کتاب فرمول، قوانین جهانی موفقیت، نوشتهی Albert-László Barabási رو "باید" خواند. نویسندهی این کتاب که یک فیزیکدان آمریکایی-مجارستانی 54 ساله است، بخاطر "نظریه ی شبکه"ای که داره، در دنیای علم، خیلی شناخته شده است. آقای بارابسی، یک وبسایت هم داره که در اون، کتاب ها و مقالاتش رو به اشتراک میگذاره: https://barabasi.com که توصیه میکنم اگر بعد از خواندن کتاب The Formula به نظرات ایشون علاقمند شدید، کارهای جدیدشون رو از این طریق دنبال کنید.
این کتاب رو در سال 2018 زمانی خریدم که دو تن از دانشمندان که در اون زمان استادم بودند، در موردش بحث می کردند و با نگاهی پر از ابهام و شک به نظریاتی که در این کتاب ارائه شده بود، گفتگوی جنجالی و جذابی داشتند. در اون زمان، این کتاب، توسط انتشارات Little, Brown and Company در 320 صفحه به زبان انگلیسی به چاپ رسیده بود. بعد از مطالعهش خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و خاطرم هست که ساعت ها با دوستانم راجع بهش بحث میکردیم. اگر علاقمند به مطالعهی نسخهی انگلیسی این کتاب هستید، میتونید از لینک زیر تهیه بفرمایید:
https://www.amazon.com/Formula-Universal-Laws-Success/dp/0316505498
سال بعدش که شد، دیدم برگردان فارسی این کتاب، دست تعداد زیادی از دوستانم هست و مجددا خریداریش کردم و ترجمهی بسیار خوب "جناب آقای حامد رحمانیان" رو هم یک بار دیگه مطالعه کردم. این ترجمه، توسط "نشر نوین" به چاپ رسیده و از لینک زیر میتونید تهیهش کنید:
https://nashrenovin.ir/product/the-formula-book-universal-laws-success-albert-laszl-barabasi/
چند ماه پیش هم یکی از اعضای خانوادهم با شور و اشتیاق به سراغ من اومد و گفت که یک پادکست در مجموعه پادکست فارسی بیپلاس منتشر شده که خلاصهی جذابی از یک کتاب موفقیت، ارائه کرده و من باز متوجه شدم که یکبار دیگه، فرصت مرور صحبتهای آقای بارابسی رو پیدا کردم. اگر علاقمند به شنیدن پادکست این کتاب هستید، لینک زیر رو تقدیم حضورتون میکنم:
https://bpls.me/z5lt1g
اما اجازه بدید نظر خودم رو راجع به این کتاب خدمتتون بیان بکنم: این کتاب که حتما ارزش خوندن داره و دراینباره شکی نیست، و اگر نه، خود بنده، حداقل سه بار، محتوای این کتاب رو مرور نمیکردم. اما، ادعایی که جناب بارابسی دارن این هست که ایشون و تیمشون تونستن فرمول موفقیت رو بهدست بیارن و اون رو مثل فرمولهای ریاضی دقیق، ابداع کنن. وقتی صحبت از ریاضی میشه، دیگه استثناء نمیتونه وجود داشته باشه. یعنی شما نمیتونید بگید 2 ضربدر 2 در اکثر مواقع، میشه 4 ولی گاهی اوقات، ممکنه 5 یا 6 یا حتی 10 بشه! اما وقتی در مورد انسان صحبت میکنیم، قطعا استثنائات وجود دارن و هرگز نمیشه فرمول مطلقی رو برای مسائل انسانی، ارائه کرد.
موضوع دیگه این هست که ایشون میگن، این کتاب، فرمولی برای موفقیته و مثل بقیهی کتابهای موفقیت، از نمونه داستانهای متعدد، پر نشده! باز هم اینطور نیست، ایشون در این کتاب، داستانهایی رو مطرح میکنن و بعد، به تحلیل اون داستانها، ایجاد رابطههای معنادار و بعدش هم کشف یک فرمول از درون اون داستانها میکنن.
همیشه اینطوریه که وقتی یک اتفاقی میفته، بعدش به راحتی قابل تحلیله. چون ما میتونیم هر مسئلهی باربط و بیربطی رو به اون اتفاق، نسبت بدیم. مهم نیست که اون اتفاق، مثبت باشه یا منفی! وقتی یک نفر موفق میشه، داستانسراییهای زیادی در مورد گذشتهی اون فرد صورت میگیره و حتی در بسیاری از موارد، روبهعقب سازی میکنن و داستانهای تخیلی هم از دوران کودکی و نوجوانی اون فرد تولید میکنن. برعکسش در موارد منفی هم همینطوره، وقتی قیمت سهامهای بورس، افت یکباره و شدیدی میکنن، همهی کارشناسها، دلایلی رو برای این زیان، مطرح میکنن.
چیزی که ما نیاز داریم این هست که اگر واقعا فرمولی برای موفقیت وجود داره، بتونیم یکسری عدد رو در اون فرمول بگذاریم و بفهمیم که ما در کاری که الان داریم انجام میدیم، موفق خواهیم شد یا نه؟! یا حداقل اینکه درصد احتمال موفقیتمون دقیقا چقدر خواهد بود؟! اگر کارشناسهای بورس، واقعا توان تحلیل دارن، چرا قبل از ریزش قیمت سهامها، نمیتونن دقیقا بگن که بر اساس این دلایل، فلان سهم، دقیقا از فلان قیمت به مقدار x تومان، ریزش خواهد کرد!
بعد از هر رویدادی، هر انسانی، با حداقل توان تحلیل، قدرت این رو داره که مسائلی رو به اون رویداد ربط بده و نهایتا "فرمولی!" به عنوان دلیل وقوع اون رویداد، مطرح بکنه. نیاز نیست که کارشناس اقتصاد یا موفقیت باشید، ایجاد ارتباط بین مسائل، بعد از وقوع یک رویداد مثبت یا منفی رو هر کسی میتونه انجام بده...
اگر از نقدی که به اسم و ادعای کتاب دارم، بگذریم؛ این کتاب، پر از جملات ارزشمند هست که هر شخصی میتونه برای تعیین مسیر موفقیتش، ازشون الهام بگیره. از اونجاییکه این کتاب، به داستانهاش وابسته است، من از بیان خلاصهش که قطعا خیلی طولانی میشه، پرهیز میکنم و ازتون میخوام که این کتاب رو تهیه کنید و مطالعه بفرمایید (یا حداقل به پادکستی که معرفی کردم گوش بدید).
اما جملاتی که برام جذاب بودن رو مینویسم، چون حتی اگر کتاب رو بخونید، باز هم وقتی که میخواین در ذهنتون، بهترین قسمتهاش رو یادآوری کنید و ازشون انگیزه بگیرید، باید همون موقع به سراغ همین مقاله بیایید و متن زیر رو مطالعه کنید. شاید این بهترین خلاصهای باشه که میشد از کتاب فرمول، استخراج کرد. ترجمهی جملاتی که در ادامه میارم و در دابل کوتیشن قرار میدم، از زحمات "جناب آقای حامد رحمانیان" هست که در بالا، خدمتتون معرفی کردم.
در این کتاب، مهمترین موضوعی که باید درک بکنید، تفاوت عملکرد (کاری که انجام میدهید) و موفقیت هست. یعنی اگر شما کاری رو ماهرانه انجام میدید، شما عملکرد خوبی دارید اما لزوما معنیش این نیست که موفق هم هستید.
"موفقیت، پاداشی است که از جانب اجتماعاتی که به آنها تعلق داریم به دست میآوریم."
"معیارهای موفقیت، همگی یک چیز مشترک دارند: آنها بیرونی هستند، نه داخلی؛ جمعی هستند، نه فردی."
"اگر درختی در جنگل بیفتد، هیچکس صدای آن را نشنود، آیا این افتادن درخت صدایی ایجاد میکند؟ طبق درک جدید ما از موفقیت، جواب یک نه بلند است!"
"عملکرد، در فرمول موفقیت، فقط یک متغیر است. اما میتوانیم با استفاده از قوانین درک کنیم که چگونه نیروهای نامرئی، موفقیتها و شکستهای ما را شکل میدهند."
"موفقیت شما، به شما و عملکردتان مربوط نیست. بلکه به ما و نحوه برداشت ما از عملکردتان مربوط است. یا سادهتر بگوییم؛ موفقیت مربوط به خود شما نیست، بلکه مربوط به <<ما>> است."
"شما میتوانید خوب عمل کنید، ولی برای این عملکرد خوب تشویق نشوید؛ حقیقتی تلخ که بسیاری از ما تجربه کردهایم."
"به منظور درک تاثیری که شما بر محیط جمعی دارید، باید به دیگر گرهها در شبکه خود نگاه کنید و ببینید چطور آنها به عملکرد شما واکنش نشان میدهند. تعریف جمعی ما از موفقیت نشان دهندهی آن است که ما باید شبکههایی را که به آنها تعلق داریم، بررسی کنیم و تدبیری اتخاذ کنیم که چگونه میتوانیم از آنها برای مزیت آیندهمان استفاده کنیم. چشمانداز یک شبکه، بزرگراهها و مالروهای آن، حیات وحش و درههای آن، میتوانند مسیرهایی را برای شناخت اهدافمان به ما نشان دهند."
"موفقیت و شهرت دو گونهی کاملا متفاوت هستند. آنها موفقیت را از طریق عملکردشان به دست میآورند و سپس موفقیتِ آنها، برایشان شهرت به بار میآورد و بسیار فراتر از شبکه ارتباطات شغلیشان پیش میرود. شهرت، اثر جانبیِ بسیار خوبِ موفقیتِ استثنائی است."
"مورد احترام واقع شدن ابزاری نامعتبر برای رسیدن به سعادت است؛ زیرا به احترام گذارنده تکیه دارد، نه احترام شونده."
"قانون اول: عملکرد باعث موفقیت میشود، اما وقتی عملکرد را نمیتوان سنجید، شبکهها باعث موفقیت میشوند."
"سخت کوشی برخی اوقات جواب میدهد. عملکرد باعث موفقیت میشود، این نقطهی آغازین است. افراد موفق، پیشرفتشان ادامه دار است."
"سخت کوشی گاهی اوقات جواب نمیدهد. موفقیت بدون توجه به شبکهای که این موفقیت در آن قرار دارد، ناممکن است. علف به دهن بزی شیرین است؟ زیبایی در چشم بیننده است."
"شبکهها، سرشار از فرصتها هستند و تا حدودی به همین دلیل است که آنها با کانونهای قدرتمند به یکدیگر وصل شدهاند؛ یعنی همان افرادی که در شبکهسازی عالی هستند."
"ما هیچوقت در انزوا کار نمیکنیم، حتی آن زمانی که فکر میکنیم مشغول انجام کاری در انزوا هستیم، در واقع نیستیم! تعریف جمعی ما از موفقیت، ما را ملزم میکند تا درباره روشهایی بیندیشیم که کار ما بر دیگران اثر میگذارد. اگر بخواهیم در دنیا مطرح شویم و شهرت، درِ خانه ما را بکوبد، باید کانونهایی را بیابیم که مسیرهای ما را شتاب میبخشند و ما را به مقصد میرسانند. برای رسیدن به قله، به بلندپروازی نیاز داریم."
"اگر میخواهیم موفق شویم، باید به شبکهها مسلط شویم. چون طبق اولین قانون موفقیت، هر چه سنجش عملکرد دشوارتر باشد، اهمیت عملکرد کمتر میشود. موفقیت را نمیتوان برای بسیاری از افراد به یک متغیر واحد نسبت داد. هر دو عاملِ عملکرد و شبکه، با درجات مختلف، مهم هستند."
"قانون دوم: عملکرد محدود است، اما موفقیت نامحدود."
"تشخیص بلند از کوتاه، سریع از آهسته یا شراب بد از شراب خوب، آسان است اما تشخیص بلند از بلند، سریع از سریع و شراب عالی از شراب عالی بسیار دشوار است."
"از آنجائیکه عملکرد، بسیار محدود است، میتوانیم محدودیتهای اصلی خودمان را با دقت بالا پیشبینی کنیم. افرادی که در قلّه هستند، مکررا به کرانههای مشابهی در عملکرد برخورد میکنند."
"تمرین، باعث برتری میشود. تمرین، بسیار مهم است اما افراد بسیار کمی به عالی بودن نزدیک میشوند. با این حال، بسیاری از آنها پس از موفق شدن، پاداشی را به مناسبتِ عالی بودنشان دریافت نمیکنند. بنابراین، وقتی به کرانه بالایی نزدیک میشویم، فقط عملکرد، عامل تعیین کننده نیست."
"اگر امیدوارید که در هر زمینهای موفق شوید، باید به خاطر داشته باشید که رقبای شما دقیقا مثل خودتان هستند. آماده، ماهر و علاقمند به انجامِ کارِ مدّ نظر."
"با درک اتفاقی بودن ذاتی در همهی انتخابها، میتوانیم بفهمیم که چگونه موفقیت مثل قرعهکشی در اغلب موارد، شانسی است. اگر میخواهید برنده رقابتها باشید، باید در بسیاری از رقابتها شرکت کنید. خبر خوب این است که دادهها نشان میدهند که وقتی نخستین بار برنده شدید، در آینده پشت سر هم برنده خواهید شد. این رازی است که ویژگی پاداش را بیپروا، فراگسترده میکند. موفقیت میتواند خودش را تولید کند و متناسب با اندازه خودش بزرگ شود. اگر یک بار، برنده شوید، بارِ دیگر نیز، برنده میشوید و این برندهشدنها ادامهدار خواهد بود."
"پاداشها نامحدود هستند. سوپراستارها به این دلیل وجود دارند که موفقیت، نامحدود است. اگر عملکردی حتی کمی بهتر از رقیبان خود داشته باشید، پاداش شما به راحتی صدها یا حتی هزاران برابر بزرگتر خواهد شد."
"ما، 99 درصد، گمنام و زیاد هستیم. اما در عین حال، ما اکثریّت کهکشان شناخته شده را میسازیم. سوپراستارها، آن 1 درصدِ اندک، بسیار درخشان، براق و مرئی هستند. توجه کنید که موفقیت به ما و نحوه پاداش دادن ما به عملکرد، مربوط است."
"اثر تایگر وودز، عبارتی که نشاندهنده این است که چطور عملکرد ما در حضور سوپراستارها، افت میکند. اگر در برابر سوپراستارها رقابت کنید، شما را سرکوب میکنند، اما اگر با آنها همکاری کنید، شاید باعث پیشرفتتان شوند."
"{اینکه عملکرد محدود است خبر خوبی برای ماست.} آنگاه میتوانیم به خودمان یادآوری کنیم که توانایی شگفتانگیز سوپراستارها را خواهیم داشت. اگر به یاد داشته باشیم که شکست سوپراستارها {توسط} ما ممکن است، کمتر تحت تاثیر قدرت این عوامل قرار میگیریم. چیزی که بسیار نابود کننده است، سوپراستارها نیستند، بلکه ناامیدی است. اگر بدانیم که نامزد انتخاباتی ما شانسی برای پیروزی ندارد و در شرف باخت است، احتمال کمی وجود دارد که پای صندوق رای برویم. اگر در رقابتی وارد شویم که تصور کنیم همه چیز برابر است، احتمال زیادی وجود دارد که پیروز شویم."
"در دورهای که اطراف ما پر از سوپراستارهاست، باید باور کنیم که افراد تازهکار و معمولی اما شجاع و امیدوار، همچنان مشغول رقابت هستند. ما قادر خواهیم بود تا با اعتماد به نفس، دست به ابتکار بزنیم و ایدههای جدیدی را بدون ترس از افراد مشهور و بالادست، خلق کنیم."
"قانون سوم: موفقیت قبلی ضربدر شایستگی = موفقیت آتی"
"ثروتمند، ثروتمندتر میشود؛ شهرت، شهرت میآورد؛ و از موفقیت، موفقیت حاصل میشود."
"دانش، دانش میآورد. مهارت، مهارت میآورد. خبرگی، خبرگی میآورد."
"باید موفقیت خودمان را پرورش دهیم و با درایت، پروژههای خود را از همان اول هدایت کنیم."
"هر جایزهای منجر به جایزهای دیگر میشود. موفقیت باعث موفقیت میشود. به همین سادگی!"
"{ما برای شروع موفقیت، به نیروی محرکه احتیاج داریم.} مهم نیست چه کسی اولین حمایت را انجام دهد، مهم این است که شخصی این کار را انجام دهد. حمایتهای اولیه، کم و بیش، موفقیت را تضمین میکند. شخصی که برای اولین بار روی دکمه اهدای کمک مالی کلیک میکند، کار بسیار شجاعانهای انجام میدهد که در اهداف آن پروژه سرمایهگذاری میکند. این شخص، موتور تقدم امتیازی را روشن میکند و پروژه را در مسیر موفقیت قرار میدهد. اولین تاثیری که در ابتدا، اولین اهداکننده اعمال میکند، تاثیری بسیار چشمگیرتر از آنهایی دارد که بعدا وارد عمل میشوند. مداخلههای پشت سر هم باعث بازدهیهای کاهشی میشود."
"{انسانها عملکردها را قضاوت میکنند. معمولا اولین قضاوتها، باعث میشود که بقیهی افراد هم تحت تاثیر قضاوتهای قبلی قرار بگیرند. در چنین شرایطی، محبوبیت و شایستگی، راهشان از یکدیگر جدا میشود و الزاما هر چیزی که محبوبیت بالایی دارد، به همان اندازه شایستگی نخواهد داشت.} معمولا اولین نظرات، شایستگی واقعی یک محصول را نشان میدهند، چون تحت تاثیر جمع قرار نگرفتهاند. {اگر میخواهیم چیزی را تهیه کنیم و شایستگی آن برای ما واقعا مهم است}، هیچ راه میانبری وجود ندارد. ما باید وقت بگذاریم و بدون در نظر گرفتن نظر جمع، {شایستهترین محصول را} خودمان انتخاب کنیم."
"قانون چهارم: اگر چه موفقیت تیمی نیازمند تنوع و تعامل است؛ اما هر شخصی، به خاطر دستاوردهای گروه است که مشهور میشود."
"گیتهاب که از اصول قانون دوم پیروی میکند، شهرت نامحدود را به اندکی از پروژهها اعطا میکند و تقریبا دیگران را نادیده میگیرد."
"هر چه یک رهبر بیشتر به تیمش مسلط باشد، آن تیم موفقتر است."
"ایدههای بزرگ میتواند از کارِ گروهی زاده شود، اما این ایدهها باید توسط یک شخصِ با بصیرت، متمرکز شوند و برای عملی کردن آنها در بهترین مسیر هدایت شوند."
"وقتی استعدادها را گلچین میکنیم و دستاورد فردی را به دستاورد تیمی ترجیح میدهیم، به ندرت نتایجی را که انتظار داریم به دست میآوریم. در حقیقت، این رویکرد، نسبت به کار تیمی صرفنظر از نوع تیم، زیانآور است: کسی که با آرزوی برتری نسبت به دیگران تک روی میکند، نمیتواند روی کار مدنظر تمرکز کند." "یک تیم تمام ستاره میتواند یک پروژه را سریعا وارد مسیر شکست کند."
"بدون رهبری واحد و دوراندیش، تیم شاید کار خود را انجام دهد؛ اما بعید است به آن پیشرفتی که یک پروژه را به موفقیتی عالی میرساند، دست یابد."
"هری ترومن زمانی گفته بود: شگفت انگیز است اگر هیچ کس اهمیتی ندهد که چه کسی مورد تحسین واقع میشود، آنگاه موفقیتهای زیادی به دست خواهد آمد."
"اگر مسیر حرفهای هر یک از اعضای یک تیم علمی را دنبال میکنیم، میتوانیم دقیقا صاحب احتمالی یک دستاورد را تعیین کنیم. تقریبا همیشه این شخص، متخصصی است که یکپارچهترین سابقه را در آن رشته دارد."
"کار کردن با شخصی مشهور، در درجه اول، بهترین روش برای معروف شدن در علم است. البته در برخی مواقع باید خودتان بدون کمک کسی شروع کنید."
"صرف وقت زیاد در سایهی دیگران، همکاری ما را تحت تاثیر قرار میدهد. {برخی} یاد گرفتهاند که چطور از سایهها به سمت نور حرکت کنند و با کنترل اعتبارشان، در نهایت جایزه واقعیشان را {دریافت کنند}."
"{وقتی مشغول دنبال کردن پروژههایتان هستید، به طور استراتژیک به این فکر کنید که چطور مشهور شوید.}"
"موفقیتِ ناگهانیِ بعدی، شاید به سراغ شما آید. موثرترین کارِ شما شاید چیزی باشد که اکنون آن را نادیده گرفتهاید و اولویتی برایتان ندارد. شروع کنید. عجله کنید. بگذارید علم مشوق انگیزشی شما باشد؛ زیرا موفقیت هر زمانی میتواند حاصل شود."
"قانون پنجم: با پشتکار، در هر زمانی میتوانیم موفق شویم."
"اگر چه موفقیت مثل دانههای برف، آب میشود، اما خلاقیت، تاریخ انقضاء ندارد."
"احتمال موفقیت شما، ارتباط اندکی با سن شما دارد. این احتمال با میل شما به تلاش بیوقفه برای یک دستاورد مهم شکل میگیرد."
این فرمول رو یاد بگیرید: S=Qr
در اینجا Q به معنای "توانمندی شما برای تبدیل یک ایده به یک دستاورد" است و r هم "مقدار ارزش ایده". "ایدهها، به تنهایی ارزشی ندارند. توانایی شما برای تبدیل آن ایده به محصولی مفید، تعیین کننده مبلغ چکی است که یک سرمایهگذار مایل است برای شما بنویسد."
"وقتی که ضریب Q و r هر دو بالا باشد، آنها همدیگر را تقویت میکنند و محتملا منجر به دستاوردی مهم میشود که باعث موفقیت فرد میگردد."
"یک ضریب Q قوی، حتی یک پروژه ضعیف را تقویت میکند و اثری معتبر میسازد که در دستان افرادی کمتر ماهر، منجر به شکست میشود."
"ضریب Q به ما یادآور میشود که اگر سرسخت و بااستعداد باشیم، خوششانس خواهیم بود."
امیدوارم از این خلاصه به اندازه کافی لذت برده باشید...
اینستاگرام: https://instagram.com/mehrdad_naderi_fa
لینکدین: https://www.linkedin.com/in/mehrdad-naderi