ترم اول مقطع ارشد بودم، یکی از اساتید برای آخر ترم از ما گزارش میخواست. مقالات دانشجویان سال های گذشته رو بین بچه ها تقسیم کرده بود، هر نفر دو سه تا مقاله. ما باید اون مقاله ها رو نقد و ارزیابی میکردیم. همین کار رو هم برای اسلاید ارائه شون باید انجام میدادیم. در کل ۲ نمره هم داشت. مهلتش هم تا آخر مهر بود. خودمون هم باید یه مقاله و یه ارائه برای آخر ترم حاضر میکردیم. به نظرم کار بیهوده ای میومد و اینکه اصلا نمیدونستم چی بنویسم. چون هیچ معیاری نداشتم که بخوام گزارش بنویسم. خلاصه بعد یکی دوبار رفتن پیش استاد و بدون نگاه کردن به مقاله ها آخر بهم گفت فقط برو مقاله رو بخون و ارزیابیش کن از نظر خودت، همین! یجورایی فهموند که نگران نمره اش نباشم. در واقع هدف کلی استاد این بود که بتونیم نقد کنیم و با توجه به شکل هرم سطوح یادگیری از فاز تحلیل (که تو کارشناسی خوب یاد گرفته بودیم) برسیم به فاز تولید کردن و ابداع تا بتونیم پایان نامه بنویسیم که من اینو نمیفهمیدم. همون استاد مشوق ما بود برای شرکت در سمینارها و کنفرانس های مختلف و آشنایی با فضا و نقد و بررسی سخنرانی ها و مقاله های دیگران. همین کارهای به ظاهر بی اهمیت و وقت تلف کن و هزینه بر از نظر خودم الان میفهمم چقدر به دردم خورد و تونستم از مقطع ارشد به سلامت عبور کنم و خیلی چیزها از همون استاد یاد بگیرم. امیدوارم هرجا هستن پیروز و موفق باشن.