تا بهار دلنشین
زهرا کرمی، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
در فصل زمستان، طبیعت چنان به خواب عمیق فرو رفته بود که گویی هرگز روی حیات به خود ندیده بود. هماینک اما، حرارت مطبوع و دلانگیز بهار، به طبیعت جانِ دوباره بخشیده و همه جا را غرق در رنگ سبز زندگی کرده است؛ تو گویی رستاخیز را نظارهگری؛ زندگی پس از مرگ!
آقای سعدی میگوید: «برآمد باد صبح و بوی نوروز؛ به کام دوستان و بخت پیروز/ مبارک بادت این سال و همه سال؛ همایون بادت این روز و همه روز» و اما، ما جانبهدربردگان قرن گذشته، به بهار قرن جدید سلام میدهیم و طراوتش را تنفس میکنیم؛ باشد که نسیم بهاری روحمان را تازه کند و جلا بخشد.
اینجا خمش است؛ صدای ما را از اعماق افکارمان میشنوید. همچنان که زیر نور خورشیدی نشستهایم که از لابهلای برگهای سبز بهاری عبور کرده و خود را به شیشۀ پنجرۀ اتاقمان رسانده، مینویسیم. از جوانی مینویسیم، از طبیعت مینویسیم، از مهندسی و از اخلاق مهندسی. از جوانی مینویسیم که استخوان ترکانده و کلهاش پر از باد است و مسیر پیش رویش، کفاف بلندپروازیهایش را نمیدهد. از طبیعت مینویسیم که جز مِهر به ما نمیدهد و از انسانها که جز جفا چیز دیگری بر جان طبیعت روا نمیدارند. از مهندسانی مینویسیم که روزی در مسیر دیگری پیش میرفتند، اما لحظهای دریافتند آنچه روحشان را لبریز میکند، در مسیر مهندسی یافت میشود. و اما از اخلاق مینویسیم، اخلاق در مهندسی! همان که قرار است یادمان بیاورد با غرقشدن در اعداد و ابزارآلات، هنوز انسانیم و «تن آدمی شریف است به جان آدمیت».
گوشۀ دنج اتاقتان بنشینید، بهارنارنج و بیدمشک خوشعطر بهاریتان را بنوشید و همچنان که نسیم خنکی که از پنجره میوزد و فضای اتاقتان را پر میکند، تنفس میکنید، خمش بخوانید و لذت ببرید. نوروزتان مبارک باد!