«نرمنرمک میرسد اینک بهار»؛ نرمنرمک میرسد و جایجای دانشگاه زیبا و دلانگیز میشود. نرمنرمک میرسد و بساط عکسهای پروفایلی در نقاط مختلف دانشگاه بهراه میشود!
شریف، جدای از همۀ بدیها، زشتیها و سختیهایش، خوبیهایی هم دارد. نمیدانم تا به حال چقدر به فضای سبز آن توجه کردهاید؛ ولی برای من از همان روزهای اول (که البته مجازی بود) این فضای سبز بسیار جذاب بود. کافی است که دو ماه بگذرد و درختان سرمازدۀ بیجان که بعضاً همین الآن هم شکوفه زدهاند، کاملاً سبز و پربار شوند تا بهتر حرفم را متوجه شوید.
تصور کنید فردای یک روز بارانی به دانشگاه میآیید. از همان در اصلی واقع در خیابان آزادی وارد میشوید و از خیابان روبهرو و از بین درختها به سمت شمال دانشگاه میروید. عطر چمنهای خیس پس از باران روز قبل و صدای گنجشکها را از میان درختان اطراف تصور کنید.
بالاتر میآیید و کمی بعد از دانشکدۀ جدید هوافضا وارد فضای سبز سمت چپ میشوید. اگر اندکی در همان جهت ادامه دهید، به فضای بین دانشکدۀ فیزیک و برق میرسید. آنجا دقیقاً یک قطعه از بهشت در دانشگاه ماست. باز هم ادامه میدهید. وقتی باغ دلگشا را رد کردید، به خیابان محاسبات میرسید. سپس در این خیابان حدود صد قدم به سمت بالا میروید و میرسید به دانشکدۀ کامپیوتر. فضای سبز جلوی کامپیوتر یا همان مکث را تصور کنید؛ آن حوض وسط که با نسیم ملایم بهاری به لرزه درآمده، رقص شاخههای بید مجنون اطراف در باد.
باز هم میروید بالاتر. به سلف که میرسید، دو انتخاب دارید. میتوانید از میان درختان جلوی دانشکدۀ م.شیمی به مسیرتان ادامه دهید یا با من بیایید تا از سمت ابن سینا برویم و دویدن گربهها از بین شمشادها و آبخوردن گنجشکها از حوض وسط محوطه را تماشا کنیم. فقط مواظب باشید که پایتان توی چالهها نرود. دیروز باران آمده و ممکن است خیس شوید! همینطور راهتان را ادامه ميدهید و به سالن جباری میرسید. سمت چپتان را نگاه کنید؛ زیباست، نه؟ فضای سبزی که از دو طرف به سالن جباری و دانشکدۀ قدیم مکانیک محدود شده و از دو طرف دیگر، به کتابخانۀ مرکزی و دانشکدۀ ریاضی. جایجای این محوطه میتواند محل نشستن و لذتبردن از هوای دلپذیر بهاری باشد. میدانم که ممکن است وسوسه شوید که بروید و چرخی در آنجا بزنید؛ اما گذر کنید. مقصد ما دانشکدۀ مکانیک است. وقتی درِ شمالی دانشگاه یا همان در انرژی را رد میکنید، متوجه شباهت بسیار زیاد این در و رشتهکوههای البرز میشوید. یک طرف فضایی کاملاً سرسبز و یک طرف، بیابان برهوت!
بیدهای مجنون و حوضهای پرآب و چمنهای پرطراوت و خلاصه هر آنچه که خوبان همه دارند، به ما ربطی ندارد! ما در دانشکدۀ مکانیک، واقع در بیابانهای خشک و بیآبوعلف پردیس شمالی زندگی میکنیم. نهایتاً میتوانیم با آن تکدرختِ بین دانشکده و ساختمان آموزش عکس بگیریم و استوری کنیم!
بیآبوعلفبودن پردیس شمالی هر دلیلی داشته باشد، قطعاً آن دلیل، کمبود فضا نیست. فضای بین دانشکدههای مکانیک و انرژی قطعاً قابلیت احداث فضای سبزی بزرگتر از فضای سبز بین سلف و ابن سینا را دارد. خیابان روبهروی ساختمان آموزش نیز میتواند با درختکاری، یکی از زیباترین خیابانهای دانشگاه شود. حتی محوطۀ پشت دانشکدۀ مکانیک هم با توجه به ابعادش بهنظر نمیآید که قابلیت ساخت ساختمان جدیدی را داشته باشد و احتمالاً بهترین کار، تبدیلکردن آن به یک فضای سرسبز و زیباست. تصور محاصرهشدن دانشکده میان درختان بلند و تنومند، میتواند هرکسی را به مکانیک علاقهمند کند!
پردیس شمالی و دانشکدۀ مکانیک کمبودهای کمی ندارند و خیلی راه مانده تا در حد بخشی از دانشگاه شریف بهحساب بیایند؛ اما کاش آنهایی که کارشان پیگیری این موضوع است، آن را پیگیری کنند و مسئولان دانشگاه، تصمیم بگیرند که دانشکده از این فضای خشک و بیروح دربیاید. شاید آن موقع، تغییر فصول، تأثیری هم روی ما داشته باشد؛ وگرنه، بهار و پاییزمان خیلی فرقی با یکدیگر ندارند!