جستاری در باب جایگاه و وظیفۀ دانشگاه
سیدپارسا قزوینی، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
در اثنای یک روز دلانگیز پاییزی که بعد از ماهها اصفهان رنگ باران به خود دیده بود، در حال نوشتن گزارش بیسروته آزمایشگاه ترمودینامیک بودم که احتمالاً مثل میلیونها نفر دیگر در موقعیت مشابه، این پرسش برایم ایجاد شد که این گزارشنوشتن و این دانشگاهرفتن واقعاً به چه دردم میخورد؟ چه نیازی از خود و جامعه را پاسخ میدهد؟ پاسخ تککلمهایاش برای این سبک دانشگاه میشود «تقریباً هیچ»! اما چرا؟ مشکل کجاست؟ در و دیوار دانشگاهمان که مثل فرنگستان است، درسها و منابع تدریس و ... هم چندان تفاوتی با منابع روز دنیا ندارند، دانشجویانمان هم که همگی از نخبگان کشوریاند! پس مشکل کجاست؟
دانشگاه به معنای مدرن و امروزیاش در کشور ما سابقۀ چندان زیادی ندارد. عباسمیرزا، امیرکبیر، دارالفنون و بالاخره تأسیس دانشگاه تهران. از همان ابتدا هم هدف مشخص بود؛ قرار بود علم و دانشی که در مغربزمین استفاده شده و توسعه به ارمغان آورده را فراگرفته و تلاش کنیم از آنها برای رفع مسائل کشور استفاده کنیم. چرا این موضوعِ بهظاهر ساده و بدیهی را نوشتم؟ چون این کاری است که دانشگاهها «باید» بکنند و دقیقاً همان کاری است که نمیکنند!برای فهمیدنش هم نیاز به کار سختی ندارید؛ یک سر به میدان انقلاب تهران بزنید تا با انبوه آگهیهای «فروش مدرک، نوشتن پایاننامه» مواجه شوید. نگاهی بیندازید به صف طویل متقاضیان مدرک دکترا و دانشگاههایی که هر روز بیشتر میشوند. با این حجم از فارغالتحصیل «متخصص» منطقاً نباید مشکلی بماند! اما میبینیم که میماند! یادم میآید روزهای اولی که دانشگاه بودم، میگفتند: «اگر فلان درس را با فلان استاد برداری، «مهندس» میشوی» و الآن میبینم که نمیشویم! مشکل در استاد است؟ بعید میدانم. مشکل در دانشجو است؟ باز هم بعید میدانم. مشکل در سیستمی است که این دانشجو را به آن استاد وصل میکند؟ احتمالاً. شاید استاد بخواهد «مهندس» تربیت کند (که میخواهد)، شاید دانشجو بخواهد «مهندس» شود (که او هم میخواهد)، اما کسی که این بازی را قبول ندارد و گویا نمیخواهد خروجیاش یک «مهندس» باشد، خود دانشگاه است! دانشگاه گویا اصلاً دغدغهاش آموزش و تربیت نیست.
عجیب است، نه؟ وقتی میخواهیم عملکرد یک دانشگاه را بسنجیم، نمیپرسیم «چقدر از مشکلات صنعت را حل کرده است» یا «چه نوآوریهایی در آن انجام شده است»؛ بلکه میرویم دنبال آمار اپلایکردهها و تعداد مقالات! اشتباه نشود؛ در اپلای و مقاله بحثی نیست، اما وقتی دانشگاه هدفش را میگذارد تولید مقاله و فخرفروشیاش میشود درصد اپلایکردهها، وقتی هدفش را میگذارد تربیت دانشجویی که صرفاً بعضی درسها را پاس بکند، بدیهی است که دیگر توجهی به صنعت و نیازهایش نمیکند. اگر صنعت خودروی ما مشکل دارد، همانقدر که باید مسئولین مربوطهاش را بازخواست کرد، باید یقۀ دانشگاهها را هم گرفت که چرا فارغالتحصیل اقتصادت، مدیریتت، مهندسیات گره این صنعت را باز نکرده است؟ اگر برقمان قطع میشود، باید از دانشگاه شریف پرسید برای رفع این مشکل چه کردی؟ اصلاً کاری کردی؟ یا دانشجوهایت را یکییکی راهی «آنورآب» کردی و آن باقیماندهها هم اینقدر سرشان را با کارهای بعضاً بهدردنخور مشغول کردی که اصلاً چیزی بلد نیستند؟ باید بپرسیم چرا دانشجوی ترمودینامیکخواندهات حتی یک نیروگاه را از نزدیک ندیده، چه برسد به اینکه مشکلاتش را حل کند؟ خودمان را حبس کردیم در چند اتاق و با خواندن چند فرمول، به خیالمان مرزهای علم را پیش میبریم و چه خیال خامی! بعد هم از ما تقدیر میشود که گامی بلند در پیشبرد علم و فناوری برداشتهایم! اشتباه نیست اگر بگوییم دانشگاه امروز، بیشتر دانشکاه است و دانشجوی امروز، بیشتر دانشگریز.
نوشتن از دانشگاه، آنچه هست و آنچه باید باشد، مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد؛ اما امید است همین اندکلغات، تلنگری باشد به دانشگاه و مسئولینش که بار دگر آن مسیری که آمدهاند و باید بروند را بررسی کنند؛ چراکه تصحیح روند آموزش و تحصیل در دانشگاه، کلید قفلهایِ بسیارِ مشکلات است.