مهاجرتکردن برای همۀ ما، یک دوراهی بزرگ است. دوراهیای میان ماندن و رفتن چیزی است که از روز ورود به شریف برایمان ایجاد میشود. زمانیکه به سال سوم و چهارم میرسیم، تنمان از انتخابکردن آتش میگیرد. وقتیکه تمام تلاشمان را میکنیم که هر دو دروازۀ ماندن و رفتن را برای خودمان باز نگهداریم.
اما کام من از پرواز به سمت مرزهای دور زمانیکه حتی پایم به دانشگاه نرسیده بود، تلخ شده بود. کمی باید به عقب برگردیم؛ قبل از دوران کرونا برای این مرز و بوم. اگر دقیقتر بخواهم بگویم:
۱۸ دی ۱۳۹۸ (۸ ژانویه ۲۰۲۰) ساعت ۷ صبح. خبر شوکهکننده بود؛ پرواز بینالمللی ۷۵۲ از مبدأ ایران به مقصد کییف سقوط کرده است، خبری از سلامتی سرنشینان این پرواز در دسترس نیست.
در مغز هر انسانی که کمی به دیگران اعتماد دارد، این میگذشت: حادثۀ جانکاهی است و حتماً مشکل از نقص فنی است. به فاصلۀ یک ساعت، یک ویدیو از شلیک موشک. نگرانکننده بود. اول کسی متوجه نمیشد که چه اتفاقی رخ داده است؛ اما با گذشت تقریباً یک روز اخبار به این سمت رفت: شلیک موشک از پدافند هوایی تور سپاه پاسداران. دو موشک به فاصلۀ کمتر از یک دقیقه.
حادثه واقعاً تلخ و جانگداز بود. یک بویینگ ۷۳۷ کاملا از بین رفته بود با تمام سرنشینانش؛ نه بهخاطر یک نقص فنی که میتوان در نظر گرفت از چشمها پنهان مانده است، بلکه بهخاطر یک نقص انسانی از جنس هممیهن که در چشمها فرورفته است.
در همان روز کانادا، آمریکا و انگلیس برخورد موشک را تأیید کردند. من به تفرقهافکنیشان شک نداشتم و ندارم، برای همین به تلویزیون خیره شدم تا ببینم اخبارمان چه میگوید.
سخنگوی دولت ایران اما بیدرنگ هرگونه برخورد موشک را تکذیب کرد و آن را «عملیات روانی دولت آمریکا» خواند. این چیزی بود که دوست داشتم باور کنم.
وقتی حرف از خاطرهها میشود، اولین چیزی که از مقابل چشمانتان عبور میکند چیست؟ برای برخی از ما خاطرات خوش دوران کودکی. برای برخی دیگر دوران تلخ و پر از خشم نوجوانی. برای برخی دیگر خاطرات دورهمیهای جوانی است. برخی هم خاطرات تلخ بزرگسالی را به یاد میآورند. اولین چیزی که به یاد میآورید وقتی که حرف از خاطرهها میشود، بهطور کامل با تمام تجربیات پیشین شما از زندگی گره خورده است.
همۀ ما ادامۀ قصههای آن روزها از جمله خشم دانشجویان و کنشگری نسبت به این مسئله را بهخوبی از حفظیم. نبش قبرکردن جایز نیست، اما ۱۸ دی سال ۹۸ برای همۀ ایرانیان یک خاطرۀ تلخ اما به یادماندنی است. خاطرهای که شاید دوست داشتیم هیچ وقت در دفتر خاطرات کشورمان ثبت نشود ولی کاری از «ما» ساخته نبوده و نیست. درسگرفتن از تاریخ جایز است!
سال پیش دقیقا ۱۸ دی ماه ۱۴۰۲ در دانشکدۀ مکانیک، میزی یادبود تهیه شد که بهآسانی جمع شد. سال قبلش در حوادث ۴۰۱ گذشت و کسی به یاد نمیآورد که چه گذشته است؟ در ۴۰۰ و ۹۹ هم که یادبودها مجازی بود.
برای ما از ۹۸ خیلی چیزها به یادگار ماند:
تصاویر چراغهایی که شبهای تاریک دانشگاه را روشن کردند، بنرهایی که نام و یاد رفتگان را زنده نگه داشتند و شعارهایی که نه فقط روی دیوارها، که در قلبهایمان حک شدند. اما آنچه از همه بیشتر باقی ماند، زخمهایی بود که هنوز گاهی سر باز میکنند؛ زخمهایی که به ما یادآوری میکنند زندگی در این خاک، همواره با باری از اندوه همراه است.
برای ما از ۹۸ نه فقط حادثهای تلخ، که درسهایی سنگین به جا ماند: اینکه حقیقت همیشه پشت پرده نمیماند، حتی اگر بخواهند آن را زیر لایهای از تکذیبها و سکوتها مدفون کنند. اینکه صدای اعتراض، هرچند خاموش شود، پژواکی است که دیر یا زود گوشها را خواهد لرزاند.
اما تلخی آن روزها، تنها بخشی از داستان است. از دل آن تلخیها، چیزی زاده شد که شاید تا پیش از آن، گمان نمیکردیم در وجودمان باشد: یک حس همبستگی، یک شعور جمعی برای تغییر، یک باور به اینکه حتی اگر کاری از ما ساخته نباشد، باز هم باید بایستیم و نگاه کنیم؛ نه از سر تسلیم، که از سر شهامت.
در سالهای بعد، هر سال ۱۸ دی که از راه میرسد، همه چیز کمی رنگ و بوی سنگینتری میگیرد. شاید کمتر کسی باشد که به یاد نیاورد، شاید کمتر کسی باشد که دستکم یک لحظه سکوت نکند؛ اما همین سکوتها، گاهی از هزاران فریاد بلندترند.
ما از ۹۸ آموختیم که امید، چیزی نیست که بهآسانی از دست برود. امید، همان چیزی است که ما را از دل تاریکی به سمت نور هدایت میکند. امید، همان است که باعث میشود هنوز اینجا بایستیم، حرف بزنیم، بنویسیم و به آیندهای بهتر فکر کنیم.
اعداد و ارقام:
حادثۀ ۱۸ دی ۱۳۹۸، یکی از تلخترین رخدادهای معاصر ایران است که بهواسطۀ شلیک دو موشک از سامانۀ پدافند هوایی تور سپاه پاسداران، پرواز بینالمللی شماره ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین را با ۱۷۶ سرنشین در آسمان ایران به نابودی کشاند. این پرواز که تنها چند دقیقه پس از برخاستن از فرودگاه امام خمینی در تهران هدف قرار گرفت، حامل مسافرانی از ملیتهای مختلف بود:
۱۳۸ نفر از مسافران ایرانی بودند.
۵۷ نفر تابعیت کانادا داشتند.
۱۱ نفر اوکراینی بودند که شامل خدمۀ پرواز نیز میشدند.
۴ نفر افغان، ۴ نفر سوئدی و ۳ نفر بریتانیایی بودند.
این فاجعه نهتنها جان افراد را گرفت، بلکه برای خانوادههای قربانیان، جامعۀ جهانی و ایرانیان داخل و خارج از کشور زخمی عمیق برجای گذاشت.
ابعاد و واکنشها:
زمان وقوع: این حادثه در شرایطی رخ داد که تنشهای نظامی میان ایران و آمریکا به اوج خود رسیده بود؛ تنها چند روز پس از حملۀ هوایی آمریکا که منجر به شهادت سردار قاسم سلیمانی شد.
انکار اولیه: در ساعات اولیه، مسئولان ایرانی شلیک موشک را تکذیب کردند و علت سقوط را نقص فنی اعلام کردند. این ادعا سه روز بعد، پس از فشارهای بینالمللی و انتشار شواهد غیرقابل انکار، تغییر کرد و ایران مسئولیت شلیک موشکها را پذیرفت.
اعتراضات: در پی اعتراف رسمی ایران به شلیک موشکها، موجی از اعتراضات در سراسر کشور به راه افتاد. دانشجویان در دانشگاهها تجمع کردند و خواستار پاسخگویی و عدالت شدند.
پیامدهای بینالمللی: این حادثه باعث انزوای بیشتر ایران در صحنۀ بینالمللی شد. کشورهایی مانند کانادا و اوکراین تحقیقات و پیگیریهای حقوقی متعددی را آغاز کردند.
چرا این حادثه فراموشنشدنی است؟
ازدسترفتن اعتماد: مردم در برابر تناقضگوییهای اولیه دچار یک بحران عمیق اعتماد شدند. چگونه میتوان به نهادی که از جان مردم محافظت نمیکند، اعتماد کرد؟
ابعاد انسانی: بسیاری از سرنشینان پرواز، دانشجویان، پزشکان و نخبههایی بودند که برای تحصیل یا زندگی به خارج از کشور میرفتند. فقدان این افراد نهتنها خانوادههایشان، بلکه جامعۀ علمی و فرهنگی ایران را نیز دچار خسارت کرد.
ابعاد تاریخی: این حادثه به یک نماد تبدیل شد؛ نمادی از خطاهای انسانی و پیامدهای سنگین تصمیمگیریهای اشتباه.
ما از ۹۸ یاد گرفتیم که حافظۀ جمعی ما، تنها داراییمان در برابر فراموشی است و همین حافظه است که چراغ راه آیندهمان خواهد بود. اینها چیزهایی هستند که برای ما به یادگار ماندند، چیزهایی که هیچ تقویمی قادر به پاک کردنشان نیست.