نیما رستگار، ورودی 98 مهندسی مکانیک
«سؤالات آزمون به صورت تستی خواهند بود!»، «بدلیل زیادشدن میزان «تخلف» امکان افزایش مدت زمان وجود ندارد!»، «پس از اتمام زمان آزمون در سامانه، هیچ ایمیلی پذیرفته نخواهد شد!»، «نام فایلهای ارسالی باید نام و نام خانوادگی به همراه شمارۀ دانشجویی و کد سؤال پاسخ داده شده و ... باشد!»، «سؤالات، قابلیت بازگشت به عقب را نخواهند داشت!».
صوتِ ناکوک واژگانی که سلولهای ذهنی را ناموزون به حرکت درمیآوردند؛ عبارتهایی غریب اما واقعی و هر لحظه انتظار وقوع رخدادی عجیبتر! روزی که پایمان را از جلسۀ کنکور – و یا شاید، دوران توانفرسای آن – بیرون گذاشتیم، هرگز در سر نمیپروراندیم که روزی روزگاری، پس از ورود به دانشگاه، بازهم با سؤالات تستی مواجه شویم. چهارگزینهای که بخواهند دربرابرمان قد علم کنند و قصد آن کرده باشند که «سطح علم و یادگیری» ما را بسنجند!
و یا اگر اندک داستانهای موهوم وجود تست را از دوستان علوم پزشکی شنیدهبودیم، در طی این سالها هرگز تراژدیِ «عدم امکان بازگشت به سوال قبل» را حتی در وهمانگیزترین آثار هیچکاک هم مشاهده نکردهبودیم. شاید نخستین خاطرۀ مربوط به املای اول دبستان را به یاد بیاوریم که معلم در یک دست، کتاب فارسی و دست دیگر بر سینه، جلوی تخته میایستاد و میگفت: «چیزی را که بلد نیستید ننویسید و جایش را خالی بگذارید که بقیۀ متن را از دست ندهید». حال پس از بیش از یک دهه باید نخستین آموزشهای خود را به باد فراموشی میسپردیم و خودمان را با «شرایط جدید» وفق میدادیم. و درنهایت به همراهِ ناخواندۀ خود، «تعهد» هم میدادیم!
در شهر امتحانات مجازی امسال که جمعیتی چندهزار نفری در آن زندگی میکردند، مشکلاتی وجود داشت که هیچکس از آنها در امان نبود و هیچکس آنها را تجربه نکردهبود. در این شهر مانند هر شهری، دزدانی فرصتطلب نیز وجود داشتند که به دنبال سوءاستفاده از شرایط بودند؛ اما برای مقابله با این دزدان، تصمیم گرفته شد دست تمام افرادِ این شهر را با شمشیر قطع کنند؛ شمشیری که «شرایط جدید برای مقابله با تخلف آزمون» نام داشت. دست تمام جمعیت این شهر قطع شد و همگان شادمان شدند که دیگر دزدی، در این شهر رخ نخواهد داد؛ دستهایی که شاید با حرکت دادن قلم میتوانستند شهرشان را بهتر بسازند.
به هر روی، امتحانات مجازی امسال با «به عقب بازنمیگردیم»، «شرایطِ گُنگ جدید»، اشکال در پاسخنامۀ آزمونها و تلخی نبودِ تعامل، خود را تحمیل کرد. ولی بهیقین مردمانی از این شهر وجود داشتند که خودشان را جای دیگری میگذاشتند و با اعتمادکردن، دردِ شرایطی را که همگان از آن بیزار و گریزان بودند اندکی مرهم میگذاشتند. طعم شیرین خاطرۀ این افراد، مدتها در نوک زبان حس خواهد شد و امیدِ آن را زنده نگاهخواهدداشت که «تاریخی که خود را برای نخستین بار بهصورت تراژدی نشان داده»، به شکل کمدی تلخ جدیدی تکرار نشود!