راستش کسی که سال کنکور را آن هم در دورانی آغشته به ویروسی پرآزار پشت سر گذاشته باشد، مخصوصاً اگر نتیجۀ خوبی هم کسب کرده باشد، حس میکند که هفت خوان رستم را طی کرده و حالا وقت استراحت و دریافت پاداش است. اما زهی خیال باطل که هنوز در ابتدای راه هستید. تازه هفت خوانهای واقعی زندگی یکی پس از دیگری رخ مینمایند و هرکدام دیو سپیدی بزرگتر و چالشبرانگیزتر از قبلی دارند. ولی راستش را بخواهید، زندگی اصلاً برای همین دشواریهایش است که شیرین میشود.
اکنون شما در اولین گام از زندگی جدیدی ایستادهاید؛ سربلند در آزمونی که هرچند بزرگ مینماید، ولی هرقدر که از آن فاصله میگیرید، کماهمیتبودنش بیشتر برایتان روشن میشود. حالا این شمایید و سکان زندگانی که به هر سو خواستید بروید و البته در مقابل طوفانهای پیش رو نیز مقاومت کنید.
حضورتان در این دانشگاه و این دانشکده جای تبریک زیادی دارد که حتماً بسیاری گفتهاند و امیدوارم این تبریک نهچندان مفصل را هم از من قبول کنید؛ اما هدف این متن تبریک ورودتان به این مجموعۀ دوستداشتنی نیست. هدف، معرفی مجموعۀ دیگری است که از دل همین دانشکده بیرون آمده، رشد کرده و مایۀ رشد بسیاری شده است.
نزدیک به سی سال قبل، بچههای همین دانشکده یک انجمن علمی برای آن تأسیس نمودند که «محور» نام گرفت. خودتان را خسته نکنید. محور قرار نیست سرواژۀ کلمات خاصی باشد؛ محور، خودش است! محورِ فعالیتهای دانشجویی؛ محورِ گردهمآمدن دانشجویانی دغدغهمند که همتشان چیزی بیش از پاسکردن درسها و نمرۀ مقبول گرفتن است. محور، جایی بوده و هست که قرار است در آن «داشتنِ درد و دغدغۀ همنوعان و دوستان» را تجربه کنیم، مفید باشیم و در طی این مسیر، خود نیز رشد کنیم.
در روزهایی این متن را مینویسم که پنج تیم مختلف را در محور دیدهام، صدالبته خاطرات بسیار خوشی را در آن گذراندهام و از همراهی دوستانم در محور لذت فراوانی بردهام. شاید کمتر اتفاقی در دانشگاه برایم به خوشایندی فعالیتهای محور باشد!
حالا که اینقدر حلواحلوا کردهام، شایسته است که کمی بیشتر از آنچه محور را محور میکند، بگویم و بگویم که دقیقاً محور برای چیست و اعضایش قرار است چه کنند. محور یک ساختار نسبتاً ثابت داشته و در این سالها تغییر زیادی پیدا نکرده است و اکنون شامل بخشهای علمی، فرهنگی، مسابقه، دورههای آموزشی و منابع انسانی است؛ اما اگر از این پوسته بگذریم، تقریباً هر فعالیتی در قالب محور شدنی است. محور جایی است که هرکس هر آنچه را برای دیگر دانشجویان مفید میبیند، میتواند اجرا کند. از برگزاری جشن و رویداد و سمینار گرفته تا آموزش نرمافزارهای مختلف و انتشار نشریه و پادکست. و صدالبته که جا برای هزاران ایدۀ جدید باز است.
اگر از من بپرسند که چرا یک دانشجو باید از زمان و انرژی خود مایه بگذارد و در فعالیتهایی اینچنینی شرکت کند، ابتدا میگویم چون انسان است! آدمی ابعاد مختلفی دارد و دانشگاه، مسئولیت پروارکردن یکی از کوچکترین بعد از این ابعاد را به عهده گرفته است؛ تقریباً برای دیگر ابعاد آدمی هیچ برنامۀ خاصی ندارد و مسئولیت چندانی هم حس نمیکند. انسان موجودی آفریده شده است که انس بگیرد و همراه دیگران رشد کند.
در فعالیتهای دانشجویی هم قرار است که هر دانشجو مهارتهای مختلفی را تمرین کند، تلخ و شیرین روزگار را کمی بچشد و چالشهایی را مدیریت کند؛ بلکه اندوختۀ بیشتری در دست داشته باشد تا در مواجهه با دیگر مسائل زندگی که رنگ و بویی جدیتر خواهند داشت، رفتار درستتر و بهینهتری داشته باشد. به هر حال اگر از من میشنوید، دانشجوی 18-19ساله خیلی ارزندهتر از آن است که وقت خود را صرفاً به درسخواندن و پاسکردن 140 واحد سپری کند.