علی محدثزاده، ورودی 97 مهندسی مکانیک
استاد راهنما، به تعبیر علی موسوی گرمارودی، نام اشرافی زیبایی است از معنی تهی مانده. اگر در فضای دانشگاهی تنفس نکرده باشید، با دیدن این کلمه، انسان دغدغهمندی را تصور میکنید که مشتاقانه به راهنمایی شما میپردازد و هر آنچه از سرد و گرم روزگار چشیده، به شما نیز انتقال میدهد.
اما در فضای دانشگاهی، شما به انسانهای سرشلوغی برمیخورید، که با جملهی «الآن وقت ندارم!» وظایف خود را منحصر در تأیید فرم انتخاب واحد شما میدانند. شاید در طول چهار سال کارشناسی، یکبار هم با استاد راهنمای خود خلوت نکرده باشید و از دلمشغولیهایتان برایش نگفته باشید. شاید اصلاً استاد راهنمایتان، شما را نشناسد!این مسئله آن قدر واضح شده که شمایی که الآن متن مرا میخوانی، با خود میگویی: «عجب دلخوشیهایی دارد! اینها که وظیفهی استاد نیست!»
فکر میکنم فردی که کسوت استادی را پذیرفته است، باید به این امر بهعنوان مهمترین مشغولیتش نگاه کند. نه پژوهش، نه صنعت و نه هیچچیز دیگر نباید او را از این مسئولیت باز دارد. این رویکردی که امروزه در دانشگاهها برقرار است که اساتید، چندین صفحه رزومهی علمی و صنعتی دارند اما دقایقی هم برای دانشجوی خود وقت نمیگذارند، اساساً مخرب و ناقص است. چنین فردی نه استاد، بلکه یک پژوهشگر یا صنعتگر برتر خواهدبود.
اینکه این روند در فضای آکادمیک ما (و شاید همهجا) حکمفرما شده است، حاصل رفتارهای طرفین ماجراست. اینطور نیست که اساتید به صورت خودکامه این روند را پایهگذاری کرده باشند. که اگر اینطور بود، با عوضشدن نسلهای مختلف، باید این رویکرد نیز از میان میرفت. اما به نظر، فضای دانشجویی نیز این رویکرد را پذیرفته و اساساً همین رویکرد را درست میداند. یعنی دانشجو تصور نمیکند که استاد وظیفه دارد ایمیل او را پاسخ گوید، استاد وظیفه دارد پاسخگوی سوالات درسی او باشد و یا اینکه استاد وظیفه دارد وقت قرار حضوری (و در این ایام منحوس، مجازی!) با دانشجو بگذارد. همه و همهی اینها لطفی از قِبَل اساتید تلقی میشود!
البته این اتفاق مزایایی داشته و آن هم اتحاد هرچه بیشتر جامعهی دانشجویی است. در حقیقت، همهی راهنماییها در همان فضای دانشجویی و میان کسانی که کمی بیشتر تجربه دارند و کسانی که از تجربهی کمتری برخوردارند، ردوبدل میشود. کاملاً روشن است که این فضای راهنماییدهیِ دانشجویی مثبت است و ثمرات زیادی دارد، اما نباید جایگزین راهنمایی اساتید شود و نباید باعث فراموشی ما نسبت به این امر شود که اساتید در قبال وقتگذاری برای دانشجو، کمکار و کمدغدغهاند.
شاید مهمترین سالی که نیاز به حضور یک استاد در کنار دانشجوها احساس شود، سال اول دانشگاه باشد. دانشجویی که تازه رخت دانشآموزی از تن کنده و در آستانهی یک تغییر بزرگ است، نیاز به یک راهنمای مطمئن دارد. باز هم تکرار میکنم که راهنماییهای بینِ دانشجویی، یقیناً سودمندند؛ اما جایگزین راهنمایی اساتید نمیشوند. گویی که هر دو باید در جایگاه خود قرار داشته باشند.
در یک ماه اخیر که دغدغهی ورود نودانشجوهای 99ای، به یکی از اصلیترین دغدغههایم تبدیل شده، این مسئله را با گوشت و پوست و استخوان درک کردهام. چه میزان اضطرابهایی که میتواند با یک پیام کوتاه از طرف یک استاد، کاهش یابند و ...
بعد از سالها، بالاخره این دغدغه به دانشگاه هم منتقل شده که ورودیها، نیاز به همراهی بیشتری از طرف استاد راهنمای خود دارند. طرحی که کموبیش در دانشکدههای مختلف پیگیری میشود. البته در بعضی دانشکدهها، حضور و فعالیت دانشجوهای سالهای بالاتر به عنوان راهنما و سرگروه، اساتید را به فعالیت واداشته است؛ باز همینقدر فعالیت هم گامی رو به جلوست!
اینجا روی سخنم با ورودیهای 99 است. کسانی که میتوانند از اساتید خود مطالبه کنند، گروه مجازی تشکیل دهند و سوال بپرسند. در دسترسبودن استاد را طلب کنند و این دغدغه را در استادان راهنما نیز به وجود آورند. آن هم با شرایط مثبتی که در دانشکدهی ما رخ داده و لااقل برای من، نویدبخش امکان تغییرهای مثبت و بزرگ است. یکی از دغدغهمندترین اساتید، نمایندهی استادان راهنمای ورودیها شده است. استادی که در این یک ماه تعامل، دغدغهمندی بسیار بالایی را در ایشان دیدهام. دوست داشتم در یک فرصت و موضع رسمی از طرف خودم از ایشان تشکر کنم که مهیا شد:
خانم مهندس نریمانی، امیدوارم ورودیها قدر بدانند و سنگبنای تغییر رویکرد استادان راهنما را ایجاد کنند.