سلام عرض میکنم خدمت شما. شمایی که یک سال تمام زحمت کشیدی و شاید بیشتر از بقیۀ نسلها، بازیچۀ دست سازمان سنجش شدید. خسته نباشید میگویم به شما که تمام تلاشتان را کردید و چه خواسته یا ناخواسته، به دانشکدۀ مکانیک دانشگاه شریف قدم گذاشتید. نمیخواهم پیچ و تاب زیادی به حرفهایم بدهم، ولی باید بگویم قدم در جایی گذاشتید که قرار است به شما دیدگاه جدیدی نسبت به دنیا بدهد. اما در این مسیر، بهخصوص در ابتدای آن، باید قدمهایی بردارید که کمی گیجکننده است؛ بنابراین نیاز به یک راهنما دارید که دستتان را بگیرد و ناهمواریهای مسیر را به شما نشان دهد. نه این فرد من نیستم، ولی دوست دارم که در همین ابتدا، چند راه مختلف به شما نشان دهم تا بهتر در این مسیر قدم بگذارید.
من کیستم و اینجا کجاست؟ (با عرض پوزش از نیچه)
به نظرم این دو سؤال، از مهمترین سؤالهای سال اول دانشگاه هستند. البته هرگز انتظار نمیرود که جواب این دو سؤال را در عمرتان پیدا کنید، ولی باید تلاشتان را بکنید تا الگویی برای پاسخدادن بیابید، چیزی شبیه دنبالۀ هندسی و حسابی در ریاضیات (ولی خیلی پیچیدهتر از آنها). زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید به خودتان سخت بگیرید. سعی کنید کارهای مختلفی را امتحان کنید تا چیزی را پیدا کنید که دوست داشته باشید. دروسی که در ادامه میگذرانید، بار زیادی را در مسیر تحصیلی از دوشتان برمیدارند، ولی بقیۀ جنبههای زندگی را خودتان باید سر و سامان دهید. پیگیر این دو سؤال باشید که راهگشای مسیر زندگیتان خواهند بود.
آقا اجازه؟ (با عرض پوزش از اساتید خانم)
فکر میکنم سادهترین روش سوژهشدن در دانشگاه همین است. حالا «آقا اجازه» که خوب است، میترسم از روزی که به جای استاد، واژۀ معلم بر زبانت جاری شود. آن هم در کلاسهایی که با سالبالاییهایتان مشترک است. اگرچه مضحکۀ خاص و عام شدن، آنقدر هم مهم نیست و نباید نگرانش باشید، اما توصیه میشود لفظ «استاد» را صبح، ظهر، شب، وعدهای ده بار تکرار کنید.
سؤالپرسیدن را هم جدی بگیرید. اگر موضوعی را نمیفهمید، بغلدستیتان را که احتمالاً وضعش از شما بدتر است، به چالش نکشید. از همان کسی که پای تخته ایستاده، بپرسید. قطعاً سریعتر به جواب میرسید.
کت و شلوار نپوشید! (با عرض پوزش از اساتید آقا)
لباسپوشیدن را سخت نکنید. شما دبیر سازمان ملل یا وزیر امور خارجه نیستید! شاید یک روزی یکی از اینها شوید، ولی در حال حاضر برای تمرین کت و شلوار پوشیدن زود است. اشکالی ندارد خوشپوشی را اولویت قرار دهید، ولی خودتان را با یک دست کت و شلوار فیروزهای در معرض قضاوتهای بیجا قرار ندهید.
خوابیدن جای دگر (با عرض پوزش از خدا)
رأس ساعت ۸ صبح به کلاس میآیید و کمی بعد به خواب میروید؟ آیا از بیخوابی رنج میبرید؟ استادتان اهمیتی نمیدهد، اما در هر صورت نباید خوابیدن را در کلاس درس را برای خودتان عادیسازی کنید. علاوه بر اینکه استاد را اذیت میکنید، خودتان هم اذیت میشوید و هیچچیز مهمتر از راحتی خودتان نیست. سر کلاس دانش را بجویید و بعداً سر فرصت از نمازخانهها یا استراحتگاه (مخصوص خواهران) برای سوختگیری مجدد استفاده کنید.
استاد راهنما را دریاب (با عرض پوزش از همیارها)
یکی از چیزهای جالب در دانشگاه ما، وجود استاد راهنما در دورۀ کارشناسی است. من شخصاً از استاد راهنمای خودم خیلی چیزها یاد گرفتم؛ البته تا دریافت جواب ایمیلهایم، دو شماره روی عینکم رفت. خوشبختانه بعضی از اساتید راهنما با تمام مشغولیتهای خودشان، زمانهایی را هم برای جلسات حضوری اختصاص میدهند و توصیه میشود که این جلسات را شرکت کنید (گاهی اوقات کیک و چایی هم میدهند). یکی از راههای رساندن دغدغههایتان به گوش مسئولین، اساتید راهنما هستند. پس فراموش نکنید که چه مطالبههای بهحقی را میتوانید از دست دهید، فقط به همین خاطر که قدرت استاد راهنمای خودتان را کوچک شمردید. البته اساتید راهنما وظیفۀ تأیید فرم مشاورۀ انتخاب واحد را هم دارند که بسی جانفرساست، نه برای آنها، بلکه برای شما. بعداً متوجه خواهید شد.
آدم باشید لطفاً (با عرض پوزش از سردبیر گرامی)
متوجهم که برای عدۀ قلیلی از ما، بزرگترین تفاوت بین دبیرستان و دانشگاه، مختلطبودن آن است. لطفاً صحبتهای روزمرۀ خود با دیگران را به پای دلدادگی فرد مقابل نگذارید. ترم یک زمان مناسبی برای عاشقشدن نیست. به خودتان سخت نگیرید و از اخمکردن، کم صحبتکردن و اسرارآمیز و مخوف بهنظررسیدن دوری کنید تا بعداً به خودتان نخندید. برای توصیههای خصوصیتر نیز، از سردبیر وقت قبلی بگیرید!