چند وقت پیش برای خودم سوال شد تفاوت بین «حقیقت» و «واقعیت» چیه. مطالب زیادی تو اینترنت دیدم یه سریا خیلی فلسفی و تخصصی نوشته بودن اما جمع بندی ساده اش برا خودم اینه که «واقعیت» چیزیه که وجود داره و «حقیقت» چیزیه که باید وجود داشته باشه. الزاما این دوتا ضد هم نیستن و یه جاهایی اشتراکاتی دارن.
اگه بخوام یخورده تخصصی تر از نظر زبان شناسی بگم میشه این که از اینجا ورداشتمش:
واقعیت چیزی است که درست بودنش اثبات شده است. مثلا صندلیای که روی آن نشستهاید واقعیت دارد.
با این تعریف چیزی که قابل اثبات نباشد واقعیت نیست. برای مثال این که «خدا وجود دارد» یک واقعیت نیست بلکه چیزی است که به حیطه ایمان مربوط میشود . این که ما به چیزی ایمان داشته باشیم، آن را تبدیل به واقعیت نمیکند.
تعریف واژهنامه آکسفورد از واقعیت:
حقیقت، یک ویژگی از گزارهها است. این گزاره که «برف سفید است» یک گزاره درست است و به بیان دیگر حقیقت دارد. یک گزاره میتواند حقیقت داشته باشد (درست باشد) و یا حقیقت نداشته باشد (نادرست باشد).
تعریف واژهنامه آکسفورد از حقیقت:
این صفحه هم اومده از نظر علمی بررسی کرده و مثال زده که مثالاش برام جالب بود، دوست داشتید ببینید.
طبق چیزایی که من فهمیدم اگه بخوام به زبون ساده جمع بندی کنم، واقعیت میشه چیزی که هست و حقیقت چیزی که باید باشه.