به تو نامه مینویسم...
نیما رستگار، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
به یاد صدای قدمها از خیابان آزادی تا تالار ثبتنام، همهمه و صداهای رنگارنگ صبحگاهی، بوی چمنهای خیس و آرامش شبهای ساکت و سنگین!
ساختمانهای سرخ استواری که در واقعیت باابهتتر از عکسهایشان مینمایند، قلۀ آرزوهای بسیاری از دیرباز بوده و هستند. آنان که خود را در کلاسهای پرجمعیت و در تکاپو مییافتند، و در تکاپو نیز بودند تا بدان برسند. این چشمۀ زلال برای برخی آنقدر دور و دراز بود که آن را سرابی وهمآمیز میپنداشتند و برای رسیدن به آن گامی نپیمودند. عدهای را نیز خار مغیلان از پای درآورد و در سودای رسیدن به آن سرخهای برافراشته رها کرد. اندک افرادی هم با وجود آفتاب سوزان طاقتفرسا و پای برهنه، بدان مقصد رسیدند. اینان همانهایی هستند که از این چشمه مینوشند.
این چشمۀ سرخ، آنقدر برای گروهی زلال است که مدهوش از مستی این مایع گوارا، آنچنان از آن مینوشند که در بَرِ این چشمه از حال میروند. گویی هدف از به مسیر گامنهادنشان، همین مستشدن از چشمه بوده است! جزء کوچک اما مهم این مسیر به قدری در نظرگاهشان بزرگ میشود که آنان را سراسر کور کرده و به این آب زلال به دید شراب ابدی مینگرند! حتی با خستگی راه و پای زخمی، هر چه باشد، مقصد قلۀ کوه بوده است و نه این چشمۀ حقیر! آنان که روابط جزء و کل زندگی - این قمار بزرگ - را نشناختهاند، با کسب موفقیتهای بَدوی، گام به سوی شکست غایی بر میدارند.
اما در کنار و گامبهگامِ گروه فوق، افرادی به این چشمه رسیده و از آن مینوشند. مینوشند و مینوشند تا سیراب شوند و توشۀ مسیر را بیندوزند. در نظرشان این چشمۀ گوارا، مُمِد راه پر شیب و خم پیشروست. آبی که میتواند به آنان سوی دیدن و ذهن یافتن ببخشد. نوشیدنیای که توشۀ راه است. البته راه رسیدن به قله یکتا نیست و این چشمه هم ضامن رسیدن به قله! فلذا این هیچِ موجود، بیصدای پُرمدّعا و این بیرنگِ خوشرنگ به وجودآورندۀ رهروان نیست، بلکه برآمده از تلاش و وجودِ زیبای رهروان و هم پیشبرندۀ آنان است. هم علت گواراییاش، خلوص تاول پای راهپیمایان است و هم گواراییاش، علت تندتر شدن ریتم قدمها!
حال که نوبت است چند زمانی را در کنار این چشمۀ شریف بگذرانیم، آستینها را بالا زده و دستهامان را شسته و آب سرد را به صورت میزنیم، پاهای عریان را در این چشمه قرار داده و از گِزگِز نوک انگشتان لذت برده و هُشیار، پای در ادامۀ مسیر میگذاریم.
نوش روان و آذوقۀ راه پَسینتان شیرینیِ طعم این چشمه!