از اواسط بهمنماه که دغدغۀ برگزاری جشن نوروز بهعنوان جایگزینی شایسته بر جوان ناکام، جشن یلدا را داشتیم، درگیر انتخاب روز جشن بودیم تا با ماه مبارک رمضان تلاقی نکند. اما با خود گفتیم ما که باید افطاری را هم بدهیم، چرا اولین سفرهدار ماه مبارک رمضان نباشیم. این شد که با بحث و جدلهای فراوان تاریخ ۲۲ اسفند یعنی روز اول ماه رمضان را انتخاب کردیم تا با چالشهای دو رویداد همزمان دستوپنجه نرم کنیم. چون با مشکل مجوز جشن آشنایی داشتیم، میدانستیم که باید کلیپهای جشن را زودتر از موعد آماده کنیم تا مبادا مجدد تا لب آب برویم و تشنه برگردیم.
در جلسات ایدهپردازی کلیپ، بچهها چنان تراوشات مغز نهچندان پاکشان را بر تختۀ بیجان محور خالی میکردند که جوهر بر تن او و مو بر تن من اضافی مینمود. اما نمیدانم چهشد موافقت کردیم و دو شب از عجیبترین شبهای دانشگاه را تا بامداد به ضبط ویدئو گذراندیم. مدام با خود میپرسیدم که چرا در خاموشی دانشکده (که آقای قبادی زحمت آن را کشیدند!) به ضبط تصویر سه عدد ورودی، استاد طاهری، تیای محترم استاد و شیر تعزیه نشستهام. اصلاً چه کسی ایدۀ این ترکیب بیترکیب را داده است؟ اما ویدئو که در سالن جشن پخش شد و بازخورد دوستان را دیدم، بر تمامی آن ایدههای نهچندان عقلانی درود فرستادم. در این میان اشاره به کلیپ دیگر هم که باز دوستان ورودی زحمت آن را کشیدند، نباید فراموش شود. واقعاً در میان دغدغههای مختلف برگزاری جشن و چهار صبح به بازار گل رفتن، تبریک عید ژاپنی استاد اکبری، سورئالترین بخش ماجرا نبود!
از جشن نوروز با مسابقهها، اجراهای موسیقی و تقدیرها که میگذشتیم، باید از خود میپرسیدیم که حال به این جماعت ۴۵۰ نفره چگونه افطار بدهیم! اینجا بود که نیازمند سنگرسازان بیسنگر بودیم تا حضور در جشن را فدای اطعام مسلمین کنند! که الحقوالانصاف همه چیز را بهتر از آنچه فکرش را میکردیم پیشبردند و تشکرات لازم را از همین تریبون و الباقی تریبونها اعلام میداریم. خرید اقلام افطاری و شام هم چون معاونت فرهنگی فکر نمیکرد که کسی قبل عید افطاری بگیرد، تماماً برعهده خودمان بود. از بلوکهشدن حساب مسئول مالی محور به ظن سایت شرطبندی که بگذریم، بیشک مدیریت بودجۀ مسئولین خرید را اگر مسئولین کشور داشتند، الان اوضاعمان این نبود. پک افطاری مفصل را که بعد از اذان خدمت خلقالله عرضه کردیم و شام را نیز پس از آن، خوشحالی پس از زایمان در صورت بچهها یکی پس از دیگری هویدا میشد. پس از آن هم دبیر جشن هم تنها به دو صورت افقی ساکن و یا عمودی عنان از کف داده و مشغول ماچ و بغل با کادر اجرایی (پسرانشان) یافت میشد.