(مروری بر رهنامه اول با حضور جناب دکتر علینقی مشایخی)
· چه شد که رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کردید؟
در دوران دبیرستان، علاقه زیادی به دروس مرتبط با مکانیک داشتم، اگرچه تصور روشنی از مهندسی مکانیک نداشتم اما گمان میکردم که با تحصیل در این رشته، خواهم آموخت که کارخانجات چگونه فعالیت میکنند و ماشینآلات چگونه کار میکنند. در آن زمان، انتخاب رشته مانند امروز انجام نمیشد. پذیرفتهشدگان در آزمون ورودی دانشگاه، برای تعیین رشته به ساختمان اداری دانشگاه مراجعه میکردند؛ جایی که دکتر مجتهدی که موسس دانشگاه بودند، به همراه چند نفر دیگر در یکی از اتاقهای طبقۀ همکف نشسته بودند. دکتر مجتهدی فردی فرهنگی و باتجربه بودند و علاوه بر استادی در دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران، مدیریت دبیرستان البرز را هم به عهده داشتند. نوبت به هر فرد که میرسید، از او پرسیده میشد که مایل است در چه رشتهای تحصیل کند و سپس بر اساس نمرات، تواناییها و علاقۀ متقاضی برای رشتۀ تحصیلی او تصمیمگیری میشد. من هم هنگام انتخاب رشته، با توجه به پیشزمینهای که از رشتۀ مهندسی مکانیک در ذهنم داشتم، اعلام کردم که مایل به تحصیل در این رشته هستم و دکتر مجتهدی هم موافقت کردند و بدین ترتیب، وارد دانشکدۀ مهندسی مکانیک شدم و دوران دانشجوییام آغاز شد.
· حال و هوای دانشگاه در زمان تاسیس چگونه بود؟
سال ۱۳۴۵ هنگامی که وارد دانشگاه شدیم، کارگاهها آماده بودند. سولههایی که در آنها کنکور داده بودیم، کفسازی شده و مجهز به دستگاههایی مانند ماشینتراش و فرز بودند و امکان برگزاری کلاسهای عملی در آنها فراهم شده بود. آزمایشگاهها نیز در حال تجهیز بودند. برخی صحنههای دوران دانشجویی در ذهن ماندگار میشوند. به یاد دارم روزی که کامیونها تجهیزات آزمایشگاه فیزیک را آورده بودند تا برای نصب آماده شوند. در آن زمان، دکتر فیروز پرتوی، که مدرک دکترای فیزیک خود را از مؤسسه MIT گرفته بود و یکی از افرادی بود که دکتر مجتهدی برای همکاری جذب کرده بود، با اشتیاق فراوان آستینهای خود را بالا زده و شخصاً در تخلیه جعبههای تجهیزات کمک میکرد. دیدن استادی که مانند یک کارگر برای سرعت بخشیدن به روند راهاندازی دانشگاه تلاش میکرد، برای من بسیار جالب و الهامبخش بود. چنین صحنههایی را در طول دوران تحصیل، از اساتید خود بسیار مشاهده کردیم.
دکتر مجتهدی علاوه بر ساخت و تجهیز ساختمان دانشگاه، وظیفه مهمتر جذب اساتید توانمند را نیز بر عهده داشت. او برای این منظور به اروپا و آمریکا سفر کرد و با ایرانیانی که در حال فارغالتحصیل شدن یا دارای مدرک دکترا بودند، مذاکره کرد. در نتیجه، گروهی از نخبگان علمی بهعنوان هسته اولیه اعضای هیئت علمی دانشگاه جذب شدند که بیشتر آنها در رشتههای علوم پایه، مانند ریاضی، فیزیک و شیمی، فعالیت داشتند و تدریس دروس عمومی را بر عهده گرفتند. در اواخر سال اول، گروهی از فارغالتحصیلان جوان و بهروز در حوزههای مهندسی برق و مکانیک بهعنوان اعضای هیئت علمی به دانشگاه پیوستند. دکتر مجتهدی برای راهاندازی بخشهای مختلف دانشگاه، از جمله واحدهای تربیتبدنی، اداری، مالی و آموزشی، افرادی را که در این حوزهها تجربه داشتند، جذب کرد.
در آن زمان، دانشگاه تنها ۴۲۰ دانشجو داشت و اساتید با تکتک ما آشنا بودند. آنها مشتاقانه منتظر بودند تا به مقطعی برسیم که بتوانیم دروس تخصصی آنها را بگذرانیم و رابطهای نزدیک و صمیمانه با دانشجویان داشتند. در مقایسه با دانشکده فنی که در آن زمان قدمت زیادی داشت، دانشگاه ما کاملاً بهروز بود. بسیاری از اساتید دانشکده فنی از جزوههایی استفاده میکردند که ۲۰ تا ۳۰ سال پیش تدوین شده بود و سیستم آموزشی آن چندان بهروز نبود. در مقابل، اساتید دانشگاه ما از منابع جدید و کتابهای انگلیسی استفاده میکردند که در داخل کشور پلیکپی و چاپ میشدند. این روش تدریس تفاوت چشمگیری با سیستم سنتی دانشکده فنی داشت. اگرچه دانشکده فنی یکی از بهترین مراکز آموزش مهندسی در ایران بود و بسیاری از مهندسان کشور را تربیت کرده بود، اما اساتید آن عمدتاً در آستانۀ بازنشستگی قرار داشتند و روشهای آموزشی آن نیاز به نوسازی داشت. البته، مدتی بعد، این دانشکده نیز مورد بازنگری و بهروزرسانی قرار گرفت.
ما وارد محیطی دانشگاهی شدیم که اساتیدی جوان، فعال و علاقهمند به تدریس داشت و دانشجویان نیز با اشتیاق فراوان پا به دانشگاه گذاشته بودند. نظم آموزشی دانشگاه از همان ابتدا بسیار جدی بود. هر هفته، بدون استثنا، روزهای شنبه امتحان برگزار میشد؛ این قانونی بود که دکتر مجتهدی وضع کرده بود. امتحانات هفتگی بهطور متناوب در دروس ریاضی، فیزیک و شیمی برگزار میشد. دکتر مجتهدی خود هر روز صبح زودتر از همه به دانشگاه میآمد و مقابل در ورودی حضور داشت. او دانشگاه را با همان نظم و انضباطی که در دبیرستان البرز برقرار کرده بود، اداره میکرد. دفترچهای در اختیار داشت که اسامی و نمرات تمامی دانشجویان در آن ثبت میشد. به همین دلیل، شناخت کاملی از وضعیت تحصیلی دانشجویان داشت و ارتباطی نزدیک با آنها برقرار میکرد. دکتر مجتهدی بنیانگذار دانشگاهی شد که بر پایه نظم و انضباط علمی شکل گرفت، نظمی که همچنان در دانشگاه شریف پابرجاست. این اصول آموزشی موجب شده است که سال تحصیلی در شریف، برخلاف بسیاری از دانشگاهها، بدون تأخیر آغاز شود و کلاسها از همان روز نخست برقرار باشند.
اساتید جوانی که به دانشگاه پیوسته بودند، از نظر سنی تفاوت چندانی با ما نداشتند و حدود ۷ تا ۸ سال از ما بزرگتر بودند. یکی از این اساتید، دکتر گریگوریان بود که اخیراً درگذشت. او بعدها دانشکده سازه و عمران را پایهگذاری کرد. دکتر گریگوریان علاوه بر تدریس، در رشتههای دو و میدانی و کاراته نیز فعالیت داشت و همراه با دانشجویان در زمین تمرین میکرد. رابطه نزدیک و صمیمی او با دانشجویان فضایی دوستانه ایجاد کرده بود، بهطوریکه علاوه بر آموزش علمی، در حوزه ورزشی نیز ما را راهنمایی میکرد. بااینحال، در کنار این روابط صمیمانه، فضای آموزشی دانشگاه کاملاً جدی بود. اساتید نهتنها بهطور دقیق و اصولی تدریس میکردند، بلکه امتحانات نیز با سختگیری برگزار میشد، که این ترکیبِ نظم در آموزش و صمیمیت در روابط، محیطی مطلوب برای یادگیری و پیشرفت ایجاد کرده بود.
· در آن دوره به فعالیتهای فوق برنامه هم به اندازۀ فعالیتهای درسی بها داده میشد؟
در سال نخست، فعالیتهای ورزشی دانشگاه نیز اهمیت ویژهای داشت. مهندس مقدسیان، مسئول ورزش دانشگاه، مربیان تیمهای مختلف را از میان اعضای تیم ملی یا ورزشکاران باسابقه انتخاب میکرد. بهعنوان مثال، آقای جباری که اکنون سالن جباری دانشگاه به نام اوست، مربی تیم والیبال و عضو تیم ملی بودند. تمامی مربیان از سطح بالایی برخوردار بودند. زمین فوتبالی که بعدها جای خود را به دانشکده هوافضا داد، یکی از خاطرهانگیزترین فضاهای دانشگاه برای دانشجویان بود، زیرا مسابقات فوتبال در آن برگزار میشد. علاوه بر آن، مربی دو و میدانی دانشگاه نیز مسابقاتی مانند دوی ۱۰۰۰ و ۱۵۰۰ متر ترتیب میداد. مسیر مسابقه از اطراف کارگاهها میگذشت، شامل سراشیبی و سربالاییهایی بود که هنوز هم در دانشگاه وجود دارد. در این رقابتها، دانشجویان مستعد شناسایی میشدند. در آن زمان، من علاقۀ زیادی به فوتبال داشتم و در دوران دبیرستان نیز علاوه بر تحصیل، بهطور منظم ورزش میکردم. اما یکی از اتفاقات جالب برای من زمانی بود که مربی دو و میدانی، مانعی را مقابل ساختمان آب و انرژی قرار داد و از ما خواست که از روی آن بپریم. عملکرد من در این تمرین نظر او را جلب کرد، دستم را گرفت و گفت: «باید در دو و میدانی شرکت کنی!» هرچند تأکید داشتم که علاقهام فوتبال است، اما او با صمیمیت و تشویقهای خود مرا به دو و میدانی جذب کرد. در نتیجه، تا سال چهارم که فارغالتحصیل شدم، عضو تیم دو و میدانی دانشگاه بودم و عمدتاً در رشته پرش ارتفاع و دوی ۱۱۰ متر با مانع فعالیت داشتم. در نهایت، در سال چهارم، موفق شدم در دوی ۱۱۰ متر با مانع، قهرمان مسابقات دانشگاههای کشور شوم.
از سال دوم که رشتهها تفکیک شدند، من در رشته مهندسی مکانیک شاگرد اول شدم و این جایگاه را تا سال چهارم حفظ کردم. در کنار تحصیل، به ورزش دو و میدانی نیز مشغول بودم و این فعالیت هرگز مانعی برای درس خواندنم ایجاد نکرد. برعکس، ورزش باعث افزایش شادابی و تمرکز من شد و راندمان مطالعهام را بالا برد. به همین دلیل، همواره دانشجویان را به ورزش کردن توصیه میکنم و در شورای دانشگاه نیز تأکید داشتهام که امکانات ورزشی گستردهای برای دانشجویان فراهم شود. محیط ورزشی باید بهگونهای باشد که دانشجویان در مسیرهای دانشگاه به انجام فعالیتهای ورزشی ترغیب شوند. بااینحال، با توجه به افزایش تعداد دانشجویان، امکانات ورزشی محدود است، درحالیکه در دانشگاههای معتبر جهان، امکانات ورزشی بخش مهمی از فضای آموزشی را تشکیل میدهد. سرمایهگذاری در ورزش، هم از نظر سلامت فردی و هم از نظر بهرهوری اجتماعی و اقتصادی، کاملاً منطقی و سودمند است. با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی امروز، بسیاری از جوانان با کاهش روحیه مواجه هستند. ورزش میتواند عاملی برای افزایش تحرک، نشاط و سلامت جسمی و روحی آنها باشد و درنهایت، نیروهای کارآمدتری را برای آیندۀ جامعه تربیت کند.
· آیا درگیر فعالیتهای دانشجویی هم شدید؟
فعالیتهای دانشجویی در کنار تحصیل، تأثیر بسزایی در رشد فردی و موفقیت آینده دارد. از سال دوم دانشگاه، بهعنوان نماینده دانشجویان مکانیک انتخاب شدم. در آن زمان، نمایندگان دانشجویی با رأیگیری انتخاب میشدند و ما در جلسات مختلف، مسائل صنفی و آموزشی را مطرح و تحلیل میکردیم. با توجه به اینکه از شهرستان آمده بودم، لازم بود در کنار دانشآموزانی که از دبیرستانهای برتر تهران وارد دانشگاه شده بودند و معمولاً خانوادههایی با پیشینه علمی و حرفهای داشتند، در جلسات و مباحثات شرکت کنم. این تجربه، مهارتهای اجتماعی و توانایی بیان را در من تقویت کرد. فعالیتهای دانشجویی، اعم از مشارکت در نشریات دانشجویی، تشکیل گروههای علمی، ورزشی یا فرهنگی، نقشی کلیدی در رشد شخصی ایفا میکند. بررسیها نشان دادهاند که بسیاری از فارغالتحصیلان موفق، علاوه بر موفقیت تحصیلی، در دوران دانشجویی در فعالیتهای اجتماعی نیز مشارکت داشتهاند. پیشنهاد من این است که دانشگاهها مطالعهای انجام دهند تا مشخص شود فارغالتحصیلان شاخص و تأثیرگذار چه ویژگیهایی در دوران دانشجویی داشتهاند. آیا تنها معدل بالا در موفقیت آنها نقش داشته، یا فعالیتهای اجتماعی و ورزشی نیز در این مسیر مؤثر بوده است؟
با مرور تجربههای گذشته، مشخص میشود که دانشجویان فعال و پویا، در زندگی حرفهای نیز موفقتر بودهاند. حتی امروزه نیز مشاهده میشود که افرادی که در نشریات دانشگاهی یا فعالیتهای دانشجویی مشارکت داشتهاند، در محیط کاری تواناییهای بالاتری از خود نشان میدهند و سریعتر پیشرفت میکنند. بنابراین، توصیه من به دانشجویان این است که علاوه بر تمرکز بر درس، از فرصتهای اجتماعی و ورزشی دانشگاه نیز بهره ببرند و حضوری فعال در این حوزهها داشته باشند.
· لطفا بیشتر از اوضاع دانشکدۀ مهندسی مکانیک در آن زمان و خاطرات خود بگویید.
تشکیل دانشکدۀ مکانیک با حضور اساتیدی چون دکتر اردبیلی، دکتر گریگوریان و دکتر اعلامی آغاز شد. این اساتید مشتاقانه منتظر بودند تا پس از گذراندن دروس عمومی، آموزش تخصصی را به دانشجویان ارائه دهند. در ابتدا، دانشکدۀ مکانیک تنها چند اتاق در ساختمان قدیمی فیزیک در اختیار داشت، اما بعدها به ساختمانی منتقل شد که اکنون دفتر نمایندگی و درمانگاه در آن قرار دارد. در نهایت، با توسعهی بیشتر، دانشکده به مکان فعلی خود منتقل شد.
فارغالتحصیلان ممتاز، بهویژه شاگردان اول، تشویق میشدند که تحصیلات خود را ادامه دهند. یکی از پروژههای ما طراحی سیستم تعلیق خودرو برای کاهش انتقال تکانهها به سرنشینان بود. پس از فارغالتحصیلی، برخی از همدورهایهای ما به صنایع مختلف مانند ذوبآهن پیوستند. صنایع نوظهور با دانشگاه در ارتباط بودند و درخواست معرفی دانشجویان برتر را داشتند. من و یکی از همکلاسیهایم، آقای جواهریان، برای کار در شرکتی در خوزستان که از نیشکر کاغذ تولید میکرد، معرفی شدیم، اما دانشگاه پیشنهاد داد که بهعنوان دستیار آموزشی باقی بمانیم و دوران سربازی خود را در دانشگاه بگذرانیم. در آن زمان، دورهی آموزش نظامی در قالب آموزش حین خدمت برگزار میشد. افسران نظامی، هفتهای چند جلسه، دروس تئوری را به دانشجویان آموزش میدادند و در تابستان، اردوهای عملی برگزار میشد. پس از فارغالتحصیلی، دانشجویان دو ماه در مراکز آموزشی نظامی آموزش میدیدند و سپس دورهی سربازی خود را در دانشگاه یا صنایع مختلف سپری میکردند. پس از ورود به دانشکدۀ مکانیک بهعنوان دستیار آموزشی، با همکاری دکتر رشیدی، آزمایشگاه ترمودینامیک و انتقال حرارت را راهاندازی کردیم. این آزمایشگاه شامل تجهیزاتی مانند موتور احتراق داخلی و توربین بود که دانشجویان در آن مفاهیم پایهای را بهصورت عملی تجربه میکردند. به یاد میآورم که در مقام مربی، سختگیری زیادی در انجام آزمایشها و تهیه گزارشها داشتم تا دانشجویان با دقت و جدیت بیشتری کار کنند.
· چه شد که به سمت رشتۀ مدیریت رفتید؟
پس از دو سال فعالیت در دانشگاه، به این نتیجه رسیدم که برای تأثیرگذاری بیشتر در جامعه، باید در رشتهای تحصیل کنم که دامنۀ اثر وسیعتری داشته باشد. در آن زمان، به نظرم مدیریت میتوانست چنین نقشی ایفا کند، چراکه بهجای بهبود راندمان یک ماشین، میتوانست بر کل یک سیستم اثر بگذارد. از اینرو، تصمیم گرفتم که بهجای ادامه تحصیل در مکانیک، وارد صنعت شوم. همکاری خود را با یکی از همکلاسیهایم در کارخانهای در قزوین آغاز کردم که در حوزه تولید تجهیزات تهویه فعالیت داشت. در این کارخانه، بهجای تمرکز بر نگهداری و تعمیر ماشینآلات، بر برنامهریزی تولید کار کردم. یکی از مشکلات اصلی این بود که خط تولید به دلیل آماده نبودن برخی قطعات متوقف میشد. برای حل این مسئله، برنامهای طراحی کردم که فرآیند تولید بهگونهای مدیریت شود که تمامی قطعات همزمان آماده باشند. این تجربه، علاقهام به مدیریت را بیشتر کرد. در همین زمان، دانشگاه صنعتی اصفهان در حال تأسیس بود و دانشجویان برتر را برای ادامه تحصیل بورسیه میکرد. هنگام معرفی برای این فرصت، اعلام کردم که قصد دارم در رشته مدیریت ادامه تحصیل دهم. دکتر گریگوریان، که همیشه مشوقم بود، گفت: «برو و هر رشتهای که علاقه داری بخوان.» این جمله تأثیر عمیقی بر من گذاشت، زیرا نشان میداد که موفقیت در هر رشتهای به علاقه و استعداد بستگی دارد. در نهایت، با تأکید بر اهمیت علاقه در مسیر تحصیلی، تصمیم به تغییر رشته و ادامه تحصیل در مدیریت گرفتم.
در سال چهارم دانشگاه تصمیم به ازدواج گرفتم و مراسم عقد در همان سال برگزار شد. به همسرم علاقه زیادی داشتم و صبر کردن برایم سخت بود؛ زیرا نگران بودم که او را از دست بدهم. تصمیم گرفتم برای مراسم عقد دکتر مجتهدی را هم دعوت کنم ولی فکر نمیکردم جناب دکتر در مراسم حاضر شوند اما اتفاق جالبی افتاد و دکتر مجتهدی شب مراسم با یک سبد گل آمد و ما را سورپرایز کرد. با وجود مشغلههای زیادش، او وقت گذاشت و حضور یافت که این موضوع برای ما خیلی ارزشمند بود. پس از آن، تصمیم گرفتم مدیریت بخوانم و در کنار آن، اقتصادی هم مطالعه کنم. برای ادامه تحصیل به MIT رفتم و در آنجا شرایط خوبی داشتم. در آن دوران، به من پیشنهاداتی برای ماندن در MIT دادند، اما تصمیم گرفتم زودتر بازگردم و به دانشگاه صنعتی اصفهان منتقل شدم.
· اوضاع ایران زمانی که از دانشگاه MIT به وطن بازگشتید، چگونه بود؟
من در دی یا بهمن 57 به آنجا برگشتم و در آن زمان، دانشگاه وضعیت شلوغی داشت. بعدها و در 22 بهمن، اوضاع دانشگاه بحرانی شد. جالب است بدانید که ساختار دانشگاه صنعتی اصفهان در آن زمان به صورت مسئلهمحور طراحی شده بود. برخلاف دانشگاههای دیگر که رشتهها به تفکیک بودند، این دانشگاه بر اساس مسائل و نیازها رشتهها را تقسیمبندی کرده بود. به عنوان مثال، در دانشکدۀ مواد، تمامی مباحث از معدن تا ذوب و تغییر شکل مواد تدریس میشد و در دانشکدۀ انرژی تمامی رشتههای مرتبط با این حوزه جمع شده بودند. من نیز در دانشکدهای مشغول به تحصیل شدم که به سیستمهای اقتصادی-اجتماعی پرداخته بود و در آنجا درسهای فیلسوفها، جامعهشناسان، اقتصاددانان و سایر علوم اجتماعی ارائه میشد.
پس از تعطیلی دانشگاه، به همراه برخی از دوستان که از خارج از کشور با من آشنا بودند، تصمیم گرفتیم به خارج از دانشگاه برویم و کمک کنیم. در ابتدا، من عضو هیأت مدیره سیمان سپاهان شدم و به همراه مهندسی از ذوبآهن، این مجموعه را راهاندازی کردیم. سپس به عنوان عضو هیأت مدیره بانک استان اصفهان مشغول به کار شدم و بخش طراحی و توسعه آن را راه انداختم. بانک استان اصفهان یکی از شعبههای بانک صادرات بود و هدفش تبدیل به یک بانک تخصصی و فعالیت در زمینههای سرمایهگذاری صنعتی بود.
در آن زمان، با توجه به کمبود نیروی دولت در زمینههای برنامهریزی، اقتصادی و مدیریتی، تصمیم گرفتیم برنامهای برای آموزش کارشناسان طراحی کنیم و رشته کارشناسی ارشد مهندسی سیستمهای اقتصادی-اجتماعی را پایهگذاری کردیم. این رشته را مهندسی نامیدیم تا جذابیت بیشتری ایجاد کنیم. به رغم موانع مختلف، از جمله تعطیلی وزارت علوم، موفق شدیم این برنامه را از طریق شورای انقلاب فرهنگی تصویب کنیم و آن را در سال 62 و در دانشگاه اصفهان راهاندازی کنیم. پس از آن، با توجه به شناخته شدن در برنامه و بودجه، گروهی از کارشناسان و فارغالتحصیلان علاقهمند به این رشته شدند پس اولین دوره کارشناسی ارشد را در اصفهان برگزار کردیم و تا سال 65 در آنجا بودم. سپس تصمیم گرفتم به تهران منتقل شوم و وارد رشته مهندسی صنایع در تهران شوم.
· چه شد که تصمیم به راهاندازی دانشکدۀ مدیریت در دانشگاه شریف گرفتید؟
هدف ما از ابتدا تقویت علوم اجتماعی در جامعه بود، بهویژه در زمینههای اقتصاد و مدیریت، زیرا معتقد بودیم که عقبماندگی کشور ناشی از فقر این علوم است. این هدف همچنان در ذهن ما باقی بود و در مسیر تقویت آن گام برداشتیم. پس از ورود به تهران و پیگیری رشته صنایع، دورهای در مدیریت سیستمها راهاندازی کردم. در این دوره، کارشناسهای مختلف از وزارتخانهها و سازمانهای دولتی بهویژه از سال 66 شرکت کردند. در سال 65 نیز، پس از راهاندازی این دورهها، تصمیم گرفتم یک موسسه تحقیقاتی در زمینه برنامهریزی و توسعه تاسیس کنم. آقای زنجانی از برنامه و بودجه به من پیشنهاد داد که این مؤسسه را در تهران راهاندازی کنم. در این مؤسسه، کادر جذب کردیم و فعالیتهای تحقیقاتی راهاندازی شد، اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که برای حفظ استقلال مؤسسه از تغییرات سیاسی، باید آن را به دانشگاه متصل کنیم.
پس از بازگشت از فرصت مطالعاتی، همچنان دغدغۀ من ارتقاء مدیریت و اقتصاد در کشور بود. به دکتر سهرابپور پیشنهاد دادم که یک دانشکدۀ مدیریت در دانشگاه شریف راهاندازی کنیم. دکتر سهرابپور از این پیشنهاد استقبال کرد و دکتر احسان، معاون آموزشی دانشگاه نیز موافق بود. او تجربیات خود را از دوران تحصیل در انگلستان به اشتراک گذاشت و توضیح داد که در آنجا، دانشجویان از کشورهای مختلف در رشتههای مدیریت و اقتصاد تحصیل میکنند، در حالی که ما در ایران چنین رشتههایی را نداشتیم.
با این وجود، با مخالفت برخی اساتید دانشگاه مواجه شدیم که معتقد بودند که دانشگاه صنعتی شریف باید بر رشتههای مهندسی تمرکز کند. این مخالفتها یکی از موانع پیشرو بود که باید از آن عبور میکردیم. اما چون هدفم محکم بود و به آن باور داشتم، تصمیم گرفتم راهحلهایی پیدا کنم. برای این منظور، به شورای دانشگاه گفتم که بسیاری از دانشگاههای برتر دنیا، حتی دانشگاههای صنعتی مانند MIT و استنفورد، رشتههای مدیریت و اقتصاد را در کنار رشتههای فنی ارائه میدهند. همچنین توضیح دادم که جامعه ما نیاز به اصلاحات اقتصادی و مدیریتی دارد و اگر این تغییرات ایجاد نشود، فارغالتحصیلان مهندسی در بازار کار به مشکل خواهند خورد. با این استدلالها و بحثها، در نهایت توانستیم مجوز راهاندازی این رشته را از شورای دانشگاه شریف دریافت کنیم.
برای راهاندازی رشته مدیریت، ابتدا قصد داشتیم با دوره MBA شروع کنیم، اما این رشته هنوز تصویب نشده بود. بنابراین، تصمیم گرفتیم دوره مدیریت اجرایی را پذیرش کنیم تا زودتر آغاز کنیم. در سال ۱۳۷۸، با پذیرش دانشجو در رشته مدیریت اجرایی شروع کردیم و بهطور همزمان تلاش کردیم تا MBA را نیز به تصویب وزارت علوم برسانیم. پس از تصویب MBA، از دانشجویان مدیریت اجرایی خواستیم که در صورت تمایل، رشته خود را تغییر دهند و بیشتر آنها به MBA منتقل شدند. بدین ترتیب، دوره MBA را راهاندازی کردیم و بعدها رشته اقتصاد را نیز اضافه کردیم.
در ابتدا، ساختمان مناسبی نداشتیم و چند اتاق کوچک در کنار دانشگاه شریف اجاره کردیم. برای تأمین ساختمان مناسب، به مهندس ترکان مراجعه کردم و او زمین مورد نیاز را از دانشگاه دریافت کرد و ظرف یک سال ساختمان جدید را ساخت. در طراحی ساختمان، توجه ویژهای به امکان گسترش آن در آینده و همچنین ساخت یک آمفیتئاتر داشتیم. پس از تکمیل ساختمان، دانشکده به مکان جدید منتقل شد و فعالیتهای آموزشی گسترش یافت. در راستای تکمیل کادر آموزشی، استادان تدریس را از فارغالتحصیلان دورههای پیشین جذب کردیم. هدف ما از راهاندازی دانشکده، ارتقاء مدیریت سازمانها، تربیت دانشجویان برای ادامه تحصیل در بهترین دانشگاههای دنیا و آشنایی دانشجویان با مفاهیم اقتصاد و مدیریت بود. همچنین قصد داشتیم بهترین استعدادها را برای رشتههای مدیریتی جذب کنیم و آنها را برای رشد این رشتهها در کشور آماده سازیم.
در ابتدا، به دلیل تعداد زیاد متقاضیان برای رشته MBA، با کنکور و مصاحبه اقدام به پذیرش دانشجویان کردیم. این اقدام با استقبال زیادی روبهرو شد و تعداد داوطلبان به سرعت افزایش یافت اما برخی به ما فشار آوردند که مصاحبه حذف شود و تنها با کنکور پذیرش صورت گیرد. پس از مدتی، دورههایی بدون کنکور برای مدیران اجرایی برگزار کردیم که مشابه MBA بود و شهریه داشت. با گذشت زمان، دانشکدۀ ما تبدیل به یک جریان خودبازآفرین شد که در آن بهترین دانشجویان جذب و فارغالتحصیلانی موفق وارد عرصههای مختلف مدیریتی کشور شدند. بسیاری از فارغالتحصیلان در سازمانهای مالی و مدیریتی مشغول به کار شده و برخی از آنها حتی به مقامات عالی رسیدند. علاوه بر این، تعدادی از فارغالتحصیلان برای ادامه تحصیل به دانشگاههای معتبر جهانی رفته و به تدریج به استادان نسل بعدی تبدیل شدند. این پروژه از جرقهای که در ذهن من زمانی که تازه فارغالتحصیل شده بودم آغاز شد که میخواستم در رشتهای تاثیرگذارتر از مهندسی مکانیک تحصیل کنم، رشد کرد و تبدیل به یک جریان آموزشی مؤثر در کشور شد.