زهرا همتیان، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
گرچه دوریم از هم، ولی دلهایمان به هم نزدیک است و این فاصلهها هرگز نمیتوانند باعث جدایی ما رفقا و همدانشگاهیهای گرم و صمیمی از یکدیگر بشوند.
چاره چیست؟ باید صبر کرد و دست از تلاش برنداشت! به همین خاطر، جمعی شدیم و به همّت مسئولان دانشگاه، تلاش کردیم جلساتی برگزار کنیم تا در روزهای سرد آخر زمستان، همنشینیهای زمستانه داشته باشیم و دلهای همدیگر را گرم نگه داریم، به هم سر بزنیم و به دیدن بزرگان دانشگاه برویم و از تجربههای آنان استفاده بکنیم. تجربهی بزرگان، مانند یک نردبان است که اگر از آنها بالا برویم، تا دوردستها را خواهیم دید. در این سلسله جلسات و دیدوبازدیدها، با همدیگر به بحث و گفتوگو پیرامون مسائلی مانند زندگی دانشجویی (بهخصوص زندگی در شریف)، هدفگذاری و برنامه ریزی، مفهوم نشاط در زندگی، وجوه اجتماعی دانشجو و... خواهیم پرداخت.
درشب اول، ما به دیدار استاد بزرگوارمان، دکتر «محمد دورعلی» رفتیم و در کنار هم، یک شب پرنشاط و پربار را تجربه کردیم. طرز نگاه هوشمندانه و عمیق ایشان به زندگی و مسائل مختلف، بارها ذهنهایمان را درگیر کرد. بهشخصه احساس میکردم این سخنان بسیار خوب مخاطب را با خود همراه میکنند!
چه زیبا خواهد بود اگر همهی ما در زندگی این دید را داشته باشیم که در هر بلایی، نعمتهایی وجود دارد. همین پاندمی کرونا و تأثیرش بر زندگی هرکدام از ما، نمونهی مقابل چشمانمان است... از دیدگاهنظر استاد، «ما به برکت کرونا تجربههای جدیدی کسب کردیم. کرونا باعث شد ما با امکانات جدیدی برای آموزش و یا حتی دیگر مسائل آشنا بشویم که شاید همهی اینها در شرایط عادی 10 سال طول میکشید تا جا بیفتند. گاهی دلبستگیهای ما به سرمایههای قبلی، باعث میشوند پیشرفت نکنیم و چیزهایی را که حس میکنیم خیلی خوب بلدیم و خیلی خوب هستند و ما را توانا کردهاند، اتفاقاً وزنههایی هستند که بستهایم به کمرهایمان تا ما را در آب غرق میکنند. اینها چابکی ما را میگیرند.»
استاد محمد دورعلی، ورودی سال 1349 دانشگاه صنعتی شریف یا همان صنعتی آریامهر قدیم هستند (به گفتهی مزاحگونهی خودشان، ایشان درس استاتیک را با حضرت نوح گذراندند و تز لیسانسشان، تحلیل استاتیکی کشتی حضرت نوح بود)! دکتر دورعلی دلیل اینکه رشتهی متالورژی را انتخاب کردند، کارخانهی ذوب آهنی که آن زمان تازه احداث شده بود و ایشان هم آنجا فعالیت داشتند، میدانند (با استنباط از سخنان دکتر، از بچگی مرد صنعت، اهل عمل و روزهای سخت بودند)؛ ولی بعد از یکسال به این پی بردند که نه! این چیزی نبوده که به دنبال آن بودند. به قول ایشان «تصمیمگیریهای ما مهم هستند و ما باید پاسخگو باشیم و به خاطر تصمیمگیریهای غلط، نمیتوانیم یقهی دیگران را بگیریم!» به همین دلیل، به مهندسی مکانیک تغییر رشته دادند و «به آن آبرو بخشیدند». دکتر دورعلی معتقد هستند که به دلیل علاقه و ذهنی که تشنهی یادگرفتن بود و تلاش برای یافتن پاسخ سوالاتی که از قبل در ذهن ایشان ایجاد شده بود، به دانشگاه آمدند و این رشته را انتخاب کردند.
در واقعیت هم همین علاقهها و سوالات و تواناییها است که اهداف و آیندهی ما را تعیین میکنند؛ ولی اگر کسی قبل از ورود به دانشگاه علاقههایش را نشناسد چه باید بکند؟ این سوال اساسی و شایان توجهی است که چطور باید علاقههایمان را پیدا بکنیم؟ پس نقش دانشگاه شریف این وسط چیست؟ پاسخ استاد بسیار جالب بود. احساس کردم بار سنگینی بر روی دوشمان قرار دادند، و آن هم این بود که ما موظفیم به بچهها کمک بکنیم تجربههای زیاد و متنوعی داشته باشند و فرصت رویارویی با مسائل را به آنها بدهیم. در نظرِ دکتر، نقش دانشگاه شریف زمانی قابلدرک است که به عنوان یک «شریفی»، جایی خارج از دانشگاه حضور پیدا بکنیم. آنوقت است که میبینیم همه از ما انتظارات متفاوتی دارند و هر چیزی را که ادعا میکنیم بلدیم، واقعاً باید بلد باشیم و کسی جز «20» از ما انتظار ندارد! پس چه بهتر اگر دنبال هدفی برویم که به ما انرژی میدهد تا آن را دنبال بکنیم و در آن موفق شویم. از نظر دکتر دورعلی موفقیت، «اعتماد دیگران به ما» است که یک امانت و وزنهی بسیار سنگینی است بر روی دوش ما و باید با تمام قوا از خیانت در امانت حذر بکنیم. در اصل، ایشان نقش شریف را در پیداکردن علاقه و جایگاهمان، دید جامعه به آن و درنهایت مسئولیت سنگین یک شریفی را نیز در آن میشمارند. حالا گاه این سوال پیش میآید که «برای زندگی دراین شریفی که میگوییم، چه مهارتهایی لازم است؟» پاسخ دغدغهآور ایشان محتوی این بود که ما به عنوان یک دانشجوی شریفی، یکسری مهارتهایی برای داخل دانشگاه میآموزیم و یکسری هم برای بیرون از آن. همهچیز نمره و معدل نیست. خارج از دانشگاه به عملکرد ما توجه دارند، نه کارنامه و معدل دانشگاه و تعداد 20هایمان!
شریف یک آزمایشگاه مجانی و بیضرر است و تا دانشجو هستیم، اجازه داریم اشتباهاتی بکنیم و از آنها عبرت بگیریم تا بیرون از دانشگاه کمتر این خطاها را تکرار بکنیم؛ ولی بعضیها این مهارت را نداشتهاند و از این آزمایشگاه مجانی و بیضرر، درسهای واقعی خود را فرا نگرفتهاند و حتی سعی نکردند متوجه آن شوند. برای مثال، همشاگردیهای من، در اطراف من، بعضی از رفتارهایم را نمیپسندند و الآن رفتهاند بیرون و با آن کِبرشان، همهچیز را نابود میکنند! و البته تا این ریزهکاریهای زندگی صحیح را یاد نگیریم، نمیتوانیم آن کاری که باید انجام بدهیم را بهدرستی انجام بدهیم. ما باید امانتدار باشیم و در اوج مهارت و تخصصی که داریم، اگر چیزی را نمیدانیم، اعتراف کنیم که نمیدانیم و از دیگران کمک بگیریم. تمامی انحرافات از ندانستن و سعینکردن در یادگیری و غرور کاذب است. آن مهارتهایی که ما در شریف نیاز داریم و باید یاد بگیریم، «پرورش و تعالی اخلاق» است.
ما باید برگردیم و بچهها را جور دیگر تربیت کنیم! بچهها باید مسئولیتپذیر باشند. ما باید به تصمیمگیرندگان خود بفهمانیم برای اصلاح، باید زودتر شروع بکنند. در کُره، بعد از جنگ کُره و آمریکا، اولین چیزی که روی آن سرمایهگذاری بسیار زیادی انجام شد، «آموزش و پرورش» بود. چنین چیزی در آلمان و در تمام کشورهای موفق هم نمود دارد. ما نباید یک CD پُرشده باشیم که فقط «حامل به دانش» است، ما باید «عامل به دانش» باشیم و باید مهارتهایمان را زیاد کنیم. ثمرهی مهارت زیاد، بالارفتن اعتمادبهنفس است و بهترین ملاک برای ارزیابی خودمان و موفقیتها، دیدگاه دیگران است. دیگران باید ما را تأیید بکنند، نه خودمان!
البته هیچکدام از اینها منحصر به شریف نیست؛ آنچه هست آن است که هیچکس نباید آبروی دانشگاهی که در آن تحصیل کرده را ببرد. هرکدام از دانشگاههای ما، یک مرکز فکر هستند، و هرکدام از این مراکز فکر، آدمها را یک جور خاصی بار میآورند و این زیبایی دورهی تحصیلات تکمیلی است، همه نباید یک شکل باشند...!