جان الکینگتون و پاملا هارتیگان در کتاب «قدرت افراد غیرمنطقی» ساختارهای کسبوکاری کارآفرینان اجتماعی را به سه مدل تقسیم میکنند، که در شرایط و اتمسفرهای اقتصادی مختلف، اعمالشدنی هستند:
غیرانتفاعی مقروض: این مدل کسبوکاری به منظور پاسخ به نیازهای اجتماعی منابع مورد نیاز خود را قرض میکند. شرکتهای غیرانتفاعی مقروض از سرمایههای موجود به نحوی نوآورانه استفاده میکنند تا به رفع یک نیاز بپردازند. این گونه شرکتها روشهای سنتیتر حل مسائل و دشواریها هستند، با این وجود رویکرد ابتکاری از شاخصههای اصلیشان محسوب میشود. به عنوان مثال برای یک شرکت غیرانتفاعی مقروض میتوان به کالج برفوت (Barefoot College) اشاره کرد.
غیرانتفاعی دوگانه: این ساختار میتواند فرمهای مختلفی به خود بگیرد، ولی شاخصهاش این است که برای ادامهی فعالیتهای خود سودآوری را در نظر میگیرد. شرکتهای غیرانتفاعی دوگانه اغلب برای رویارویی با نقصانها و شکست بازار و دولت ایجاد میشوند، زیرا ساختار این شرکتها به نحوی است که خارج از وامها و قرضها، بورسها و کمکهای مالی و دیگر فرمهای سنتی تامین مالی فعالیت میکنند. یک مثال خوب از این گونه شرکتها، Rubicon Programs از ریک اُبری است.
کسبوکار خطرپذیر اجتماعی: این گونه مدلها کسبوکارهایی هستند که با هدف ایجاد تغییر از طریق ابزارهای اجتماعی توسعه یافته اند. این گونه شرکتها از خلال کمبود سرمایه توسعه مییابند – کارآفرینان اجتماعی در این شرایط مجبور میشوند تا به شرکتهای خطرپذیر انتفاعی تبدیل شوند. در جاهایی مثل ایالات متحده، این گونه مدلها برای کارآفرینیهای محیطزیستی مناسب هستند، زیرا در این کشورها فرصتهای خوبی در بازار موجود هستند. یکی از مثالهای خوب برای این گونه شرکتها فروشگاههای زنجیرهای Whole Food میباشد.
بسیاری از کارآفرینان اجتماعی میان این مدلها در نوسان هستند زیرا به دنبال مدلی هستند که به نحو احسن با ماموریتشان سازگار بوده تا بتوانند تغییری در دنیا ایجاد کنند.