ویرگول
ورودثبت نام
انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

بسی رنج بردیم در این محور سی

چالش‌ها، از نوع محور سی!

معراج حسن‌زاده، ورودی 99 مکانیک

متنی که در آستانۀ خواندن آن هستید، قرار است زندگی یک سال اخیر من را نشان بدهد. (برای شروع، دلم سیگار و یه پنجره می‌خواد!) بیایید برگردیم به انتخابات محور؛ دورانی که دربه‌در به‌دنبال دانشجوی فعال می‌گشتیم تا وارد محور کنیم؛ ولی امان از دل غافل که دو سال دانشگاه مجازی، تقریباً بدنۀ فعالیت دانشجویی را از بین برده بود (دانشجویی که دو سال را پشت یک لپ‌تاپ سپری کرده، چه می‌داند فعالیت دانشجویی چیست و به چه دردی می‌خورد)؟ بالاخره پس از این در و آن در زدن‌های فراوان، موفق شدیم تعدادی داوطلب پیدا کنیم. به هر حال، انتخابات با تمام حاشیه‌هایش برگزار شد و شورای مرکزی محور سی تشکیل شد.

شروع این محور برای من، همراه با نوتیفیکیشن ادشدن در گروه «شورای مرکزی محور ۳۰» بود؛ مثل همۀ چیزهایی که دو سال قبلش تجربه کرده بودم. در یک ماه اول این دوره، من تنها عضوی بودم که جلسات را مجازی دنبال می‌کرد و خب زل‌زدن به یک تختۀ مات برای دو ساعت، کار ساده‌ای نیست. جلسات با موضوعات مختلف ادامه پیدا کردند؛ از جمله برنامه‌ریزی برای ورودی‌های دانشکده که مهم‌ترین دغدغۀ محور در آن روزها بود.

این یک ماه اول، طبق روال معمول همۀ محورها، صرف برنامه‌ریزی برای آغاز کارها شد و دقیقاً زمانی که داشتیم وارد مرحلۀ اجرا می‌شدیم و جان می گرفتیم، جانمان را از ما گرفتند. البته نه فقط ما؛ بلکه همه، آن روزها دغدغۀ دیگری داشتند و هیچ‌کس به خودش اجازه نمی‌داد به چیز دیگری فکر کند. همین‌طور دست و پا شکسته ادامه دادیم تا رسیدیم به دهم مهر. روزی که تیر خلاصی بر همۀ روزهای گذشته‌اش بود، روزی که من را به فکر استعفا انداخت، روزی که تمام نمی‌شد، روزی که نمی‌توان از آن نوشت. آن روز، بیانیه‌ای را برای محور رقم زد و تمام فعالیت‌هایمان حدود یک ماه متوقف شد. البته این بیانیه صرفاً برای اعلام این توقف بود. چون آن روزها نه ما دل و دماغ کارکردن داشتیم و نه استقبالی از فعالیت‌های انجمن‌های علمی می‌شد. همان روزها بود که مسئلۀ استعفای دبیر هم به مسائلمان اضافه شد (همون گل بود به سبزه نیز آراسته شدِ قدیمی‌ها)!

روزها به همین شکل گذشتند تا روزی که برگۀ تغییر دبیر را امضا کردم (و چه می‌دانستم چه اتفاق‌ها که در انتظارم نیستند). در هر انجمنی تغییر دبیر، به‌دنبال خودش خیلی از چیزها را تغییر می دهد. ما نیز محور را از نو آغاز کردیم؛ آغازی در اواسط آبان‌ماه! طبعاً شما نمی‌توانید بدون دانستن تاریخ، تاریخ دیگری را رقم بزنید. پس اینجا بود که نیاز به تجربۀ قدیمی‌ترهای محور حس می‌شد. به سراغ ادوار محور رفتیم و در یک جلسۀ حداقل دوساعته از تجربیات آن‌ها بهره‌مند شدیم. (البته لازم به ذکر است که در این جلسۀ مهم، تنها چهار نفر از اعضای محور حضور داشتند!) در جلسه با ادوار، از مشکلاتمان گفتیم و از محورهای حضوری قدیم شنیدیم؛ از دردسرهایشان، چالش‌هایشان و مشکلاتشان و دیدیم که شرایط آن‌ها نیز شباهت زیادی به شرایط ما داشته است؛ پس اگر یک بار این‌گونه مشکلات حل شده‌اند، باز هم خواهند شد. از همۀ این موارد مهم‌تر، این بود که دیدن شور و اشتیاق ادوار برای حضور در این جلسه و کمک به ما، پس از این همه سال، به ما اثبات کرد که محور چیزی فراتر از فقط یک انجمن علمی است. محور یک خانوادۀ بزرگ است که سی سال زنده و سرحال به کار خود ادامه داده و هیچ چیزی نتوانسته جلوی پویایی و طراوت این خانواده را بگیرد. بعد از اتمام این جلسه، یک جلسۀ داخلی‌تر پشت‌مک تشکیل شد (که البته بعد از آن نیز از این‌گونه جلسات زیاد داشتیم!) و جملۀ تأثیرگذار آن شب برای من را رقم زد: «قدرت محورو دست کم نگیر»!

جشن یلدای 1401
جشن یلدای 1401

از فردای آن روز که نه، اما از چند روز بعد، فعالیت‌هایمان را به‌طور جدی‌تر شروع کردیم. اولین برنامۀ بزرگ ما، این بود که بالاخره برای ورودی‌هایی که دومین روز دانشگاهشان را هرگز فراموش نخواهند کرد، یک دورهمی ساده بگیریم؛ اما انگار سگ سیاه بدشانسی قرار نبود ما را رها کند و این بار، بلایای طبیعی در برابرمان قد علم کردند و سرانجام، برنامه‌ای که از همان روزهای اول شروعش کرده بودیم، برای همیشه کنسل شد. ما آه‌کشان ادامه دادیم تا به جشن یلدا رسیدیم. جشنی که شاید حیاتی‌ترین نقطۀ زمانی این محور باشد! البته بلایای طبیعی همچنان دست‌بردار نبودند، اما ما این بار جدی‌تر از قبل بودیم و تصمیم گرفتیم هر طور که شده، جشن یلدا را برگزار کنیم؛ آن هم روزی که دانشگاه تعطیل بود! لازم به ذکر است که بلایای طبیعی در اینجا تنها نبودند و موانع بسیار دیگری بر سر راه ما وجود داشتند. بگذریم. به هر حال، یلدا برگزار شد. این شب طولانی سال علاوه بر خاطرات خوبش، تجربه‌های مثبت و منفی زیادی برای ما به همراه داشت که در ادامۀ راهمان بسیار کمک‌کننده بودند. در واقع یلدا، نقطۀ عطفی برای محور سی بود و از آن روز به بعد، دیگر تقریباً دردسرهای ما با کائنات و زمین و زمان به پایان رسید و فعالیت‌هایمان روی غلتک افتاد (توجه کنید؛ تقریباً!).

از داستان‌سرایی که بگذریم، این محور مشکلات دیگری نیز دارد. بخش عظیمی از مشکلات ما از همان دوران منحوس کرونا نشئت می‌گیرند. اصلی‌ترین مشکل از همان ابتدا، همان‌طور که گفتم، نبود فرهنگ دانشگاه حضوری و فعالیت دانشجویی، بین اکثریت جامعۀ دانشکده بوده است. هنوز که هنوز است، بیشتر فعالیت‌های محور توسط تعداد محدودی فعال انجام می‌شود (البته از حق نگذریم، وضعیت نسبت به اوایل دوره خیلی بهتر شده ولی قطعاً جای بهبود دارد).

به هر حال، این دورۀ محور، یک دورۀ عادی نبوده است و به قولی بسی رنج بردیم در این محور سی. نمی‌دانم که اکنون و حتی در آینده، چگونه از این محور یاد می‌شود؛ اما این را بدانید که ما با وجود همۀ چالش‌ها و مشکلات، از هیچ تلاشی مضایقه نکردیم تا محور را سر پا و فعال نگه داریم. همواره هم، گوشمان شنوای نظرات مفید، ایده‌های جدید، نقدهای تند، حرف‌های دل، سخنان ناگفته، غرهای زده‌نشده، ناسزاهای قابل پخش و حتی غیر قابل پخش شما هست تا بتوانیم در کنار یکدیگر، به رشد این خانواده کمک کنیم.

خمشمحور ۳۰معراج حسن‌زادهشمارۀ ۶خردادماه
صفحۀ نوشته‌های رسانه‌ای گروه محور - تأسیس ۱۳۷۲ - «محورِ فعالیت‌های دانشجویی دانشکدۀ مکانیک»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید