در ستایش آنچه نیست
سیدپارسا قزوینی، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
یادم میآید کوچکتر که بودم، بزرگترها میگفتند «خیر الامور اوسطها» و توصیه میکردند که تعادل را در زندگی رعایت کنید.
زمان گذشت و به سبیل بقیۀ توصیهها، این را نیز پشت گوش انداختم؛ البته نه فقط من. این روزها آنچه کم است،تعادل است و آنچه که تا چشم کار میکند هست، افراط و تفریط! گویی انسان برای رهایی از تمدن جدید و زندگی ماشینی به همه جا رو میزند، از شرق به غرب میرود و از سِیر آفاق به سیر انفس. باید به شیوۀ مولوی چراغی به دست بگیریم و در شهر بگردیم.شاید کسی را پیدا کنیم که «عادی» باشد؛ استادی «عادی» باشد، دانشجویی «عادی» باشد و از همه مهمتر، انسانی «عادی». نگاهی به همین دانشگاه خودمان بیندازید؛ بارها در همین خمش نوشتهایم که آن کاری که دانشکدههای مهندسی باید انجام دهند و انجام نمیدهند، تربیت مهندس است. افراط میکنیم در زمینههای تئوری و خروجی دانشکدهمان فرق بین آچارها را نمیداند، ولی احتمالاً بلد است برایتان همین آچارها را تحلیل نیرویی کند. افراط میکنیم در زمینۀفعالیتهای دانشجویی در حالی که خیلیهایمان شاید حتی یک بار هم رنگ محور را ندیده باشیم و ندانیم چگونه یک کار مشترک را باید پیش ببریم، ولی تا دلتان بخواهد بلدیم انتگرال و مشتق بگیریم.
در این شمارۀ خمش از عدم تعادل میگوییم؛ عدم تعادلی که در جایجای زندگیِ نه فقط ما، بلکه سیستمهای مختلفمان هم رسوخ کرده است؛ آنچه که ما را از رسیدن به این خیرالامور منع میکند.