انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

سرآغاز یک پیوند

علیرضا موسوی‌زاده، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک

پاییز 98 بود، آن روزها هنوز گرمِ حال‌و‌هوای پساکنکوری‌مون بودیم. من هم مثل خیلی‌های دیگه، یک ورودی اندک‌ترم تو دورانی که دانشگاه حضوری بود و هیاهوی دانشجوها روحمون رو نوازش می‌کرد، بودم. هنوز بند‌ و بساط این مجازی‌بازی‌ها پهن نشده بود که بخواد پیر و خونه‌نشینمون کنه؛ من بودم و دانشکده‌ای که تمام ‌و کمال برام غریبه بود. از اونجا که ورودی رشته‌ی عمران بودم، اکثراً هم توی همون دانشکده میشد منو پیدا کرد.

نزدیک‌های شب یلدا بود که در گروه بچه‌های مکانیک صحبت‌هایی از جشن یلدا می‌شد و جشن مکانیک هم همیشه توی دانشگاه معروف بود. منی که از همه‌جا بی‌خبر بودم با خودم گفتم می‌تونه شروع خوبی باشه که حداقل یکم با دانشکده‌ی جدیدم بیشتر آشنا بشم؛ بخاطر همین توی همه‌ی گروه‌هایی که مربوط به یلدا بود عضو شدم، ولی روحمم خبر نداشت که این می‌تونه آغاز مسیر یک سال و چند ماهه‌ی من و محور باشه.

بعد از جشن یلدا دعوت شدیم به «محور» برای اینکه یادگاری‌هامونو بگیریم. با خودم می‌گفتم محور چیه؟ کیه؟ کجاست؟ با بچه‌هایی که محور رو از قبل می‌شناختن هم‌قدم و هم‌مسیر شدم؛ به سمت محوری که یه اتاق دنج و پر از شور و عشق، لا‌به‌لای یه زیر پله بود.

روزها کم‌کم می‌گذشت و من آروم‌‌آروم بیشتر با این خلوتگه عشاق خو می‌گرفتم تا رسیدیم به جغد شوم کرونا! اون روزهای اول که کرونا اومده بود مست بودیم از خوشحالی تعطیل‌شدن دانشگاه و به خیال باطل برگشتن از اول سال جدید، ایام خوشی داشتیم.

عید شد، بهار اومد و رفت، حتی اون تابستونی که می‌گفتن «با گرماش کرونا هم بساطش رو جمع می‌کنه» اومد و رفت، روزها و ماه‌ها گذشت ولی کرونا با ما موند و شد نمک روی زخم‌هامون.

اوایل همون تابستون بود که یواش‌یواش زمزمه‌ی انتخابات محور داشت توی گروه‌ها می‌پیچید. با مشورت‌گرفتن از چند تا از ریش‌سفید‌های مکانیک، من هم پا پیش گذاشتم، از تبلیغات انتخاباتی و تشکیل ائتلاف و جوگیری‌هامون که بگذریم، با انتخاب بچه‌های دانشکده وارد جمع شورای مرکزی شدم.

اولش برای منی که تقریباً با همه غریبه بودم، سخت بود. ولی جو شورامون انقدر شیرین و صمیمی بود که یخِ منِ اندک‌ترمِ نابلد هم همون اول‌های کار آب شد. خداروشکر با همدلی بچه‌های شورا، کارها یکی پس از دیگری با همه‌ی سختی‌ها و آسونی‌هاش پیشرفت می‌کرد و ما هم در کنار هم یه سال خوب و خوش رو تجربه کردیم.

خلاصه که سرتونو درد نیارم؛ این دوره با سختی‌ها و آسونی‌هاش، با تلخی‌های مجازی‌بودنش، با شیرینی هم‌دل‌بودن عضوهاش، با استرس برگزاری جشن‌ها و رسوندن‌های دقیقه‌نودی و با کلی خاطره‌ی قشنگ و دوست‌داشتنی و به یادموندنی به ایستگاه‌های آخرش رسیده. ولی چیزی که از اون مطمئنم پیوندی‌ است که بین ما و محور به وجود اومده و سال‌های سال قراره پابرچا بمونه و امیدوارم بتونیم هرچه زودتر لابه‌لای طوفان‌های درس و ددلاین و کوییز و پروژه برگردیم به همون پناهگاه امنمون «محور»؛ هرچند که توی این آشفته‌بازار تغییر ساختمون دانشکده، «محور» هم دیگه بی‌سرپناه

شده...

خمششماره۸تیرماهمحور۲۸علیرضا موسوی‌زاده
صفحۀ نوشته‌های رسانه‌ای گروه محور - تأسیس ۱۳۷۲ - «محورِ فعالیت‌های دانشجویی دانشکدۀ مکانیک»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید