● Eternal sunshine of the spotless mind
● درخشش ابدی یک ذهن پاک
● سال ساخت: ۲۰۰۴
● ژانر: عاشقانه، علمی-تخیلی
جول و کلمنتاین در قطار همدیگر را ملاقات میکنند، در حالی که مدتها قبل، خاطرات رابطۀ بههمریختهشان را از حافظهشان پاک کردهاند. مسئله اینجاست که آیا دو نفر که حافظهشان را از عشق گذشته پاک کردهاند، میتوانند دوباره عاشق یکدیگر شوند؟
کلمنتاین (کیت وینسلت) دختری متفاوت و بیفکر و جول (جیم کری) پسری معمولی و ملاحظهکار است و گاهی تضاد این زوج عجیب، دنیایشان را از یکدیگر دور میکند و مشکلات رابطهشان، آنها را به سمت پاککردن خاطراتشان سوق میدهد. ساختار این فیلم نسبت به سایر فیلمهای هالیوودی خاص است و احتمال دارد تا اواسط، گیجکننده باشد؛ اما طعم تلخ و شیرین آن تا مدتها در خاطرتان باقی میماند.
ترکیب داستان غیرخطی این فیلم با نئوسورئالیسم سعی میکند تا ماهیت حافظه و عشق را دریابد. لازم به ذکر است که این فیلم برنده جایزۀ بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر اصلی زن در مراسم اسکار ۲۰۰۵ شده است.
● Like stars on earth
● ستارههای روی زمین
● سال ساخت: ۲۰۰۷
● ژانر: درام
کودک هشتسالهای به نام «ایشان» در مدرسه عملکرد ضعیفی دارد. او دنیا را با نگاهی خلاقانه تماشا میکند و در نقاشی نیز استعداد دارد؛ اما والدین او متوجه استعدادهایش نمیشوند و او را به مدرسۀ شبانهروزی میفرستند. ایشان در مدرسۀ جدید دچار فرسودگی روانی و افسردگی میشود تا اینکه با ورود معلم جدید هنر، دنیای او دگرگون میشود.
این فیلم در سینمای هند مثل یک الماس میدرخشد. کم پیش میآید که فیلمی با لحن ساده و بیادعا بتواند ما را تا عمق احساسات یک کودک مانند ایشان و معلمش ببرد و این فیلم، بیشک در انتقال پیامهای ظریفش با بازی هوشمندانۀ امیرخان موفق عمل کرده است. جالب است که ستارههای روی زمین، نخستین تجربۀ کارگردانی امیرخان بوده و در میان ۲۵۰ فیلم برتر IMDBدر رتبه ۱۲۰ قرار دارد که برای یک فیلم هندی بیسابقه است.
● Whiplash
● سال ساخت: ۲۰۱۴
● ژانر: موسیقی، درام
«فلچر»، مربی موسیقی خشن و مستبدی است که میخواهد به هر قیمتی از دانشجویانش ستاره بسازد و در این بین «اندرو» پسری جوان و مغرور است که دوست دارد جایگاهی را که نزد استادش به دست آورده، حفظ کند. نام این فیلم علاوه بر اسم یک قطعۀ موسیقی، بهمعنای ضربات شلاق هم هست که با داستان آن نیز جور درمی آید.
شاید در بخشهایی، داستان با اغراق پیش رفته باشد، ولی تمام این ضعفها، به سکانسها و بازیهای زیبا میچربد که در کل یکی از جذابترین فیلمهای انگیزشی را پیش روی ما گذاشته است. کارگردان و نویسنده، «دیمین شیزل»، این فیلم را براساس تجربۀ شخصی خود در دبیرستان نوشته است. همچنین این فیلم فقط ظرف ۱۹ روز فیلمبرداری شده است.
● Twelve angry men
● دوازده مرد خشمگین
● سال ساخت: ۱۹۵۷
● ژانر: جنایی، درام
دوازده مرد در هیئت منصفۀ دادگاه باید در مورد گناهکاری یا بیگناهی یک پسر نوجوان متهم به قتل تصمیمگیری کنند و نظرشان را در انتهای فیلم به دادگاه اعلام کنند. کل این فیلم درون یک اتاق خلاصه شده است؛ اتاقی که در آن، سرنوشت مرگ و زندگی یک پسر نوجوان به تصمیم دوازده مرد بستگی دارد. یازده نفر از آنها متفقالقول هستند که این پسر، گناهکار است؛ اما یک نفر ادعا دارد که او بیگناه است و همۀ آن یازده نفر را مجبور میکند که تمام مدت فیلم بنشینند و با او بحث کنند. شخصیت اصلی که بهجای نامش، فقط شمارهاش را میدانیم، با استدلالهایش از این پسر مثل یک وکیل دفاع میکند؛ بهطوری که مخاطب، از این تلاش کاملاً لذت میبرد. فیلم، نه دارای صحنههای اکشن است و نه رنگی است، ولی به ما ثابت میکند که یک فیلم بامحتوا، لزوماً برای جذاببودن به هیچکدام از اینها نیاز ندارد. با اینکه این فیلم موفقیت چشمگیری در گیشه نداشت، اما به مرور زمان جایگاهی که لیاقتش را داشت بهدست آورد و اکنون در رتبۀ پنجم ۲۵۰ فیلم برتر IMDBقرار گرفته است.
● Heat
● مخمصه
● سال ساخت: ۱۹۹۵
● ژانر: اکشن، جنایی
جنایتکار بزرگ، نیل مک کالی (رابرت دنیرو)، در حالی که مشغول برنامهریزی یک دزدی بزرگ قبل از بازنشستگی است، در تلاش است تا سرکشی یکی از افراد خود را نیز کنترل کند. در همین حال، ستوان هانا (آل پاچینو) سعی میکند مک کالی را زیر نظر بگیرد تا او را در حین ارتکاب جرم دستگیر کند. نکتۀ جالب فیلم این است که مک کالی و هانا حتی وقتی که در تلاش هستند تا نقشهها و برنامههای یکدیگر را خنثی کنند، برای یکدیگر احترام زیادی قائل هستند.
نیل و ستوان هانا، هر دو در ساختارهای اجتماعی و خانوادگی معمول، نمیگنجند و انگار در خلاف جریان آب شنا میکنند. حتی گاهی بهنظر میآید که جایگاه این دو میتوانست کاملاً برعکس باشد. در کل، روابط پیچیدۀ این دزد و پلیس چیزی فراتر از کلیشههای سینماست که با خلق سکانسهای نفسگیر، اثر را جذاب میکند. در این فیلم، آلپاچینو و رابرت دنیرو حدود پانزده دقیقه در مقابل یکدیگر قرار میگیرند و بسیاری از منتقدان، این رویارویی دو غول بزرگ سینما را رویارویی دو سبک مهم بازیگری یعنی سبک برونگرای پاچینو و سبک درونگرای دنیرو دانستهاند که در نوع خود یک کلاس بازیگری است.
● A silent voice
● صدای خاموش
● سال ساخت: ۲۰۱۶
● ژانر: انیمه، درام
«ایشیدا»، پسر قلدر و پرشور مدرسۀ ابتدایی، با دوستانش یک دختر تازهوارد ناشنوا به اسم «نیشیمیا» را اذیت میکنند و باعث میشوند او از مدرسه برود. ایشیدا به خاطر اذیتهایش مجازات میشود و دوستانش پشتش را خالی میکنند. این اتفاق، در کودکی او، باعث انزوایش از جامعه در دوران بزرگسالی میشود. در واقع، داستان اصلی، سروکلهزدنهای ایشیدای بزرگسال با حس گناه باقیمانده از کودکی و جامعهگریزی اوست.
کارگردان در طول انیمه، بهزیبایی دنیا را از زاویۀ دید ایشیدا به ما نشان میدهد و عملاً ما را به سفری به اعماق احساسات یک فرد جامعهگریز و گناهکار میبرد. لازم به ذکر است که این انیمه براساس یک داستان واقعی ساخته شده است.
● Good Will Hunting
● ویل هانتینگ نابغه
● سال ساخت: ۱۹۹۷
● ژانر: درام
«ویل»، یک نابغۀ کتابخوانی است که بهجای تحصیل در دانشگاه، به بزهکاری روی آورده است. او یک روز دستگیر میشود و یک پروفسور ریاضی از او قول میگیرد که در صورتی که با او کار کند، برایش وثیقه بگذارد. ویل قبول میکند و پروفسور او را مجبور میکند که به دوست روانشناسش (رابین ویلیامز) مراجعه کند. این پسر و روانشناس، در ابتدا رابطۀ خوبی ندارند اما بهمرور، نگاه ویل نسبت به زندگی دگرگون میشود.
مسئلۀ تجربهکردن و لمسکردن، نقطۀ گمشدۀ رویکرد آکادمیک به جهان است. ویل که تمام زندگیاش را با کتاب سر کرده، در لحظهای که سخن از تجربۀ زندگی به میان میآید، عصبی میشود. او درگیر نوعی کمالگرایی است که جلوی زیستن را میگیرد. ویل، در میان این سه ضلع در کشاکش است؛ استاد فیزیکی که او را به سمت علم میکشاند، روانکاوی که از او دربارۀ تجربه و لمس جهان سؤال میپرسد و گذشتهاش که در پی دهنکجی به هر چیز پایایی است. این فیلم جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد و بهترین فیلمنامه را در اسکار بهدست آورده است.