علی محدثزاده، ورودی ۹۷ مهندسی مکانیک
راستش قرار است در این متن از دلتنگیهایم بگویم. از اینکه قرار است بعد از دو سال با فضایی خداحافظی کنم که عضویت در آن شاید بهترین انتخابم در فضای دانشجویی بود. برای آنکه فقط از آهِ دلم نگفته باشم، ابعادی از کار دانشجویی را بازگو میکنم که در این دو سال با تمام وجود لمسشان کردهام. کار در فضای دانشجویی، امتیاز عجیبی دارد. شما بهعنوان یک دانشجو تقریباً دست بازی برای فعالیت داری و میتوانی اسب تخیلت را در میدانی وسیع بدوانی و هر قدر که میخواهی بزرگ فکر کنی. از آن طرف هم پاسخگویی چندانی به نهادی بالادستی نداری. این ترکیب در هیچ کجا یافت نمیشود. اینجا فضایی است برای یادگرفتن و اشتباهکردن و وسعتبخشیدن به دیدِ خود. اینجا فضایی است تا بفهمی که کاری که منفعت آن به همه برسد، شیرینتر از کاری است که صرفاً برای خودت منفعت داشته باشد.
در میان فعالیتهای دانشجویی، انجمنهای علمی بیشتر این خصوصیت را دارند. شاید به این علت که طیف و فضای خاصی برای فعالیتهایشان در نظر گرفته نشده. تقریباً دستشان باز است که در هر عرصهای ورود کنند؛ و همینهاست که فعالیت در این فضا را سختتر و شیرینتر میکند.
اما ما که وارد دانشگاه شدیم، محور چشم و چراغ دانشکده بود. محلی بود تا دلها را به هم نزدیک کند. محلی بود تا به همه سود برساند و محلی بود برای اینکه خاطره بسازد. و امروز، دو سال خاطره از جلوی چشمم عبور میکند. خاطرههایی از شور و شوقها، اضطرابها و خستگیها. امیدوارم که توانسته باشیم جایگاه محور را در دانشکده بالاتر برده باشیم و امید دوستان را ناامید نکرده باشیم.
راستش این محور سراسر مجازی بود. وقتی که شروع به کار کردیم، چندان تصوری از فعالیت دانشجویی مجازی نداشتیم. همۀ عرصهها تقریباً امتحان نشده بود. ولی سعی و خطا کردیم و کمکم فعالیتمان شکل گرفت. شاید هیچوقت باورمان نمیشد که حتی میتوانیم جشنی را بهصورت مجازی برگزار کنیم. سعی کردیم که محور مجازی، هیچ چیز از محور حضوری کمتر نداشته باشد.
حالا فعالیتمان تمام شده با تجربههایی فراوان و دوستانی که برای هم مانند خانوادهایم. امیدوارم محور بعد بسیار بهتر از محورهای قبل از خود باشد و روندی رو به صعود را پیش بگیرد. از تجربۀ این محور و از همۀ فعالین خوبش استفاده کند و بتواند روزگاری بهتر از قبل را رقم بزند؛ و البته به امید نابودی کرونا و گردهمایی دوباره.
آن گروه تمیز، آن به دانشجویان عزیز، آنی که زده زیر میز؛ برگزارکنندۀ هر شادی، کاتالوگساز در هر وادی، عامل هر آبادی، آن جمع مهتر، آن از همه بهتر، انجمن محور که خدای به طول عزت و بقائش بیفزاید. جمعی بود از مهتران شریف از رشتۀ مکانیک که بر همگان مسلم است که هر که در این رشته زیست، گوی سبقت از سایرین در هر وادی ربود.
پیران راه گفتهاند که در کنار مخروبهای قدیمی که وی را راهروهایی تودرتو بود و آن را دانشکده میگفتند، اتاقی دراز بود «محور» نام. هرکس که از کلاسی خسته بود یا در مقام تهیأ برای کلاس و تمرینی، به آن مکان آمده و فعالیتی میکرد. چه بازیهایی که به سبکی مجازی در آن برگزار شده بود و چه فریادهایی که در هنگام اصابت تیر به رئوس بازیگران، کشیده شده بود.
در انتهای این محور، بنا بر اقوال و اشارات، میزی بود سترگ که در پی آن میز، بزرگانی نشسته بودند همه از بزرگان. این بزرگان گرد هم آمده و اقدام مینمودند. اما از آنجایی که شایسته نیست که کسانی ارادهای کنند برای حرکتی و مانعی در سر راه آنان نباشد، زحمت مانع را دست روزگار، به گردن بزرگواران و مسئولان دانشگاه انداخته است. اینگونه بُوَد که به هزار زور و زحمت حرکتی رخ مینماید و زمانی که میخواهد سرعتی گیرد، هر آینه اصطکاکی برای آن ایجاد کنند.
بحمدالله شریف که سرآمد همۀ دانشگاههای کشور بلکه جهان است، در بسیاری از موارد نیز سرآمد است. در اخبار آمده است که بزرگمردانی اندر ره دانشجویان کمین کرده و سعی در اخلال به ورود آنان به دانشگاه میکنند. گویند که این قطاعالطریقها، از هیچ حیلتی برای منصرفنمودن دانشجو فروگذار
نخواهند کرد و هزار وسوسه در جیب دارند. از دانشجوی بختبازگشته میپرسند که تو را به دانشگاه چه کار؟ اصلاً نامهای داری؟ نامهات به کجا رسیده؟ کدام بیخردی صلاح دانسته که تو وارد شوی و هزار سوال دیگر که گفت: لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ.
یا آنکه بعض از فرومایگان تعریف کردهاند که مکانی است در دانشگاه که وی را آموزش آزاد مینامند. بماند که در شرایط حضور، چه مشکلاتی که این سامانهی عزیز بر طالبان دانش فراهم نیاورد و چه بسیار طالبی که در آستان دانشگاه زمینگیر شد؛ اما در دوران مجاز نیز این مجموعهی والامقام، فروگذار نکرده و برای تسویهای ساده برای دورههای محور، جانها را به لبها واصل مینماید.
از همکاری اساتید دانشکده که برای شما نگویم که آخرین ناقلان اخبارش را داغ نمودهاند که وای اگر بار دگر از این خزعبلات نقل کنید!