بحث دربارة لود دروس و اساتید مختلف، بحثی است که از قدیم الایام در میان دانشجوها، علی الخصوص در روزهای شیرین انتخاب واحد، مطرح است. افراد بسته به علایقشان، تصمیماتشان برای آینده، سبد درسیشان و صد البته شخصیتشان، نظرات مختلفی در این زمینه دارند و تا الان هم هیچکس نتوانسته است فرد مخالفش را قانع کند. عدهای تمرینات، پروژهها و کوییزهای سنگین و پرتعداد را آپشنی برای یادگیری بهتر میدانند و عدهای هم این مسئله را شکنجۀ روحی و جسمی دانشجو میدانند. البته مسئلهای که هیچکس نمیتواند آن را انکار کند، تأثیرات منفی شدید فشار دروس و دانشگاه بر روح و روان دانشجویان است که دانشجوها را در معرض آسیبهای شدید قرار میدهند. تلاشهای مرکز مشاوره برای روحیهدادن به دانشجویان قبل از امتحان پایانترم ریاضی عمومی 2، شاید نشاندهندة این باشد که خود اساتید و دانشگاه هم از این مسائل باخبر هستند، اما متأسفانه هنوز جای کار در این زمینه زیاد هست.
ترمهای اول و دروسی مانند ریاضی عمومی 1 و 2 که روش ارائهشان صرفاً با هدف فشار آوردن به دانشجو طراحی شده و فاصلة زیادی با ریاضیاتکاربردی و به دردبخور دارند، تازه شروع مسیر هستند! وقتی دروس دانشکدهای میشوند هم این داستان ادامه دارد. اگر شما هم مثل من خواب را عبادت میدانید و دائم در حال راز و نیازید، از قوانین عجیب حضور و غیاب و تأخیر که در بعضی کلاسها همردة پادگان اجرا میشود، دل خوشی ندارید. حتی اگر از خواب شیرینتان هم زدید و سر کلاس حاضر شدید؛ با اساتیدی مواجه میشوید که هفتهای یک ددلاین سنگین به شما هدیه میدهند. این ددلاینها و کوییزهای پرتعداد هدفشان یادگیری شماست اما زمانی که دروس مختلفتان همین روال را طی میکنند، مطمئناً به همۀ آنها نمیرسید. پس نتیجۀ عکس میدهند و دانشجو مجبور به کپی پیست میشود که حین آن تقریباً هیچگونه یادگیریای اتفاق نمیافتد. داستان وقتی وحشتناکتر میشود که دانشجویان یک گروه درسی، باعث ناراحتی استاد درس شوند. حال اگر استاد اهل مدارا نباشد، آن ترم تبدیل به فیلمی ترسناک میشود. البته اساساً بعضی از دروس لود زیادی دارند و هرچقدر استاد منعطف باشد، باز هم به راحتی نمیشود از دست آن نجات پیداکرد، اما درک متقابل استاد و دانشجو، میتواند تا حد خوبی درس را به سمت و سوی دیگری ببرد و از درسی که صرفاً لود زیادی دارد به آموزش واقعی تبدیل شود.
رسیدن به آخر مسیر، چشمههای جدیدی را در مسائلی مثل پایاننامه و پروژههای آکادمیک و صنعتی به ما نشان میدهد. کارکردن در زمینة غیرمرتبط و سپردهشدن کارهای دم دستی، اتفاقاتی هستند که برای دانشجویان زیادی تا به امروز افتادهاند و احتمالاً از این به بعد هم خواهند افتاد و صد البته، این بخش کوچکی از مشکلات است. اینکه یک دانشجوی صفر کیلومتر فاصلۀ بسیار زیادی تا کارآیی در صنعت و یا دانشگاه دارد، شاید قابل قبول باشد اما تعریف دانشجو به عنوان کارگر، هیچوقت اجازة رشد را به دانشجو نخواهد داد. انسان با مسئولیت پذیری، آن هم از نوع تأثیرگذار، رشد پیدا میکند و تا وقتی این مرحله را نگذراند، قفلهای ذهنیاش حل نخواهد شد.
اساتید، دانشجوهای دهههای قبلی هستند و به دلیل تجربهکردن همة این مسائل، بیشتر از هرکسی در رفع این مشکلات میتوانند راهگشا باشد. از حق نگذریم، همین الان هم عدهای از اساتید منعطف رفتار میکنند اما همچنان سختگیری عدهای از اساتید، در مسائلی مثل عدم تمدید ددلاینها، پروژهها، تمرینها و امتحاناتی که با سطح فضایی تعریف میشوند، یک معضل لاینحل است که حتی میتواند دانشجو را به حد فروپاشی و نابودی بکشاند. هرچقدر رابطة استاد با دانشجو مستقیمتر و صمیمانهتر شود، بهتر میتواند در حل مشکلات راهگشا شود که البته، در دسترس نبودن بعضی از اساتید این راه حل را هم مسدود مینماید.
در نهایت، شاید بتوان گفت رابطة استاد و دانشجو باید طوری باشد تا نه به دانشجو فشار بیاید نه به استاد و اینکه در نهایت دانشجو نیازی به انتقاد علیه استاد در هیچ کانال یا گروه تلگرامی نداشته باشد!