زهرا کرمی، ورودی ۹۸ مهندسی مکانیک
روند ائتلافسازی انتخاباتی آغاز شده و تا پاسی از مسیر را هم طی کرده بود که من در انتخابات شرکت کردم. خیلی نمیدانستم قرار است در محور چه کنیم، فقط به تشویق سالبالاییها در انتخابات نامنویسی کردم تا اگر انتخاب شدم، تواناییهایم را بسنجم و ارتقا دهم. به رسم معمول، در ائتلافی عضو شدم و کارهای تبلیغاتی و ایدهزنی و برنامهریزی را شروع کردیم. نزدیک انتخابات بود که فکر کردم اگر انصراف بدهم، شاید بهتر باشد. کمی مردد شده بودم و از سنگینی مسئولیتی که هیچ با ابعادش آشنا نبودم، میترسیدم. ناگفته نماند که ترس از رأینیاوردن هم در تردیدم بیتاثیر نبود. باز هم به مدد و نظر سالبالاییهای دلسوز، از این کنارکشیدن منصرف شدم و دل را به دریا زدم.
بعد از انتخابات، دیگر پیگیر نبودم، تا اینکه نتایج آمد و مرا شگفتزده کرد! حقیقتاً نتیجه برای من با آن سطح کم ارتباط با همدانشکدهایها (ناشی از حضوری بودنِ صرفاً یک ترم از تحصیلم)، بسیار مسرّتبخش بود. و البته کمک دوستان بسیار موثر بود. صفحهی شخصی فعالین سالهای گذشته تا مدتها بعد از انتخابات هم گذرگاه روزانهی من بود، برای تبادل تجربه و کسب راهنمایی. اصلاً با همین گفتگوها بود که با محور آشنا شدم؛ منی که فقط با جشن یلدایش میشناختمش.
اولین رویارویی اعضای شورا باپهم در یک گروه تلگرامی بود. آشناییها کم کم صورت گرفت و زمان جلسات هماهنگ شد. بالاخره بعد از گفتگوها، همان چیزی که میخواستم را یافتم؛ مسئولیت بخش فرهنگی! دلم میخواست سروسامانی به خمش بدهم؛ آنطور که دلم میخواهد. بهسرعت، گروه خمشیها را تشکیل دادیم و دستی به چیدمان خمش کشیدیم و اولین شمارهاش (در دوره ۲۸) را تابستان ۹۹ منتشر کردیم. از نظر من، تا انتهای دوره، سیر صعودی خمش مشهود بود و هر شماره بهتر میشد و پیشرفت میکرد. علیرغم سختیهایی که انتشار نشریه داشت و گاه ساعتها زمان میگرفت، همکاری و همفکری با جمعی از دوستان خوشفکر و پرایده بسیار برایم لذتبخش بود.
در کنار خمش، برگزاری سلسله جلسات گفتگو به زبان انگلیسی و جشنها و مراسم دانشکده، با تمام ریزهکاریها و ظرافتهایش، به شیرینی مسئول فرهنگی بودن میافزود. و البته پروژههای مشترک گروهی با دیگر اعضای شورا و شرکت در روند نظردهی و تصمیمگیری برای بعضی کارها و انتخابها هم جذابیت خودش را داشت.
از دسته سوالاتی که جوابش را در محور یافتم: در شرایط سخت و تحت فشار نظر دانشکده، وقتی کاملاً مغایر با تصمیم گروهی شماست، چه باید کرد؟ نظرات موافق و مخالف اعضا را چطور میتوان جمع کرد و یک تصمیم واحد گرفت؟ در برابر بدقولیهای کسانی که کاری را قبول زحمت کردهاند، چه باید کرد؛ وقتی که آن کار کاملاً داوطلبانه است و نمیتوانید آن شخص را به خاطر انجام ندادنش بازخواست کنید؟ چطور باید دیگران را از برنامهها باخبر کرد و نظرشان را برای شرکت در آنها جلب
کرد؟ و ... .
به نظر میآمد باید وقت کمتری برای درس بگذارم تا به این همه فعالیت فوقبرنامه که قبول کردهام، برسم. ولی به طور شگفتانهای منظمتر شده بودم و بهتر به کارهایم میرسیدم. این اتفاق، دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. شاید اینکه از زمانم حداکثر بهره را میبردم یا اینکه انگیزه و روحیهی بالاتری داشتم از مهمترین دلایل بود. هر آنچه از مهارتهای کار گروهی را که نویدم داده بودند، یافتم. مضافاً اینکه از مهارت برقراری ارتباط با دیگران و گسترده شدن دایرهی ارتباطیام لبریز شدم. حقیتاً محور به رایگان برایم چیزهای گرانقیمتی بر جای گذاشت!