ما هر دو عاشق این دو شخصیت دوستداشتنی دنیای دیزنی بودیم. السا و آنا.
در «یخزده۱» انتهای داستان، شگفتانگیز و نو است. برخلاف کلیشههای مرسوم قلب یخزده آنا را بوسهی شاهزادهای عاشق گرم نمیکند. تنها عشق حقیقیای که قلب آنا را گرم میکند خواهرش است. این انیمیشن دوستداران زیادی در دنیا دارد چون عشق را از زاویهای متفاوتِ با داستانهای رایج و پرخواننده تعریف میکند. و عاشق و معشوق این بار دو خواهرند که برای همدیگر جانشان را هم میدهند.
امروز به یاد آنای عزیزم «یخزده دو» را نگاه کردم. زهرا قبلاً تماشایش کرده بود و گفته بود چندان خوشش نیامده و من هم نبینمش. اما امروز از سر بیحوصلگی یا هر چه که اسمش را میشود گذاشت دلتنگی، نشستم به تماشایش.
سر هر صحنه گریهدار و گریهنداری میزدم زیر گریه. آنا با شور و هیجان میخواند و من اشک میریختم. السا همیشه سعی میکند تا از آنا محافظت کند و از هر خطر احتمالیای دورش نگه دارد. السا مثل کوه پشت آناست و حواسش هست کسی چپ نگاهش نکند.
السا قدرت جادویی دارد. قدرت جادویی آب(یخ). آنا در ظاهر هیچ قدرت جادوییای ندارد. شاید برای همین زهرا همیشه دوست داشت السا باشد. فکر میکرد السا قویتر است.(گرچه بعد نظرش عوض شد!) اما من همیشه فکر میکردم آنا قویتر است و قدرت جادوییاش بهتر و نیرومندتر از الساست. آنا همه را شیفته خودش میکند، مهربان، پرشور، باانرژی و ماجراجوست. شاید در ابتدا آنا دختری بازیگوش و خوشگذران به نظر بیاید اما رفتهرفته ویژگیهای دیگرش ببینده را هم شیفته این شخصیت میکند. آنا عاشق زندگی است. درست مثل زهرا که عاشق زندگی بود. آنا روشنگر و امیدوار است و شور زندگی را هم به خواهرش که درست نقطهی مقابل اوست، هدیه میکند. آنا(شما بخوانید زهرا) خواهرش را عاشقانه دوست دارد و مدام به او یادآوری میکند که چقدر ارزشمند است.
آنا شخصیتی حمایتگر دارد و بااینکه کوچکتر است اما هوای السا را دارد. السا در «یخزده دو» وقتی زنده میشود و آنا را در آغوش میگیرد، میگوید: بازم نجاتم دادی. آنا اول باور نمیکند که او نجاتدهنده السا باشد اما واقعیت این است که همیشه این آنا بوده که نجاتبخش زندگی السا بوده است. آنا خودش خبر ندارد که چقدر قدرتمند است. قدرت او مهربانی و بخشندگیاش است. آنا شخصیتی حمایتگر دارد و بااینکه کوچکتر است اما هوای السا را دارد. السا در «یخزده دو» وقتی زنده میشود و آنا را در آغوش میگیرد، میگوید: بازم نجاتم دادی. آنا اول باور نمیکند که او نجاتدهنده السا باشد اما واقعیت این است که همیشه این آنا بوده که نجاتبخش زندگی السا بوده است. آنا خودش خبر ندارد که چقدر قدرتمند است. قدرت او مهربانی و بخشندگیاش است.
آنا ماجراجوست و دوست دارد به دل خطر بزند و هر چیزی را پیش از دیگران تجربه کند. (درست مثل تو! آنا تا آن دنیا رفت و برگشت اما تو برنگشتی!)
در یکی از صحنه های پایانی یخزده دو آنا وقتی تصور میکند السا، خواهرش را برای همیشه از دست داده با آهنگ خواندن به سبک دیزنی سوگواری تلخی برایش میکند. هر کلمهای گویی از زبان من بود. (شاید برای همین یخزده دو را دوست نداشتی و دلت نمیخواست من هم ببینم. اما آخرش که السا زنده ماند. و تو رفتی و او را در دل جنگل سرد و تاریک تنها گذاشتی!)
متن آهنگی که آنا میخواند:
What do I do now?
الان چيکار کنم؟
I've seen dark before
قبلاً تاریکی رو دیده بودم
But not like this
اما نه اين شکلی
This is cold, this is empty
,this is numb
سرد است، خالیست و کرخت
The life I knew is over
زندگیای که میشناختم به پايان آمد
The lights are out
چراغها خاموش شدن
Hello, darkness
سلام، تاريکی
I'm ready to succumb
آمادهام براي افتادن از پا
I follow you around
دنبالت ميايم به هر کجا
I always have
هميشه آمدهام
But you've gone to a place I cannot find
اما به جایی رفتی که نمیتوانم پيدايت کنم
This grief has a gravity
اين اندوه جذبهای دارد
It pulls me down
منو به سمت پايين میکشد
But a tiny voice
اما آوایی کوچکی
Whispers in my mind
که در ذهنم نجوا ميکنی
You are lost
تو گم شدی
Hope is gone
اميد از دست رفته
But you must go on
اما بايد ادامه بدی
And do the next right thing
و کار درست بعدی را انجام بدی
Can there be a day beyond this night?
آيا آنجا هست روزی که باشد فراتر از اين شب؟
I don't know anymore what is true
ديگر نمیدانم حقيقت چيست
I can't find my direction I'm all alone
نمیتوانم مسيرم را پيدا کنم من تنهای تنهام
The only star that guided me was you
تو تنها ستارهی راهنمای من بودی
How to rise from the floor
چگونه میتوانم از زمين بلند شوم
When it's not you I'm rising for?
وقتی اين بلند شدن برای تو نيست؟
Just do the next right thing
فقط کارِ درست بعدی را انجام بده
Take a step
يک گام بردار
Step again
يک گام ديگر
It is all that I can
اين تنها کاریست که از من برمیآيد
To do the next right thing
انجام دادن کار درست بعدی
I wont look too far ahead
خيلي به پيشرو نمینگرم
It's too much for me to take
فراتر از اختيار من است
But break it down to this next breath
اما اگر تجزيهاش کنم به اين نفس بعدی
This next step
اين گام بعدی
This next choice is one that I can make!
اين انتخاب بعدی میتوانم مشخص کنم
So I'll walk through this night
پس، از اين شب میگذرم
Stumbling blindly toward the light
تلوتلوخوران به سوی روشنایی میروم
And do the next right thing
و کار درست بعدی را انجام میدهم
And with the dawn
و همراه سپيده دم
What comes then?
چه در پيش است؟
When it's clear that everything
وقتی روشن است که همه چيز
Will never be the same again?
ديگر هرگز نمیشود مثل آن زمان؟
Then I'll make the choice
پس تصميمَم را میگيرم
To hear that voice
که گوش دهم به آن آوا
And do the next right thing
و کار درست بعدی را انجام دهم
شما به نمایشگاه آثار زیبای زهرا جعفری دعوتید.👇🦋