نیما رستگار، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
«در حال صعود است، پس هنوز نمیفروشم!»، «به روند صعودی برمیگردد، پس هنوز نمیفروشم!». این دو، پرتکرارترین استدلالهایی هستند که سرمایهگذاران بورس همچون مُسکنی، یا حتی گاهی چون نقابی بر روی چشمان خود، استفاده میکنند تا از آنچه درحال رخدادن است، رخ برگردانند. یا شاید بعضی، خود نمیدانند که این نقاب، قرمزترین تابلوی معاملهای است که شخصی میتواند با آن مواجه شود!
افتوخیزهای تند بازار بورس در چند ماه اخیر، واژهی «سرمایهگذاری در بورس» را – حداقل نسبت به چند سال اخیر – بیش از پیش بر سر زبانها انداخته است و مانند ماشهای رهاشده، مردم را با سرعت فزایندهای به سمت سرمایهگذاری دعوت کرده است؛ سرعتی که با توجه به شرایط اقتصادی، شاید آنچنان هم باعث تعجب نباشد!
اما پس از سرمستیِ چند ماههی اکثریت تودهای سرمایهگذاران، از اواخر تیرماه، «گرگهای بازار» و «دانایان اقتصاد» با «منفی پنج»های متوالی روبهرو شدند، صف فروشهای سنگین، مانع از فروش سهمها گشت و لذت چرخزدن در سایت کارگزاریها، به لحظات پُراسترسِ دنبالکردن نقشهی سرخرنگ بازار تبدیل شد. حال که هیچ سنگری برای پناهبردن وجود نداشت، بدوبیراهگویی و الفاظ رکیک نسبت به بازار و تندی واژگان، نقش مورفین را برای بسیاری عهدهدار شدند.
هر مهندسی برای ساخت آنچه درنظر پرورانده است، نقشهی راهی ترسیم میکند. آرامآرام و گاه با مشاوره با دانایان، دربارۀ تاریخچهی برخی موضوعات مشابه تحقیق میکند، ابزارهای راه خود را شناسایی میکند، کارکرد آنان را فرا میگیرد و با کمک آنان و ذهن خلاق و جوانبسنج خود، به تحلیل دادهها میپردازد. او میداند که چه میخواهد و میسنجد که دشواریهای راه او چیست. سناریوهای موفقیت و شکست را از نظر میگذراند، سناریوی مثبت، انگیزهی تحمل فشارها را فراهم میکند و سناریوی منفی، او را از گزند ترس و اضطرابها در امان نگاه میدارد.
عبارات پیشین، نوایی منطقی را در ذهن بهوجود میآورَد. تعجببرانگیز نیست که کسی با شناسایی تمامی راهها و بیراهها و با زمانی که صرف آن کرده است، در مسیر گام گذارد. و آنچنان دور از ذهن نیست که اگر شخصی این مسیر منطقی را طی نکند، شکست خورده و هیچگاه نتواند آن را بپذیرد.
بورس جادهای است که رانندهی خودروی سرمایه، پیش از سفر خود، جادهها و مسافت را شناسایی میکند، در جای نیاز ترمز کرده و در جادهی صاف بیشتر گاز میدهد، همواره به ابزارهای خود اعتماد میکند و به خوبی از آنها استفاده میکند. تندی و آرامی، سبقت و لاییکشیدنهای صاحبان خودروهای دیگر، در نظرش هوسانگیز و جذاب نیست. نوع خودروی دیگران در نظرش بیمعنی است و چون به راه و رانندگیاش اعتماد دارد و میداند مسیرش کجاست، تاریکی مطلقِ «پذیرهنویسی دارا دوم»، ابرهای طوفانزای «حمایت دولت» و چالههای «مصوبات مجلس»، گرچه حرکتش را کند یا تند میکند، اما هرگز ابزارهای او را از کار نمیاندازد و او را دچار استرسهایی که دیگر رانندگان دچار آن شدهاند، نمیکند. او «علم» راه خود را دارد.
بهعنوان فعالیت جانبی درس، بورس سابقاً در میان دانشجویان محبوبیت داشته است و اکنون با تبلیغات رسانهای، افراد بیشتری به آن چشم دوختهاند. سرمایهگذاریهای میانمدت و بلندمدت، گزینهای دوستداشتنی برای این قشر است و اگر مطالعات و مهارتهای آن کسب شود، میتواند هم باعث سرگرمی و هم کمکی برای کسب درآمد باشد. درک بازار بورس، به عنوان بخشی از اقتصاد کشور و دنیا، درهای جدیدی به دیدگان باز میکند. بهعلاوه، قانونِ نانوشتهی «آینده، تکرار گذشته» از دیدگاههای فلسفه و اقتصاد سیاسی، بهگونهای جذاب خود را بهعنوان ابزاری در این بازار باتلاقمانند نشان میدهد و خود را دوستی جهانبین معرفی میکند.
دانشجویان باتجربه یاد دادهاند که طمع، آفت این راه است و مقایسهی خود با دیگران، یک نوع بیماری! احساس عقبماندن از دیگران، خطرناکترین هیجان است و منطقی بودن، زیباترین آرامش! اگر نقد هست، صبر باید کرد و اگر ضرری هست، صبر کلید موفقیت است. این بازار، برای 10 روز منفی و 10 روز مثبت شروع نشده و هرگز برای هیجان، به کسی سود نرسانده است! زمانی موفق میشویم که هیجان نداشته باشیم و زمانی موفق هستیم که از اینکار، بخشی را با آنان که نیازمند هستند به اشتراک گذاریم. سرمایهگذاری بورس این درسها را در خود پنهان دارد. و شاید سهام زمانی معنا داشته باشد که روزی سود آن به صاحبان آن کالا – یعنی کارگران – تعلق گیرد...