این حقیقت که زندگی پر از فراز و نشیب و سختی و آسانی است، برای همهمان انکارناپذیر است. نمیدانم در این سالی که گذشت، روزگار چقدر به کامتان بوده است؛ چند روزش را پشت به زین بودهاید و چند روزش را زین به پشت! اما میدانم بالاخره وقت آن رسیده که هر چه بوده و نبوده را کنار بگذاریم. نوروز برای ما مردم ایران فرصت خوبی است تا از یک سال با تمام حوادث تلخ و شیرینش گذر کنیم و ادامۀ داستان زندگیمان را در دفتری نو بنویسیم. هر سال نوروز برای هر کس چالشهای خاص خودش را به ارمغان میآورد. از خرید لباس و آجیل و انواع و اقسام شیرینیهای رنگارنگ بگیر تا خانهتکانی و چیدن سفرۀ هفتسین. اما نوروز ۱۴۰۳ کمی متفاوت است. امسال مهمانی ناخوانده داریم که حتی ما را در میان شعلههای آتش سنت دیرینهمان تنها نگذاشت. این مهمان ناخوانده میزبانانش را وادار کرد با لبی تشنه به میدان جنگ بروند تا بلکه علاوه بر حال و روز فقرا، طعم یاری امام حسین را هم بچشند. رمضان آخرین چهارشنبۀ سال را هم در کنار ما بود و قرار است در تمامی شادیهای سال نویمان سهیم باشد. لحظۀ تحویل سالی که اختلاف زمانی چندانی با سحر ندارد و سیزده به دری که در آن خبری از خوراکیهای خوشمزه نیست. نمیدانم استقبال شما از این مهمان ناخوانده چگونه است ولی از یک چیز مطمئنم؛ حضور او نوروزی متفاوت را برای ما خواهد ساخت. از روزهداریها که بگذریم، چالشهای همزمانی این دو ماه ویژۀ شمسی و قمری برای مردم ما کم نخواهد بود. همهمان خوب میدانیم که در سالهای اخیر مشکلات معیشتی و اقتصادی تمام وجوه زندگیمان را تحتالشعاع قرار داده است. جنس شادیهایمان متفاوت شده؛ جنس غمهایمان هم همنیطور. خانوادهای که در کنار هم با خرید عید بهانهای برای شاد بودن داشتند، اکنون به دیدن ذوق فرزندانشان برای لباس های نو بسنده میکنند. مهمانیهایی که با چندین مدل غذای رنگارنگ برگزار میشد، جای خود را به «بالاخره یه لقمه نون پنیر تو خونۀ ما پیدا میشه دور هم بخوریم» داده است. هر سال که میگذرد عطر نوروز کمتر فضای زندگیمان را پر میکند؛ سفرههایمان کمرنگتر میشوند؛ تنهایمان لطافت لباسهای نو را کمتر لمس میکنند و خانوادههایمان بیشتر از قبل به طعم شرمندگی عادت میکنند. ماه رمضان هم هر سال به مشکلات معیشتی نه چندان کوچک مردم ما دامن میزند. شاید توقع داشته باشیم وقتی فروش کالایی با توجه به تقاضای مردم بالا میرود، با قیمت مناسبتری عرضه شود ولی ما هر ساله شاهد افزایش قیمت کالاهای اساسی مورد نیاز مردم پیش از آغاز ماه رمضان هستیم. گرانی اقلام ضروری، چیدن سفرۀ افطاری را به چالشی تبدیل میکند که چارهاش در دست هیچ یک از ما نیست. دیدوبازدیدهای نوروز امسال که احتمالا جایشان را با ضیافتهای افطاری عوض میکنند، بار تازهای را روی کمر خمشده از درد و رنج مردممان سوار میکنند. اگر در روزهای پایانی سال به بازار بروید و در دل مردم قدم بزنید، شاید تکاپویشان برای لحظه ای دلتان را گرم کند اما به گمان من اگر پای حرف دل هر یک از آنان بنشینید، گویی مقابل آینهای ایستادهاید که تصویری از رنجهای خودتان را نمایان میکند. شاید مشکل از همین نقطه آغاز میشود؛ مردم ما همدرد یکدیگرند ولی مرهم دست کسانیست که درد را نچشیدهاند. نوروزی که باید خنده بر لب بیاورد و ماهی که در آن خدا میزبان مهمانانش است، هر سال به کام مردم ما تلختر و تلختر میشود. ای کاش میتوانستیم پایانی برای این روند متصور شویم ولی ثمرۀ این سالها برای مردم ایران، تار و تارتر شدن واژۀ امید بوده است.