Mehrdad Esmaeilpour
Mehrdad Esmaeilpour
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

هنر بخشی از راه حل بودن

تصویر از olab.com
تصویر از olab.com
اگر بخشی از راه‌حل نیستید احتمالا بخشی از مشکل هستید

چند روز قبل از انتخابات ماسک به صورت و دست در جیب رفتم کمی خرده ریز واسه خونه بخرم. تلویزیون مثل همه روزهای قبل از انتخابات پر از آهنگ‌های حماسی و در حال پخش رقص محلی کردی بود. فروشنده نگاهی به تلویزیون انداخت و پوزخندی زد و گفت «پدر سوخته‌های دزد». باهاش موافق بودم اما چیزی نگفتم. وقت حساب رسید و متوجه شدم پنج شش دونه از لیموها از نایلون کشیده شده، کم شدن. درخواست کردم که لیموها دوباره وزن بشن و ماجرا با «حتما آوردنی افتادن» ختم شد. شاید منم می‌تونستم پوزخند بزنم و جمله اول فروشنده رو تکرار کنم. شاید یکی مثل فروشنده (یا من) الان رییس یه جایی شده و داره تعداد لیموها رو از نایلون کسی کم می‌کنه.




بی‌کفایتی رو هر روز چپ و راست می‌بینیم. تو کار خودمون، درون خودمون یا تو سوپرمارکت سر خیابون. بیشترمون معتقدیم که همه غیر از خودمون تو جایگاه درستی نیستن و با عواملی غیر از کفایت به نقطه فعلی‌شون رسیدن. بیشترمون اسیر حباب «ایده و خلاقیت فقط واسه منه و بقیه ادای من رو در میارن» هستیم.

بعضی جملات رو از اطرافیان‌مون تا وزیرهامون مکرر و بدون توضیح اضافه می‌شنویم. از قطع شدن برق تا توان کم اپراتورهای اینترنت. از شکایت کارمندا و کارفرماها از هم تا دزدی‌ها و کلاهبرداری‌های کوچیک و بزرگ. من این‌جا بعضی از اون‌هایی که زیاد شنیدم رو مرور می‌کنم.

این اشتباه تقصیر اونه

وقتی برق قطع می‌شه، اینترنت هم می‌ره. وزیر ارتباطات، وزیر نیرو رو مقصر می‌دونه، وزیر نیرو مردم و ما هم جفت وزیر‌ها رو. شاید اگه ده سال پیش و زمان رییس جمهور اعظم قیمت‌ها واقعا واقعی می‌شد و یارانه‌ها واقعا هدفمند، یکی از ریشه‌های مشکل فعلی خشک می‌شد اما نشد.

حالا ما یک مشکل بزرگ داریم که همه با تاثیرگذاری‌های متفاوت توش سهیم هستیم. بی‌کفایتی از مایی که درست مصرف نمی‌کنیم شروع می‌شه و تا شرکت برق که درست تولید و توزیع نمی‌کنه و نمی‌فروشه ادامه پیدا می‌کنه.

تو این دور باطل همه انگشت‌هامون سمت شخص و گروه دیگه‌ای درازه و حاضر نیستیم سهم خودمون رو تو مشکل بپذیریم. اگه برای عوض کردن نقش‌مون به بخشی از راه‌حل بودن تلاش نکنیم همیشه بخشی از علت مشکل باقی می‌مونیم.

این که کپی فلان کاره

به تعداد آدم‌های روی زمین ایده برای خلق محصول وجود نداره. پس با یه محاسبه ساده میشه فهمید وجود محصول‌هایی که چه به صورت عمدی از روی یکی دیگه کپی شده باشن و چه اتفاقی نتیجه مشابه محصول دیگه بدن، دور از ذهن نیست.

پایین آوردن ارزش کار یک تیم یا فرد صرفا به خاطر این‌که از کار کسی یا تیمی کپی کرده نه تنها سازنده نیست بلکه ممکنه تولید کننده‌ها رو به جایی برسونه که از هر حرکت خودشون بترسن و کلا کاری نکنن.

اگه قرار بود کسی از کسی کپی نکنه، ابزارهایی مثل تلگرام، جیمیل و ... اصلا وجود نداشتن. چون ایده‌هاشون قبلا توسط تیم دیگه‌ای پیاده شده بودن. اگه قرار بود کسی از کسی کپی نکنه سیستم‌عامل‌ها، گوشی‌ها و لپ‌تاپ‌ها همه یکسان بودن و شاید آخرش ما هم شبیه هم می‌شدیم.

مهم نیست که کارمون رو با کپی برداری از ایده دیگری شروع کنیم (البته اگه اون ایده ثبت شده است و انحصاری، مشکلات قانونیش پای خودتون) مهم اینه در نهایت اون ایده و محصول رو به شکلی مال خودمون کنیم و بهش هویت مستقل ببخشیم و با هدف آرمانی خودمون هم مسیرش کنیم.

این رو که من هم می‌تونم انجام بدم

اگه به اندازه کافی وقت و هزینه و انرژی بذاریم، همه می‌تونیم هر کاری که بخوایم رو انجام بدیم. این دروغیه که کم و بیش خیلی‌هامون بهش باور داریم. چون جایی از ذهن‌مون رو قلقلک می‌ده که امیدبخشه، اما در واقع این‌طور نیست.

داستان شکست‌های بزرگِ شرکت‌های بزرگ، با این طرز فکر کم نیستن. بلک‌بری که فکر می‌کرد می‌تونه همون کاری که اپل کرد رو بکنه و شکست خورد. کُداک که بعد از قبول نکردن پیشرفت دنیای عکاسی فکر می‌کرد می‌تونه همون کار فوجی رو انجام بده و شکست خورد.

مسیر زندگی و کاری، در نهایت ما رو به جایی می‌رسونه که خونه پر، تو یک یا دو زمینه واقعا متخصص هستیم و از مابقی ماجراها فقط کم و بیش سر در میاریم. این‌که فکر کنیم می‌تونیم بدون مشکلات مشابه همه محصولات فعلی رو با کیفیت بهتر به وجود بیاریم شاید علتش دید کم و زندگی تو حباب خودمون باشه.

We put our minds to it all, But disappointment crashed the ball

من هم اگه رانت داشتم همین‌جا بودم (رانت، این مولفه نکوهیده)

ما نمی‌توانیم بازی را انتخاب کنیم. نمی‌توانیم قواعد بازی را انتخاب کنیم. فقط می‌توانیم انتخاب کنیم که چطور بازی کنیم

بیشتر کسایی که باهاشون هم صحبت شدم تو یه لایه‌ای از حرف‌هاشون گلایه‌شون از وجود رانت به اینکه چرا رانت به اون‌ها نرسیده تبدیل می‌شه. «رانت» کلیدواژه سمی این‌روزهای صنعت و بازار کار ماست. همه دنبالش هستن و همزمان از بدی‌هاش می‌گن. همه ازش متنفرن و همزمان تو این بازی بزرگ برای سر پا موندن بهش نیاز دارن. چه بخوایم چه نخوایم رانت به یکی از مولفه‌های مهم بقای شرکت‌ها تبدیل شده.

هدف من نکوهش وجود رانت نیست چرا که همه می دونیم چقدر نکوهیده است. هدف من ارائه راهکار واسه حذف رانت نیست چرا که علم و سوادش رو ندارم. فقط می‌خوام اشاره کنم یه کارآفرین یا یه شرکت نمی‌تونه قاعده فعلی بازی رو تو کوتاه مدت و به تنهایی به هم بزنه. پس تو این مسابقه بقا و برای جلوگیری از سرنوشت استارپ‌های قارچی، خواه ناخواه باید به این «مولفه نکوهیده» تن بده.

یعنی همین یه کار هم نمی‌تونن درست انجام بدن

کسب و کارهای بزرگ فعلی بازار کار ما کم، نقص و ایراد ندارن و معمولا پست‌های اعتراضی عریض و طویل گریبان‌شون رو می‌گیره. اگه به عنوان مصرف کننده این گلایه‌ها رو مطرح کردین که حق‌تون بوده و توصیه می‌کنم باز هم به همین کار ادامه بدین اما اگه خواستین کار بقیه رو بهشون یاد بدین و بهشون بگین همین یه کار هم نمی‌تونین درست انجام بدین، دست نگه دارین.

تخصص ما منحصر به فرد نیست. بیشترمون از دانشگاه‌های مختلف فارغ‌التحصیل شدیم که کم و بیش کیفیت مشابه داشتن. دوره‌های مشابه دیدیم. کتاب‌های مشابه خوندیم. اگه خیلی بخوایم واقعی به وضعیت‌مون نگاه کنیم خیلی‌هامون به راحتی قابل جایگزین شدن هستیم. پس هر وقت حس کردین تنها کسی هستین که راه حل یه مشکل دستشه یه نفس عمیق بکشین و مطمئن باشین کسی توی همون کسب‌و‌کار تقریبا به اندازه شما بلده و می‌فهمه.

در نهایت اگه راه‌کاری دارین که فکر می‌کنین به ذهن کسی نمی‌رسه با ادبیات مثبت انتقالش بدین یا حتی بفروشینش. فراموش نکنیم بقای یه کسب و کار منجر به بقای خیلی از کسب و کارهای دیگه میشه. رشد و بزرگ شدن یه شرکت رقیب‌هاش رو با کیفیت‌تر می‌کنه.

مسالهحل مسالهمشکلکسب و کاراستارت‌آپ
مهندس نرم افزار، نویسنده، شاعر و خیال پرداز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید