مریم کریمی جعفری، ورودی 99 مکانیک
سی سالی که بر محور گذشت پر از فراز و فرود بود؛ شاید پر از راههای نرفته و حتی پر از موفقیت. شاید مواقعی نقشش کمرنگ میشد؛ اما همیشه بود. محور همیشه خانهای بوده برای دانشجویانی که سرشان برای انجام کاری درد میکند؛ خانهای پر از اتفاقات شگفتانگیز. محور محفلی برای گردهمآمدن و هماندیشی بوده است. شاید بتوان گفت محور خانوادهای است با تمام ماجراهایی که در یک خانواده اتفاق میافتد. سی سال برای محور چیزی نیست. میگویند وقتی سیساله میشوی یعنی هنوز جوانی ولی باتجربه. سیسالگی چیزی شبیه سهشنبه است، شبیه ساعتهای بعد از ظهر، برای بعضی کارها دیر است و برای بعضی کارها زود. اما آیا سیسالگی محور به معنای این است که آن شور و شوق قبل را دیگر نخواهد داشت و به پایان زندگی خود نزدیک میشود؟ آیا محور سیساله تجربۀ کافی را دارد؟ مطمئناً این گونه نیست. محور سیساله هنوز نمیتواند در جایگاه بزرگان باتجربه قرار گیرد اما پرشورتر و پرانرژیتر از قبل میتواند به راه خود ادامه دهد. برای محور هر سال یک شروع تازه است. او هر سال با آدمهای تازهای روبهرو میشود و از هر یک چیزی یاد میگیرد. هر سال کارهای نیمهتمامی را تکمیل و ایدههای جدیدی را پیادهسازی میکند. محور هر سال کمی رشد میکند. کمی خلق و خویش را تغییر میدهد تا با نسلهای جدید روبهرو شود. شاید هم کمی پشت و رو شود تا به مذاق همه خوش آید. محور سیساله هنوز به تعداد آدمهایی که آنها را ندیده، تصمیمهای نگرفته و راههای نرفته دارد. او خیلی قدرتمند است و به این راحتی از پا در نمیآید.