌. اگه مشکل مشابه دارین بیاین صحبت کنیم.
پیروز دعاوی
پیروز دعاوی
خواندن ۱۳ دقیقه·۷ ماه پیش

پیروزی در پرونده رفع تصرف که بوی خاک میداد!



سال‌هاست که درگیر پرونده‌های ملکی با پیچیدگی‌های خاص خودشون هستم. هر پرونده، داستانی منحصر به فرد داره، پر از گره‌های قانونی، احساسات درگیر و گاهی هم ناگفته‌هایی که دیر یا زود رو می‌شن. اما پرونده آقای هاشمی یه طعم متفاوت داشت؛ طعم خاک... خاکی که زیر دروغ‌ها پنهان شده بود. وقتی با دفترم تماس گرفت و از تصرف غیرقانونی بخشی از زمین کشاورزیش توسط همسایه گفت، پرونده یه دعوای ساده رفع تصرف عدوانی به نظر می‌رسید. موکل سند رسمی داشت و طرف مقابل هیچ ادعای مالکیت مستندی نداشت. اما در دل این سادگی ظاهری، حقیقتی پنهان بود که مسیر پرونده رو به چالش کشید و من رو در مقابل دوراهی دفاع از موکلی که تمام حقیقت رو نگفته بود، قرار داد. این داستان، روایتی از تلاش برای رفع تصرف عدوانی در زمینی است که بوی دروغ می‌داد، اما در نهایت با تکیه بر قانون و کشف حقیقت، به پیروزی رسید.

اولین بار که آقای هاشمی با دفترم تماس گرفت، صدایش مضطرب و درمانده بود. می‌گفت یه قطعه زمین کشاورزی بزرگ در حومه شهر خریده، اما بعد از مدتی متوجه شده که یه نفر دیگه مدعی مالکیت بخشی از اون زمین شده و حتی شروع به حصارکشی کرده. پرونده به ظاهر یه دعوای ساده رفع تصرف عدوانی به نظر می‌رسید. موکل سند مالکیت رسمی داشت و طرف مقابل هیچ مدرکی ارائه نکرده بود.

اما کم‌کم که پرونده جلو رفت، بوی خاک بلند شد... نه بوی زمین، بوی دروغ!

آقای هاشمی در جلسه اول مشاوره تاکید زیادی داشت که هیچ سابقه اختلافی با همسایه مجاور نداشته و این ادعا کاملاً بی‌اساسه. بر همین اساس، ما دادخواست رفع تصرف عدوانی رو تنظیم و به دادگاه ارائه کردیم. در جلسه اول رسیدگی، وکیل طرف مقابل یه قولنامه قدیمی ارائه داد که ظاهراً مربوط به سال‌ها قبل بود و ادعا می‌کرد موکلش اون بخش از زمین رو از مالک قبلی خریده. هرچند قولنامه رسمی نبود و ایرادات شکلی زیادی داشت، اما یه علامت سوال بزرگ تو ذهنم ایجاد کرد.

دردسر‌های رفع تصرف عدوانی: وقتی سند مالکیت، تنها برگ برنده نیست!

وقتی آقای هاشمی برای پیگیری پرونده رفع تصرف عدوانی به دفترم مراجعه کرد، همه چیز ظاهراً واضح بود. اون یه سند مالکیت رسمی و بی‌نقص برای یه قطعه زمین کشاورزی نسبتاً بزرگ در اطراف شهر داشت. ادعای اون هم ساده بود: همسایه مجاور، بدون هیچ مجوز قانونی، بخشی از زمینش رو حصارکشی کرده و عملاً متصرف عدوانی شده بود. در نگاه اول، یه دعوای حقوقی روتین به نظر می‌رسید که با ارائه سند مالکیت و اثبات تصرف غیرقانونی طرف مقابل، به راحتی قابل حل بود.

طبق روال معمول، مدارک آقای هاشمی رو بررسی کردم. سند مالکیت کاملاً معتبر و به نام خودش بود. نقشه‌های ثبتی هم حدود زمین رو به وضوح مشخص می‌کرد و تجاوز همسایه رو تایید می‌کرد. با این حال، یه حس ناآرامی در دلم بود. یه جور بی‌قراری که معمولاً قبل از رو شدن یه حقیقت پنهان به سراغم می‌اومد.

اولین قدم، تنظیم و ارائه دادخواست رفع تصرف عدوانی به دادگاه بود. در دادخواست، با استناد به سند مالکیت موکل و شرح وضعیت تصرف غیرقانونی همسایه، خواستار صدور حکم مبنی بر رفع تصرف و قلع و قمع مستحدثات (همون حصارکشی) شدیم.

در جلسه اول رسیدگی، وکیل طرف مقابل با یه لبخند مرموز وارد شد. اون هیچ سند مالکیتی ارائه نداد، اما یه قولنامه دست‌نویس قدیمی رو به دادگاه تقدیم کرد. این قولنامه ظاهراً مربوط به بیست سال قبل بود و ادعا می‌کرد که مالک قبلی زمین آقای هاشمی، اون بخش مورد اختلاف رو به موکل اون فروخته.

دیدن اون قولنامه، مثل یه پتک به سرم خورد. هرچند قولنامه رسمی نبود و ایرادات شکلی زیادی داشت – مثلاً مشخصات دقیق زمین توش قید نشده بود و شهود درستی هم نداشت – اما وجودش یه علامت سوال بزرگ رو پیش روی ما گذاشت. چطور ممکنه موکل من از وجود چنین سندی بی‌اطلاع باشه؟ اگه این ادعا درست بود، دیگه سند مالکیت به تنهایی نمی‌تونست برگ برنده ما در دعوای رفع تصرف عدوانی باشه.

بعد از جلسه دادگاه، با آقای هاشمی تماس گرفتم و با جدیت بیشتری در مورد سابقه زمین و هرگونه توافق یا اختلافی با همسایه پرسیدم. اول باز هم منکر هر چیزی شد، اما وقتی با اشاره به اون قولنامه قدیمی و احتمال تبعات کتمان حقیقت، عرصه رو براش تنگ کردم، بالاخره سکوتش شکست و اعتراف کرد... .

نقش پنهان یک قولنامه قدیمی در دعوای رفع تصرف: آیا حقیقت کتمان شده، پیروزی را تهدید می‌کند؟

وقتی با جدیت بیشتری از آقای هاشمی در مورد اون قولنامه قدیمی پرسیدم، اول باز هم سعی کرد طفره بره و بگه یه موضوع بی‌اهمیته که سال‌ها پیش اتفاق افتاده و هیچ ربطی به الان نداره. اما وقتی تاکید کردم که وجود چنین سندی می‌تونه کل پرونده رفع تصرف عدوانی رو تحت تاثیر قرار بده و اگه اون از اول حقیقت رو به من نگفته باشه، ممکنه با خطر شکست مواجه بشیم، بالاخره سکوتش شکست و حقیقت تلخی رو اعتراف کرد.

اون گفت که حدود ده سال قبل، یه اختلاف جزئی با همین همسایه بر سر مرزهای شرقی زمینش داشته. در اون زمان، همسایه پیشنهاد خرید یه قطعه کوچیک از زمین آقای هاشمی رو داده بود تا اختلافشون حل بشه. آقای هاشمی هم به خیال اینکه یه حرف گذرا بوده و هیچ‌وقت جدی نشده، بهش توجهی نکرده بود. اما حالا معلوم شده بود که همون صحبت‌های غیررسمی، مبنای تنظیم یه قولنامه دست‌نویس شده که همسایه حالا بعد از سال‌ها، اون رو به عنوان مدرک ادعای مالکیت ارائه کرده بود!

آقای هاشمی مدعی بود که هیچ‌وقت اون قولنامه رو امضا نکرده و از جزئیاتش هم خبر نداره. اما اعتراف دیرهنگامش به وجود اون اختلاف قبلی، یه علامت سوال بزرگ تو ذهنم ایجاد کرد. آیا واقعاً بی‌اطلاع بوده؟ یا ترس از پیچیده شدن پرونده رفع تصرف عدوانی باعث شده بود حقیقت رو از من پنهان کنه؟

این اعتراف، مسیر پرونده رو به کلی تغییر داد. دیگه فقط بحث رفع تصرف عدوانی یه متصرف غیرقانونی نبود. حالا ما با یه ادعای مالکیت هرچند ضعیف، اما مستند به یه قولنامه روبرو بودیم. این قولنامه، هرچند غیررسمی، می‌تونست قاضی رو در مورد سابقه زمین و ادعای طرف مقابل به تردید بندازه و کار ما رو برای اثبات رفع تصرف عدوانی سخت‌تر کنه.

احساس کردم موکلم با کتمان حقیقت، یه چالش بزرگ رو پیش روی پرونده گذاشته. حالا باید نه تنها تصرف غیرقانونی رو ثابت می‌کردیم، بلکه باید بی‌اعتباری اون قولنامه قدیمی رو هم به دادگاه نشون می‌دادیم. این کار، نیازمند بررسی دقیق‌تر جزئیات قولنامه، تحقیق در مورد شرایط تنظیم اون و احتمالاً شهادت شهود قدیمی بود. پرونده‌ای که با یه دعوای ساده رفع تصرف عدوانی شروع شده بود، حالا بوی خاک‌های کهنه و دروغ‌های پنهان رو می‌داد و پیروزی توش دیگه تضمین شده نبود.

استراتژی رفع تصرف عدوانی: تمرکز بر نقاط ضعف ادعای متصرف

با اعتراف دیرهنگام آقای هاشمی، دیگه نمی‌تونستم فقط روی سند مالکیت به عنوان برگ برنده در دعوای رفع تصرف عدوانی تکیه کنم. وجود اون قولنامه قدیمی، هرچند غیررسمی، یه سایه تردید روی پرونده انداخته بود. حالا استراتژی من باید تغییر می‌کرد. تمرکز رو گذاشتم روی نقاط ضعف ادعای طرف مقابل و بی‌اعتبار کردن اون قولنامه.

اولین قدم، بررسی دقیق خود قولنامه بود. خوشبختانه، همونطور که حدس می‌زدم، ایرادات حقوقی زیادی داشت. مشخصات دقیق زمین مورد معامله توش قید نشده بود، فقط به یه قطعه زمین کشاورزی با حدود تقریبی اشاره شده بود. این ابهام می‌تونست به نفع ما تموم بشه، چون طرف مقابل نمی‌تونست به طور دقیق ثابت کنه که اون قولنامه مربوط به همون بخش از زمین آقای هاشمیه که حالا مورد تصرفه.

نکته دوم، بحث شهود بود. قولنامه به امضای دو نفر به عنوان شاهد رسیده بود، اما هیچ کدوم از اون‌ها در قید حیات نبودن و امکان استعلام ازشون وجود نداشت. این ضعف هم می‌تونست ادعای طرف مقابل رو متزلزل کنه.

مهم‌ترین استراتژی من، تاکید بر اصل لزوم ثبت رسمی معاملات املاک بود. طبق قانون، نقل و انتقال مالکیت اموال غیرمنقول (مثل زمین) باید به صورت رسمی و در دفتر اسناد رسمی ثبت بشه. یه قولنامه دست‌نویس، هرچقدر هم قدیمی باشه، نمی‌تونه به تنهایی مالکیت رو منتقل کنه و در مقابل سند رسمی مالکیت، اعتبار قانونی نداره. این نکته رو بارها در جلسات دادگاه به قاضی یادآوری کردم.

همچنین، با آقای هاشمی صحبت کردم و ازش خواستم هرگونه مدرکی که نشون بده در طول این سال‌ها همواره به عنوان مالک اون زمین رفتار کرده (مثل پرداخت عوارض، انجام اقدامات زراعی و غیره) رو جمع‌آوری کنه. این مدارک می‌تونست نشون بده که ادعای طرف مقابل مبنی بر مالکیت از سال‌ها قبل، هیچ پشتوانه عملی نداشته.

علاوه بر این‌ها، سعی کردم تناقضات موجود در اظهارات طرف مقابل و وکیلش رو در جلسات دادگاه برجسته کنم. مثلاً، اون‌ها نتونستن توضیح قانع‌کننده‌ای برای این موضوع ارائه بدن که چرا با وجود داشتن اون قولنامه به ادعای خودشون، هیچ‌وقت برای ثبت رسمی اون اقدام نکردن.

در واقع، در سایه دروغ موکلم، من مجبور شدم تمام تمرکزم رو روی نقاط ضعف پرونده طرف مقابل بذارم و با استناد به اصول و قوانین محکم حقوقی، سعی کنم بی‌اعتباری ادعاشون رو ثابت کنم و حکم رفع تصرف عدوانی رو به نفع آقای هاشمی بگیرم. این یه نبرد سخت و نفس‌گیر بود، اما من به قدرت قانون و استراتژی درست ایمان داشتم.

قانون در برابر ادعای غیررسمی: چطور دادگاه به رفع تصرف عدوانی رای داد؟

بعد از جلسات متعدد دادگاه که در اون‌ها من تمام تلاشم رو برای بی‌اعتبار کردن قولنامه قدیمی و اثبات حقانیت سند مالکیت آقای هاشمی به کار بردم، نوبت به صدور رای رسید. روزهای انتظار به کندی می‌گذشت و هر لحظه با دلهره و امیدواری سپری می‌شد. با وجود تمام استدلال‌هایم، هنوز یه حس تردید در دلم بود؛ تردیدی ناشی از پنهان‌کاری اولیه‌ی موکلم.

تا اینکه بالاخره خبر رسید. رای دادگاه صادر شده بود. با یه نفس عمیق، متن رای رو که وکیل دادگاه برامون ارسال کرده بود، باز کردم. با دقت هر خطش رو خوندم. دادگاه در رای خودش به اصل لزوم ثبت رسمی معاملات املاک اشاره کرده بود و تاکید کرده بود که یه قولنامه دست‌نویس، هرچقدر هم قدیمی باشه، نمی‌تونه در مقابل سند رسمی مالکیت که به طور قانونی تنظیم شده، اعتبار داشته باشه.

قاضی همچنین به ابهامات موجود در اون قولنامه قدیمی، از جمله عدم ذکر دقیق حدود و مشخصات ملک مورد معامله، اشاره کرده بود و اون رو برای اثبات ادعای مالکیت طرف مقابل کافی ندانسته بود. عدم وجود شهود معتبر و عدم اقدام طرف مقابل برای ثبت رسمی اون قولنامه در طول این سال‌ها هم از جمله دلایلی بود که دادگاه در رای خودش به اون‌ها استناد کرده بود.

در نهایت، رای دادگاه به نفع موکل من صادر شده بود. دادگاه حکم به رفع تصرف عدوانی از اون بخش از زمین کشاورزی و قلع و قمع مستحدثات (همون حصارکشی) صادر کرده بود. یه حس پیروزی شیرین در وجودم پیچید. با وجود تمام چالش‌ها و دروغ‌های اولیه موکل، ما تونسته بودیم با تکیه بر قانون و استدلال‌های درست، حق رو به صاحبش برگردونیم.

وقتی خبر رای رو به آقای هاشمی دادم، صدایش پر از خوشحالی و قدردانی بود. اون تازه فهمیده بود که صداقت با وکیل چقدر اهمیت داره و کتمان حقیقت چطور می‌تونست کار رو برای همه سخت‌تر کنه. این رای نشون داد که قانون، حتی در پیچیده‌ترین شرایط هم حرف آخر رو می‌زنه و یه وکیل ماهر می‌تونه با استفاده درست از اون، عدالت رو برقرار کنه.

مرحله نهایی رفع تصرف عدوانی: اجرای حکم و بازگشت زمین به مالک قانونی

بعد از صدور رای قطعی به نفع آقای هاشمی در دعوای رفع تصرف عدوانی، مرحله نهایی و البته بسیار مهم، اجرای حکم بود. گرفتن رای، تنها نیمی از راه بود و حالا باید اون رای به عمل تبدیل می‌شد و زمین به مالک قانونیش برمی‌گشت.

با پیگیری‌های من، درخواست صدور اجراییه از دادگاه صادر شد. این دستور رسمی به واحد اجرای احکام ابلاغ شد تا اقدامات لازم برای بیرون راندن متصرف و رفع آثار تصرف غیرقانونی (همون حصارکشی) انجام بشه.

چند هفته بعد، وقت اجرای حکم تعیین شد. من به همراه آقای هاشمی و مامورین اجرای احکام راهی زمین کشاورزی شدیم. متصرف که حالا حکم قطعی دادگاه رو پیش رو می‌دید، دیگه چاره‌ای جز تمکین نداشت. با حضور مامورین، اون و کارگرهاش شروع به برداشتن حصارهایی کردن که به طور غیرقانونی در زمین آقای هاشمی احداث کرده بودن.

تماشای برچیده شدن اون حصارها برای آقای هاشمی یه حس رهایی و پیروزی رو به همراه داشت. زمینی که مدت‌ها ازش محروم شده بود و با بی‌قانونی تصرف شده بود، حالا داشت به آغوش صاحب اصلیش برمی‌گشت.

مامورین اجرای احکام بر روند کار نظارت داشتن تا همه چیز طبق قانون و بدون هیچ درگیری انجام بشه. بعد از چند ساعت، تمام حصارها برداشته شد و زمین آقای هاشمی به طور کامل از تصرف غیرقانونی همسایه آزاد شد.

در پایان، صورت‌جلسه اجرای حکم توسط مامورین تنظیم و به امضای طرفین رسید. آقای هاشمی با یه لبخند رضایت‌بخش از من تشکر کرد. اون تازه فهمیده بود که صبر، پیگیری قانونی و کمک گرفتن از یه وکیل متخصص، حتی در پرونده‌های پیچیده و با وجود ناصادقی‌های اولیه، می‌تونه به احقاق حق منجر بشه.

با تحویل زمین به آقای هاشمی و اجرای کامل حکم رفع تصرف عدوانی، این پرونده که با یه بوی خاک پنهان شروع شده بود، با طعم شیرین عدالت به پایان رسید. این تجربه یه بار دیگه بهم نشون داد که وظیفه یه وکیل فقط دفاع از موکل نیست، بلکه راهنمایی اون به سمت حقیقت و تلاش برای اجرای عدالته، حتی اگه مسیر پر از چالش و ناهمواری باشه.

درس‌های یک پرونده رفع تصرف: اهمیت صداقت موکل و نقش وکیل در کشف حقیقت

پرونده رفع تصرف عدوانی آقای هاشمی با بازگشت زمین به او به پایان رسید، اما درس‌های ارزشمندی از دل این ماجرا بیرون اومد که همیشه در ذهنم باقی خواهد موند.

اولین و مهم‌ترین درس، اهمیت صداقت کامل موکل با وکیل بود. اگر آقای هاشمی از همون ابتدا حقیقت رو در مورد اختلاف قبلی و اون قولنامه دست‌نویس به من می‌گفت، شاید می‌تونستیم استراتژی بهتری رو از همون اول طراحی کنیم و از بسیاری از استرس‌ها و پیچیدگی‌های بعدی جلوگیری کنیم. کتمان حقیقت نه تنها روند پرونده رو سخت‌تر می‌کنه، بلکه اعتماد بین وکیل و موکل رو هم خدشه‌دار می‌کنه، که این به نفع هیچ‌کدوم نیست.

درس دوم، نقش حیاتی وکیل در کشف حقیقت و هدایت پرونده بود. با وجود پنهان‌کاری موکل، من به عنوان وکیل وظیفه داشتم تمام جوانب پرونده رو بررسی کنم و با طرح سوالات دقیق و پیگیری مدارک، به حقیقت ماجرا پی ببرم. یه وکیل خوب نه تنها مدافع حقوق موکلشه، بلکه یه کاوشگر حقیقت هم هست.

درس سوم، قدرت قانون و اهمیت پیگیری قانونی بود. با وجود تمام چالش‌ها و ادعاهای طرف مقابل، در نهایت قانون حرف آخر رو زد و حق به صاحبش رسید. این نشون می‌ده که نباید از پیگیری حقوقی ناامید شد و باید با صبر و استقامت در این راه قدم برداشت.

درس چهارم، لزوم تخصص در امور حقوقی بود. پرونده‌های ملکی پیچیدگی‌های خاص خودشون رو دارن و داشتن یه وکیل متخصص در این زمینه، می‌تونه تفاوت بین پیروزی و شکست رو رقم بزنه. دانش، تجربه و استراتژی درست یه وکیل ملکی، کلید حل بسیاری از این اختلافات هست.

در پایان، این پرونده رفع تصرف عدوانی با تمام فراز و نشیب‌هاش، یه یادآوری بود برای من که وکالت فقط یه شغل نیست، بلکه یه تعهد به عدالت و تلاش برای احقاق حق هست، حتی اگه موکلت تمام حقیقت رو بهت نگفته باشه. بوی خاک اون زمین، بوی پنهان‌کاری رو با خودش داشت، اما در نهایت، عطر پیروزی قانون بر اون غلبه کرد.

سند مالکیت
۰
۰
پیروز دعاوی
پیروز دعاوی
داستان‌های حقوقی با چاشنی تجربه‌. اگه مشکل مشابه دارین بیاین صحبت کنیم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید