زهرا کرمی، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
یک بوم نقاشی با همۀ رنگهایی که هنرمند به آن بخشیده است، زیباست. بعضی رنگها زیرساز هستند و در نگاه اول به چشم نمیآیند و بعضی رنگها بهظاهر نقش اصلی را بازی میکنند؛ مثل سفیدیِ نور ماه در سیاهیِ یک شب تاریک. اما واقعیت این است که تکتک رنگها، چه زیرسازیشده و چه بهظاهر اصلی، در زیبایی یک اثر هنری مؤثرند و با نبودِ هرکدام از آنها، یک جای کار میلنگد. رنگهای زیادی از طیف رنگ سیاه دست به دست هم دادهاند تا زیبایی تاریکی شب را به ارمغان آورند.
هر یک از ما، رنگی از بوم نقاشی جامعهای که در آن زیست میکنیم، هستیم. نقش ما در یک اثر اجتماعی ممکن است نظردهنده (زیرسازیشده) یا مولد تغییر (بهظاهر اصلی) باشد؛ اما هرکدام که باشد، وجودش در تکمیل زیبایی بوم زندگی ضروری است. پس قطعاً هر یک از ما، ایفای نقش خاص خودمان را در بوم زندگی اجتماعیمان بر عهده داریم. کافی است بخشی از تفکرمان را در کنار نقد و بررسی دیگران، معطوف به نقش و «مسئولیت اجتماعی» خودمان کنیم؛ قطعاً همه چیز گامی بهتر خواهد شد. اما پرسشی مطرح است...
آیا حقیقتاً ما تبعیدشدگان به جزیرههای کوچک خود هستیم؟ جزیرههایی با فاصلههای زیاد از همدیگر و بدون هیچ پلی در میان؟ آیا واقعاً ما آنطور که زمزمههایش به گوش میرسد، فردگرا شدهایم و فکر میکنیم تمام هستی همان شعاع کوچک اطرافمان است؟ شدت و حدتش را نمیدانم، ولی گویا ما نسبت به گذشتگانمان به پدیدههای اطرافمان نهتنها بیمسئولتر بلکه بیاعتناتر شدهایم! پرسشگری شاید درمانی باشد بر درد بیدردیِ ما! اینکه «قرار است حضور من چه اثری بر این جهان داشته باشد؟ قرار است پس از من، از چه مرا یاد کنند؟»
در این شماره از خمش، قرار است به این پرسشها پاسخ دهیم (البته که پاسخ به پرسشهای مذکور، منحصربهفرد است)؛ در واقع به موضوع مهم مسئولیت اجتماعی دانشجو و جایگاه او در هرم جامعه میپردازیم. همچنین پای تجربهنگارهی یک دانشجویان نود و نُهی منباب بازگشایی دانشگاه و تجربهی حضوری شرکتکردن در کلاسها و تنفس اتمسفر واقعی دانشگاه مینشینیم. گزارش افطاری دانشکده هم که پس از سالها دوباره به جمعمان رونق داد، حتماً برایتان جالب و خواندنی خواهد بود. در آخر گریزی بر چالههای کارآموزی و شرح حال دانشکده قدیم مکانیک خواهیم زد.