انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
خواندن ۱۱ دقیقه·۲ سال پیش

تغییر ناگهانی!

مصاحبه با دکتر کریمی، عضو هیئت علمی و معاون دانشجویی و فرهنگی دانشکدۀ مهندسی مکانیک

علی رئیسی، ورودی ۹۹ مهندسی مکانیک

مریم کریمی جعفری، ورودی ۹۹ مهندسی مکانیک


لطفاً ابتدا خودتان را معرفی کنید.

محمدصادق کریمی هستم؛ ورودی کارشناسی مهندسی مکانیک سال ۸۶ دانشگاه تهران. در دورۀ لیسانس، بچۀ درس‌خوانی بودم. درس می‌خواندم و خیلی کار جانبی نمی‌کردم. آن زمان مثل شما نبود که سبد درسی انتخاب کنیم و من بیشتر، درس‌های سیالاتی و کمی هم جامداتی اخذ می‌کردم. کارشناسی ارشد را در همان دانشگاه تهران در گرایش تبدیل انرژی و در زمینۀ توربوماشین‌ها ادامه دادم و به موازات آن تدریس در مدارس را پیگیری کردم. المپیاد فیزیک به‌صورت محدود درس می‌دادم و همچنین دنبال کار‌های مهندسی بودم. در یک شرکتی کار می‌کردم و یک مدتی سعی کردم خودم فعالیت‌هایی داشته باشم. در دورۀ دکتری روی بهینه‌سازی قطعی توربوماشین‌ها کار کردم و تا حدودی درگیر پروژه‌های صنعتی هم شدم. بعد از فارغ‌التحصیلی در یکی از شرکت‌هایی که در دوران دانشجویی همکاری داشتیم، مشغول شدم تا اینکه از آذر سال گذشته افتخار این را کسب کردم که در شریف باشم.

دانشگاه شریف را چگونه توصیف می‌کنید؟

از بیرون هر وقت که نگاه می‌کردم، دانشگاه شریف را دانشگاهی بسیار خوب و منظم می‌دیدم و این نظم هم بی‌دلیل نیست. مؤسس دانشگاه، مرحوم جناب دکتر مجتهدی، انسانی ویژه با روحیات بسیار خاصی بود. داستان تأسیس دانشگاه و اینکه او قبل از تأسیس دانشگاه چه مسئولیت‌هایی داشته و به چه دلیلی در آنجا به مشکلاتی خورده و بعد مسئول تأسیس دانشگاه شده، تا آنجا که بنده شنیدم، جالب است. او بسیار آدم مقید به قوانینی بوده است؛ بنابراین، اینجا را تأسیس کرده و سفت و سخت پای قوانین ایستاده است. بنده به‌عنوان کسی که اطلاعات کمی دارد، فکر می‌کنم شاید دلیل اینکه شریف همچنان به نظمش معروف است، همان نظم اولیه‌ای باشد که تا به امروز هم بخش زیادی از آن باقی مانده است.

یک مسئلۀ دیگری که وجود دارد، این است که ما رتبۀ یک داریم تا رتبۀ یک. شما وقتی دانشگاهت رتبۀ یک است، هر آدم خاصی بخواهد یک حرکت مثبت انجام دهد، می‌آید در این رتبۀ یک انجام می‌دهد؛ یعنی مثلاً کسی که در بهترین دانشگاه‌های دنیا درس خوانده است، اگر بخواهد هیئت علمی شود، می‌آید اینجا. یا شریف اولین گزینه برای انجام خیلی از حرکت‌های مبتکرانۀ دیگر است. مثلاً اینجا در ابتدا یک دانشگاه صرفاً صنعتی بوده است، اما همان استادانی که فعالیت‌های مدیریتی داشته‌اند، می‌آیند و دانشکدۀ مدیریت و اقتصاد تأسیس می‌کنند که نسبت به دانشکده‌های مشابه در دانشگاه‌های دیگر، خیلی سطح متفاوتی دارد. در هر حال خیلی اتفاقات عجیب و غریب و خاصی در این دانشگاه رخ می‌دهند.

یکی از نکات مثبت اینجا، رابطۀ خوب دانشجو‌ها با استاد‌هاست. طبیعتاً هر دانشگاهی استاد‌هایی با سلایق و اخلاق‌های متفاوتی دارد. اما شما وقتی میانگین و تجمیع رفتار‌های استاد‌ها با دانشجو‌ها را می‌بینید، به این نتیجه می‌رسید که در دانشگاه شریف این مسئله، خوب است؛ مثلاً اهمیتی که به درخواست‌های آموزشی دانشجوها داده می‌شود. این‌ها همه نشان‌دهندۀ این هستند که این دانشگاه، اعتبارش را بی‌دلیل کسب نکرده است. ان‌شاءالله همه با هم چه بنده به‌عنوان یکی از استادان جوان، چه شما دانشجو‌ها از ورودی‌های مختلف و چه بزرگ‌تر‌های دانشگاه که خود ما باید از آن‌ها یاد بگیریم، کمک کنیم که این اعتبار و این ویژگی‌های مثبت باقی بمانند.

به‌نظر شما چگونه می‌توانیم در دانشگاه شریف موفق باشیم؟

اول اینکه این یک نکتۀ مهم است که موفقیت را با چه دیدگاهی داریم تعریف می‌کنیم. واقعاً موفقیت، صرفاً رتبۀ یک شدن و داشتن یک معدل خوب است؟ من نمی‌گویم که ورودی‌ها در همین ابتدا خیلی متمرکز روی این مسئله فکر کنند، ولی این موضوع جای تأمل در بلند‌مدت دارد. بالاخره وقتی ما دانشگاه می‌آییم داریم از آن فضای دانش‌آموزی فاصله می‌گیریم. در فضای دانش‌آموزی خیلی کم هستند آدم‌هایی که به این مسئله فکر می‌کنند؛ اما در دانشگاه متفاوت است. اول اینکه تعریف از موفقیت در خود موفقیت می‌تواند تأثیر‌گذار باشد و واقعاً جای تأمل دارد. نکتۀ دوم اینکه ما در دانشگاه خیلی از دانش‌ها را یاد می‌گیریم. اما این دانش‌ها کاربردشان شاید خیلی موردی باشد. نمی‌گویم کاربرد ندارند، اما وقتی شما به سر کار یا مقاطع بالا‌تر می‌روید، اینکه چقدر از همۀ این دانش استفاده می‌کنید، جای بحث دارد. یک چیز دیگری که یاد می‌گیرید، مهارت‌های مختلف هستند. یعنی مهارت‌هایی که در دوران دانشجویی می‌آموزید، نسبت به درس‌ها خیلی بیشتر می‌توانند به شما کمک کند. مهارت‌های ساده‌ای مثل ریسرچ‌کردن، گزارش‌نویسی، برخورد یک مقدار حرفه‌ای و حتی مهارت‌های تخصصی‌تر و مهم‌تر. اگر تمرکز ما صرفاً بر درس باشد، ممکن است از بعضی مهارت‌ها غافل شویم. بنابراین، این هم به‌عنوان بخشی از موفقیت خیلی مهم است.

یک بحث دیگر عاداتی است که ما پیدا می‌کنیم. ما خیلی از کار‌هایمان را نه از روی دانش بلکه از روی عادت انجام می‌دهیم. خیلی از ویژگی‌های مثبتی که امروزه داریم، به دلیل عاداتی هستند که در گذشته داشته‌ایم و خیلی از نواقصی هم که امروزه داریم، به دلیل عادات ماست؛ برای مثال همۀ ما می‌دانیم نظم و وقت‌شناسی چیز‌های خوبی هستند ولی واقعاً نمی‌شود به همین راحتی آن‌ها را اعمال کرد. اگر بتوانیم این عاداتمان را اصلاح کنیم، در آینده‌مان می‌توانند تأثیر‌گذار باشند. شاید دیگر دورۀ یک‌بعدی‌بودن و اینکه صبح تا شب درس بخوانیم گذشته باشد، ولی اگر وقتمان را درست مدیریت کنیم، می‌توانیم هم به درسمان برسیم و هم به کار‌های جانبی و در هر دو زمینه، موفق باشیم.

یک دانشجوی مکانیک، در همین ابتدای کار باید به فکر کسب چه مهارت‌هایی باشد؟

من طبق سلیقۀ خودم می‌توانم تعدادی توصیه کنم، اما نمی‌خواهم سلیقه‌ام را تحمیل کنم؛ پس به‌صورت کلی می‌گویم. اگر اشتباه نکنم در آمریکا تنها حدود ۲۵ درصد از فارغ‌التحصیلان در زمینۀ تحصیلی خودشان مشغول به کار می‌شوند؛ مثلاً الآن بحث‌های آی‌تی و هوش مصنوعی و این‌ها خیلی مطرح هستند و بسیاری از دوستان خود من که دکتری مکانیک در آمریکا خوانده‌اند، بعد از فارغ‌التحصیلی در فعالیت‌هایی که مرتبط به این زمینه‌ها هستند، مشغول شده‌اند. پس برای مثال این یکی از گزینه‌هاست. در واقع به‌نظرم مهم این است که خودمان واقعاً فکر کنیم و ببینیم که برای آینده چه برنامه‌ای داریم و متناسب با این برنامه به چه مهارت‌هایی علاوه بر دانش‌هایی که در برنامۀ آموزشی دانشگاه وجود دارد، نیاز داریم. حالا ممکن است که این مهارت‌ها همان مهارت‌های مورد نیاز یک مهندس مکانیک در صنعت کشور باشند یا مهارت‌های مرتبط با رشته‌های دیگر؛ برای مثال، خیلی از دوستان با رشتۀ اقتصاد ماینور می‌کنند. این باعث می‌شود که اگر بخواهند برای خودشان کار راه بیندازند، ایده‌های خوبی داشته باشند یا اگر بخواهند در شرکتی مشغول به کار شوند، دید متفاوتی نسبت به بقیه پیدا کرده باشند؛ دیدی کامل‌تر و با تأثیر‌گذاری بیشتر. در کل بهتر است در کنار برنامۀ درسی متداول، به مهارت‌های مورد نیاز هدف شخصی‌مان هم فکر کنیم.

در دوران دانشجویی، کار‌کردن در خارج از فضای دانشگاه و فعالیت‌های درون دانشگاهی چه مزایا و معایبی دارند؟

یک نفر ممکن است برود دنبال هنر، دیگری ممکن است برود دنبال ورزش یا مطالعات فلسفی. همۀ این‌ها خیلی خوب هستند. در کل، تک‌بعدی‌نبودن خیلی خوب است. چه کار‌های تشکیلاتی داخل دانشگاه مثل انجمن علمی، صنفی و باقی تشکل‌ها، چه فعالیت‌های بیرون دانشگاه، مانند تدریس‌کردن یا ارتباط با شرکت‌های صنعتی و یا فضای استارتاپی که خیلی دارد پا می‌گیرد. همۀ این‌ها می‌توانند مفید باشند؛ هرچند در ابتدا نتیجۀ خیلی مشخصی نداشته باشند. ممکن است در ادامه به یک نقطه‌ای برسید که برای تصمیم‌گیری برای آیندۀ زندگی‌تان یک علامت سؤال برایتان به‌وجود بیاید. برای حل آن علامت سؤال، خیلی مشورت می‌کنید. اما این مشورت باعث نمی‌شود که یک گزینۀ شسته رُفته و تر و تمیز به‌دست آید. یک جا‌هایی دو‌دل می‌شوید. اینجا شما مجبورید که یک سری گزینه‌ها را تجربه کنید و اگر نتیجۀ آن تجربه را بدانید، انتخاب آسان‌تر می‌شود. پس بعضی اوقات تجربه‌کردن نا‌گزیر است. اما شما هر چقدر با سن و مسئولیت‌های کمتر، موارد بیشتری را تجربه کرده باشید، در تصمیم‌گیری‌های آینده موفق‌تر خواهید بود.

بچه‌ها چگونه باید علاقه‌شان را در رشته‌شان مشخص کنند و برای آینده‌شان تصمیم بگیرند؟

در دانشکدۀ ما مدتی است که درس آشنایی با مهندسی مکانیک بسیار باکیفیت ارائه می‌شود. طبیعی است اگر تصمیمتان را از همان ابتدا محکم بگیرید، پیشرفت بیشتری در زمینۀ خودتان خواهید داشت. هرچند به هر حال ممکن است بعد از انتخاب گرایش، در آینده به سراغ کارهای دیگری بروید. با این وجود اگر بنا را بر این بگذاریم که مسیری را که قرار است انتخاب کنید، تا آخر ادامه می‌دهید، این نکته مهم است که نسبت به کارتان چه حسی دارید؛ برای مثال شما می‌خواهید از ۳۰ تا ۶۰سالگی در این زمینه کار کنید؛ این مهم است که هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید، با خودتان می‌گویید: «به‌به! دارم می‌روم سر این کار» یا اینکه «ای وای! دوباره یک روز دیگر شروع شد و من باز هم باید بروم سر این کار که هیچ علاقه‌ای به آن ندارم».

کسب اطلاعات نسبت به گرایش‌ها در درس آشنایی با مهندسی مکانیک حل می‌شوند؛ اما بخشی از آن، شخصی است و ادامۀ صحبت قبلی‌ام است که از الآن هرچه زود‌تر تجربه کنید، بهتر است. یعنی اگر شما در ترم‌های آخر، پروژه‌ای را در یک زمینه‌ای انتخاب کنید (بر‌اساس اینکه حدس زدید به آن علاقه‌مندید)، سپس از آن خوشتان نیاید، معلوم نیست برای مقطع بعدی چقدر دستتان باز است که تغییرش بدهید؛ ولی اگر زود‌تر و با آگاهی و درک محدودیت‌های مرتبط با شرایطتان وارد پروژه‌های موجود و آزمایشگاه‌های اساتید شوید، باعث می‌شود که زودتر درگیر کارها شوید و علاقه‌تان را پیدا کنید (گر‌چه شاید این کار انرژی زیادی از شما بگیرد). البته کلاس‌ها و دروس دانشگاه هم محل خیلی خوبی برای شناسایی علاقه‌مندی هستند؛ اما این نکته همواره وجود دارد که ما معمولاً به درسی علاقه‌مند می‌شویم که خوب آن را یاد گرفته باشیم. پس باید سعی کنیم به زمینه‌های مختلف با دید یکسانی نگاه کنیم. اگر از یک کلاسی خوشم نیامد، فکر نکنم که آن زمینه، زمینۀ من نیست. در کل هرچه زود‌تر تجربه کنید، با اطمینان خاطر بیشتری می‌توانید تصمیم بگیرید.

در دانشگاه، رفتن به خارج از کشور چندین سال است که به یکی از دغدغه‌های دانشجویان تبدیل شده است. شما این مسئله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

طبیعتاً تحصیل در دانشگاه‌های مطرح دنیا، فرصت‌ آموزشی و پژوهشی خوبی است. افرادی هم که به خارج از کشور می‌روند، کشورشان را دوست دارند؛ اما به علت مجموعه‌ای از شرایط مثل شرایط بازار کار به چنین جمع‌بندی‌ای می‌رسند. با این وجود، نظر شخصی من این است که یک جنبۀ بازار کار، مسائل اقتصادی است که البته مهم است. یک جنبۀ مهم دیگر در این مورد، نیاز به حس مفیدبودن و تأثیرگذاری است. طبیعتاً نخبه‌ای که فارغ‌التحصیل می‌شود، علاقه‌مند است از توانمندی‌هایی که در دانشگاه کسب کرده، نهایت استفاده را ببرد و مجموع شرایط موجود، منجر به نتیجۀفعلی شده است. در اینجا شاید ذکر یک نکته بد نباشد؛ اگر کسی قصد ماندن در وطن دارد، خوب است از همین حالا به این مسئله که در شرایط حاضر چگونه می‌تواند بعداً حس مفید بودن داشته باشد، جدی‌تر فکر کند.

جالب‌ترین خاطره‌تان با دانشجویان، دانشگاه یا کلاس درس را برایمان تعریف کنید.

من مدت کمی است که در دانشگاه مشغول شدم و در این مدت خاطرۀ به‌خصوصی نداشتم؛ اما در دوران دانشجویی، طبیعتاً اتفاقات جالب و خاطره‌انگیز زیادی می‌افتاد که البته هرکدام از آن‌ها به دلیلی قابل بیان عمومی نیست! با این حال، یکی از خاطرات قابل ذکرم را تعریف می‌کنم؛ هرچند شاید خیلی هم بامزه نباشد!

بعد از چند سال درس خواندن، یکی از ترم‌ها که از کلاس و درس خسته شده بودم، تا مدت زیادی سر کلاس‌ها نرفتم؛ چون عموماً یا حضور و غیاب نداشتند یا حضور و غیابشان برایمان مهم نبود. حدود یک یا دو ماه بعد از شروع ترم، تصمیم گرفتم به یکی از کلاس‌ها بروم و ببینم چه خبر است. البته دیر رسیدم و وسط درس استاد بود. استاد از قبل من را می‌شناخت و فکر کرد به‌عنوان مستمع آزاد رفته‌ام و با کلی آب و تاب در این مورد صحبت کرد که دانشگاه باید برای دانشجویان، امکانات تفریحی و سرگرمی ایجاد کند و به تعداد زیادی خاطره و تحلیل در ارتباط با این قضیه اشاره کرد و در آخر گفت: «وگرنه اینجوری می‌شه که این (به من اشاره کرد) تو دانشکده می‌چرخه و حوصلش سر می‌ره. پیش خودش فکر می‌کنه چیکار کنم که یه ذره هوام عوض شه، به این نتیجه می‌رسه که بذار برم سر کلاس فلانی»! خلاصه من بعد از کلاس رفتم و به استاد گفتم که من این درس را دارم. انتهای ترم هم روزی که برای بازبینی برگۀ امتحان به اتاق استاد رفتم، ایشان چشمانش را تنگ کرد و با کمی لحن شوخی گفت: «فکر نمی‌کنی نمره‌ای که گرفتی برات کافیه»؟ من هم با خنده جواب دادم: «بله؛ فقط می‌خواستم ببینم چجوری این‌قدر زیاد شدم»!

آیا توصیه‌ای برای ورودی‌های امسال دارید؟

من خودم را در جایگاهی نمی‌بینم که بخواهم توصیۀ خاصی کنم. فقط به‌عنوان کسی که این مسیر را طی کرده، سعی می‌کنم نگاهم را به مسئلۀورود از محیط محدود مدرسه، آن هم در پاندمی کرونا، به محیط باز دانشگاه، با یک مثال مهندسی بگویم؛ هرچند این صرفاً یک مثال است، و نواقص زیادی دارد. شما بعداً در درس سیالات می‌بینید که وقتی جریان مایع از یک لوله با قطر کم، به‌صورت ناگهانی وارد یک لولۀ بزرگ‌تر می‌شود، تمامی سیال یا مایع در لولۀ بزرگ، تحت تأثیر شرایط جدید قرار می‌گیرد، اما این تغییر برای تمامی ذرات سیال یکسان نیست. بخشی که در وسط جریان است، در عین به‌روزرسانیِ مشخصات فیزیکی، به مسیر خودش ادامه می‌دهد، اما بخشی که در کنار دیواره‌های لولۀ بزرگ است، شروع به چرخیدن در همان حوالی می‌کند و انرژی آن اتلاف می‌شود. در حالی که اگر این تغییرِ قطر، به‌صورت تدریجی اتفاق می‌افتاد، این مشکل پیش نمی‌آمد!

فکر می‌کنم قبول‌شدن در بهترین دانشگاه صنعتی کشور، یک فرصت خیلی خوب برای شاد و پرانرژی‌بودن و برنامه‌ریزی برای آینده است. در کنار آن، لزومی ندارد که اصرار داشته باشیم در همان ترم اول، از تمامی ظرفیت‌هایی که دانشگاه در اختیارمان می‌گذارد، استفاده کنیم و همه‌چیز را روز اول تجربه کنیم؛ چون قرار است حداقل چهار سال در این دانشگاه زندگی کنیم.

محور ۳۰شماره ۱مهرماهعلی رئیسیمریم کریمی جعفری
صفحۀ نوشته‌های رسانه‌ای گروه محور - تأسیس ۱۳۷۲ - «محورِ فعالیت‌های دانشجویی دانشکدۀ مکانیک»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید