آیا مغز انسان دلیلی بر برتری بر کامپیوتر دارد؟ در تاریخ نوروساینس، همیشه دانشمندان به دنبال مقایسه مغز انسان با دستگاه های ملموس ساخته انسان بوده تا بتوانند بهتر کار آن را درک کنند. این رویکرد عجیبی نیست برای سایر اندام ها هم همینکار را میکردند مثلا قلب را به پمپ خون تشبیه میکردند و معده را به کیسه هاونی خیس!! تا قرن های طولانی این نظر از ارسطو بر مردم حاکم بود که مغز آدمی مانند یک رادیاتور عمل میکند. یعنی خون که از بقیه قسمت ها مخصوصا قلب، مرکز احساسات، می گذرد داغ میشود و اون ماده ی یک و نیم کیلویی بالای سر آدما برای خنک کردن این خون است تا سیستم بتونه درست کار کنه. خلاصه بعد از به وجود آمدن کامپیوتر ها، آن ها به هدف تشبیه انسان ها بدل شدند، انسان گفت مغز انسان مانند کامپیوتری است که ورودی ها را می گیرد ذخیره می کند، پردازش می کند، و خروجی ها را به صورت رفتار نمایش می دهند. پنجاه سال پیش گوردون مور، موسس شرکت اینتل پیش بینی کرد که ابعاد پردازنده های کامپیوتری هر یک و نیم سال یک بار نصف می شوند. این یعنی افزایش قدرت و سرعت پردازنده ها با سرعتی سرسام آور. در دهه ۱۹۵۰ در یک کارگاه آموزشی که محل اجتماعی از بزرگترین اندیشمندان علوم کامپیوتر بود هوش مصنوعی متولد شد. و توانست توجه مطبوعات را جمع کند و سرمایه گذاری های فراوان دولتی و خصوصی را به همراه داشت. کامپیوتر هایی آمدند که قهرمانان شطرنج را شکست دادند، به زبان های مختلف صحبت می کنند، مسائل پیچیده ریاضی را حل و قضایای منطقی را اثبات می کردند و دنیا های عجیبی توسط کامپیوتر ها فتح شد. با این وجود هنوز هیچ ماشینی وجود ندارد که آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر گذاشته باشد. این آزمون به این صورت است که انسان و ماشین پشت پرده سیاه قرار دارند و افراد با پرسیدن سوال هایی باید تشخیص دهند که کدام یک انسان و کدام یک کامپیوتر است. و تاکنون ماشینی ساخته نشده است که آنقدر شبیه انسان باشد که بتواند آزمون تورینگ را با موفقیت بگذراند. اما سوال مهم اینجاست؛ نهایت قدرت هوش کامپیوتر کجاست این فناوری عجیب تا کجا رشد خواهد کرد؟ آیا اصلا محدودیتی هم میشود برایش تصور کرد؟ به این سوال فکر کنید چه چیزی به ذهنتان میرسد؟ .ممکن است بگویید احساسات، کامپیوتر ها احساسات را درک نمی کنند. اما چه توقعی است؟ تا وقتی علوم اعصاب قادر به توضیح این فرایند ها نیست چگونه بشر میتواند آن را مدل کند. یعنی اگر همچنان نمیتوانیم کامپیوتر هایی با درک واقعی احساسات بسازیم شاید به این دلیل است که هنوز اساس عصبی درک و بروز احساسات را نمی دانیم. در واقع من فکر میکنم نهایتی برای این حوزه جذاب و جدید وجود ندارد، به جز این که حوزه هوش مصنوعی به شدت نیاز دارد تا توسط دانش علوم اعصاب تغذیه شود. و چه بسا روزی کامپیوترهایی بسازیم با توانایی هایی بسیار فراتر از توانایی های بشری، حتی بدون سوءگیری های شناختی و خطا های رفتاری، کسی چه می داند... اما تا آن روز فاصله زیادی داریم. امروز بسیار فرایند ها هستند که مغز انسان بسیار بهتر از کامپیوتر ها انجام می دهد
ادامه دارد...