حسن علیزاده، ورودی 95 مهندسی مکانیک
علی انصاری، ورودی 98 مهندسی مکانیک
بنده حدود هشت سال است که در دانشگاه مشغول هستم. حدود چهار سال، در پست معاونت آموزشی مشغول بودم. همینطور به عنوان سرپرست آزمایشگاه نانو زیستفناوری و میکروفلوییدیک و بیوممز(Bio-MEMS)مشغول بودم و هستم. و الآن هم در حوزۀ تجهیز آزمایشگاه کلین روم (Clean Room)زیستی دانشگاه شریف مشغول هستم.
بنده در دورۀ کارشناسی، در دانشکدۀ مهندسی عمران دانشگاه شریف مشغول به تحصیل بودم. در دورۀ ارشد، در دانشکدۀ مهندسی مکانیک و در گرایش مکانیک سازه و مواد مشغول شدم. در دورۀ دکتری با توجه به دروسی که از این رشته گذرانده بودم و علاقهای که به حوزۀ مهندسی مکانیک پیدا کردم، در دانشکدۀ مهندسی مکانیک دانشگاه استنفورد مشغول شدم. در ابتدا با توجه به زمینۀ ارشدم، در حوزۀ مکانیک محاسباتی مشغول به کار بودم ولی با توجه به فعالیتهای جدیدی که در حوزه مکانیک سلولی وجود داشت، به این حوزه علاقهمند شدم و ورود کردم. مطالعاتی که داشتم باعث شد که در حوزۀ بیومکانیک و مکانیک سلولی شروع بهکار کنم. بعدها، با حوزۀ میکروفلوییدیکها آشنا شدم و بعد، تلفیق این دو حوزه، یعنی حوزۀ زیستی و حوزۀ میکروفلوییدیک را دیدم که خیلی جای کار داشت. به همین دلیل، تِز دکترای من در خصوص کاربرد میکروفلوییدیکها یا سیستمهای ریزسیال در مطالعات زیستی بود. در ادامه هم در دورۀ پسادکتری در دانشگاه برکلی، حدود یک سالی مشغول به فعالیت بودم که باز، در حوزۀ مهندسی زیستی مشغول به کار شدم و در حوزۀ سلولهای بنیادی و همچنین بیوسنسورها کار کردم. الان هم که در خدمتتان هستم، در این گرایشها مشغول به کار هستم. البته مقداری وسعت و عمق این حوزهها را نیز افزایش دادهام که شامل حوزه های مهندسی بافت، میکروفلوییدیکها و سیستمهای تشخیص پزشکی و شبیهسازی دینامیک مولکولی سیستمهای زیستی است. البته با توجه به اینکه در دانشکده، گرایشهای معمول مثل تبدیل انرژی یا طراحی کاربردی وجود دارد که دانشجویان علاقۀ زیادی به آنها دارند، در این حوزهها هم کمی ورود پیدا کردم ولی تخصص اصلی بنده در حوزه زیست فناوری است.
بحث انتخاب رشته چه در دورۀ دبیرستان و چه در دورۀ کارشناسی دانشگاه و حتی ارشد، میتوانند موضوعی باشد که فکر هر دانشجویی را به خودش مشغول کند. معمولاً این انتخاب بر اساس چیزهایی است که بر سر راه هر فرد قرار میگیرند یا پیشنهاداتی که اطرافیان و آشنایان میکنند؛ ولی به نظر من، باید این بحث را نهادینه کنیم که مشاورههای تحصیلی از دورۀ دبیرستان داده شوند. یعنی افرادی که در گرایشهای مختلف، چه مهندسی چه غیرمهندسی مشغول هستند، در طول یک بازه زمانی مشخص، مثلا یک یا دو سال در دبیرستان، رشتههای مختلف را به افراد معرفی کنند. به هرحال، هر فرد با توجه به علاقۀ خودش میتواند رشتۀ دانشگاهیاش را انتخاب کند. در دانشگاه هم به همین شکل است؛ یعنی مثلاً فرض کنید در دورۀ کارشناسی، فردی وارد رشتۀ مهندسی مکانیک شده است و چهارسال زمان را میگذراند تا با دروس آشنا شود. در پایان این چهارسال، یکدفعه متوجه میشود که علاقهای به این رشته ندارد یا اگر علاقه پیدا کرده که در این حوزه ادامه بدهد، نمیداند باید کدام گرایش را در دورۀ ارشد ادامه دهد. در این دوره هم، دانشجو باید با گرایشهای مختلف مهندسی مکانیک آشنا شود و حتی میتواند اطلاعاتی در مورد حوزههایی که در سایر رشتهها داغ هستند، به دست بیاورد. فرض کنید رشتۀ شخصی مهندسی مکانیک است؛ ولی در دانشکدۀ مکانیکِ ما، آن گرایشی که مدّ نظر ایشان است، وجود ندارد. ایشان ترجیح میدهد گرایشی را که در دانشکدۀ مهندسی دیگری دنبال میشود، پیگیری کند. افراد باید به صورت نهادینه، هم از اساتید دانشکده و هم مراجع بالادستی آموزش ببینند و در انتخاب رشته، دید بازتری پیدا کنند تا از این روند سعی و خطایی که امروزه رایج است، اجتناب شود. توصیۀ بنده، بیشتر برای مرجع تصمیمگیرنده است تا دانشجویان؛ چه در وزارت علوم و چه در وزارت آموزش و پرورش. به هر حال، توصیۀ من برای دانشجویان این است که به هیچوجه خودشان را محدود نکنند به اینکه من این درس را پاس کردم و باید فقط بین این دروسی که پاس کردهام، علاقهام را پیدا کنم و خودشان با توجه به امکان جستوجویی که الآن وجود دارد - چه در اینترنت و آموزشگاهها و چه در دانشگاههای دیگری که با آنها سروکار دارند و دوستانشان هستند- گرایشهای مختلف را حتماً بررسی کنند و ببینند که چهقدر الآن در تلفیق رشتههای مختلف با همدیگر، جای کار وجود دارد. همانطور که جای دیگری گفته بودم، مرزها بین رشتههای مختلف کمرنگ شدهاند؛ چون هرکدام از این رشتهها، به تنهایی نتوانستهاند نیازهای نوینی را که در جوامع نوین مطرح شدهاند، پوشش بدهند؛ چیزهایی که قبلاً نبودند. یعنی آنقدر رشتۀ مکانیک، فیزیک، شیمی یا... در زمینۀ خودشان عمق پیدا کردهاند و جلو رفتهاند که تقریباً نیازهایی که در دل هرکدام ممکن بوده است، پوشش داده شده است و از اینجا به بعد، نیازهای نویی مطرح شدهاند که این علوم، بهتنهایی قادر به جوابگویی به آنها نیستند. از این حِیث، باید حوزههای بینرشتهای شکل بگیرند ومرزها کمرنگ شوند تا بشود به این نیازها پاسخ داد. الآن در همین حوزۀ کووید-19، شاید محققان پزشکی بهتنهایی نتوانند در زمان محدود یا نامحدود پاسخگو باشند و برای پیداکردن درمان این بیماری به یک دورۀ چند دهساله نیاز داشتهباشند؛ ولی این اتفاق، باید در بازۀ زمانی کوتاهتری بیفتد و اینجاست که باید متخصصان علوم مختلف دستبهدست هم بدهند. در حوزههای مختلف، تلفیق علوم مهندسی و پزشکی و مدیریتی میتواند کارها را خیلیخیلی سرعت ببخشد. از اینجهت، توصیهای که بنده دارم این است که عزیزان به هیچ وجه محدود به رشتۀ خود نباشند؛ البته نه به این معنا که پراکندهکاری کنند، بلکه فقط باید اطلاعات موردِ نیاز از رشتههای مختلف را کسب کنند و بعد، بهصورت هدفمند تصمیم بگیرند که علاقۀ خودشان را بر روی کدامیک از این زمینهها مستقر کنند. وقتی که این علاقه شناسایی شد، به سمت عمقدادن به آن علاقه بروند. یعنی از پراکندهکاری بعد از آن مرحله، حتماً جلوگیری کنند؛ چون پراکندهکاریِ صِرف هم، به هیچوجه نمیتواند اهدافشان را در عمقدهی به بحث آموزشی و پژوهشی محقق کند.
من درواقع تمرکز خود را در سه حوزه قرار دادم: در میکروفلوییدیکها، که درواقع ما توانستیم سیستمهای تشخیصی را راهاندازی کنیم که بتوانند سلولهای هدف را از احجام کمِ نمونههای زیستی جدا کند. این موضوع از اینجهت اهمیت بالایی دارد که امروزه پزشکیِ شخصی یکی از حوزههای داغ است؛ یعنی قرار است از آن حالت عمومی که افراد به یک پزشک مراجعه میکنند، فاصله گرفته شود و شاید بشود آن پزشک را به خانههای افراد آورد. مثال این حوزه هم دستگاههایی مثل دستگاه تست قند خون است که الان در خانۀ تمام افراد دیابتی وجود دارد. ما باید کاری کنیم که برای انواع بیماریها این اتفاق بیفتد و افراد از مراجعۀ مکرر به آزمایشگاه، اجتنابکنند. یکی از حوزههایی که بنده در آن کار میکنم هم همین است که دستگاه های تشخیص انواع بیماری ها را به صورتuser friendly دربیاوریم. همچنین در حوزۀ مهندسی بافت، در درمان بافتهایی که آسیبدیدگیهای آنها طبق روشهای معمول و سنتی قابلدرمان نیستند، هم مشغول بهکار هستم. بافت پوستی را فرض کنید که آنقدر آسیب دیده و سوختگی پیدا کرده است که دیگر با روشهای فعلی نمیتوان کاری برایش کرد. میتوان با روشهای مهندسی، داربستهایی را طراحیکرد که نیازهای موجود را پوشش بدهند و این بافت را درمان کنند؛ یا در حوزۀ گرفتگی عروق و گرَفتهایی (graft) که ناحیۀ گرفته را بایپَس (Bypass)میکنند. همچنین در حوزۀ شبیهسازی داروهای نوینی که بتوانند به صورت مؤثری در داخل بدن عمل کنند هم مشغول هستم. در رابطه با استفاده از شبیهسازی رفتار مولکولی این داروها و تعاملشان با سلولها و بافتها نیز پروژههایی را داشتهام. همانطور که اشاره کردم دنیا به سمتی میرود که ما در آینده با پزشکی شخصی مواجه خواهیم شد؛ یعنی شاید بتوانیم برای هر فردی متناسب با خصوصیات بدن آن فرد یا خصوصیات بیماری او، یک داروی خاص را تجویز کنیم و از سعیوخطای معمول که در روند تجویز داروها هست، جلوگیری کنیم. مهندسان - مخصوصا مهندسان زیستی - خیلی میتوانند به پزشکان کمک کنند و تحقق روشهای نوین طبی را تسریع ببخشند.
وقتی بنده با اینعنوان کارم را شروع کردم، یک سری اهداف و اصول دربارۀ آموزش در دانشکده مکانیک و بهصورت کلی در دانشکدههای مهندسی، مطرح بود و همه اذعان داشتند که این اصول باید اجرا شوند ولی اجرا نمیشدند که شامل مشکلات و معضلاتی بود که بهسختی میشد راهحلی برایشان پیدا کرد. مواردی مثل ارائه همزمان درس و آزمایشگاهِ مربوط به آن که میتوان به مکانیک سیالات اشاره کرد، یا مثلا دانشجوها دروس ارائهشده در دانشکده را بهصورت پراکنده و غیرهدفمند اخذ میکردند که یک مطالبۀ جدی از طرف افراد صاحبنظر و حتی جامعه بود و بعضی وقتها، با استعلامهایی که برخی نهادها میفرستادند، مواجه میشدیم و سوالاتی دربارۀ گرایش دانشجویی که متقاضی کار در آن نهاد بود از ما میپرسیدند و پراکنده انتخابکردن شاخهها و دروس، مشکلی بود که وجود داشت. به همین خاطر، بحث بازنگری دروس مطرح شد و سعی شد که اولاً، هدفمندکردن دروس اختیاری و اخذشان را خود دانشجویان پیگیری کنند؛ مانند سبدبندی این دروس که هدفمندی در کنار آزادی عمل در انتخاب دروس اختیاری را برای دانشجویان در بر داشت. همچنین، هماهنگیهایی در زمینۀ اخذ همزمان دروس تئوری و عملی مرتبط با هم انجام شدند. بحث بعدی هم این بود که دانشجو بتواند در راستای کمرنگکردنِ مرز بین رشتهها، یک یا چند درس را در یک زمینۀ عمومی اخذ کند که سبد بینرشتهای در این خصوص مطرح شد که در قسمت تخصصی آن، دروسی عمومیتر، مانند بیومکانیک یا مدیریت پروژه مطرح شدند. قسمت عمومی این سبد هم مثلاً شامل دروس مرتبط با کارآفرینی، اقتصاد و مدیریت میشود؛ تا اگر دانشجویی علاقه داشت، در خصوص اخذ این دروس، آزادی عمل داشته باشد؛ تا درنهایت بتواند متناسب با نیازهای جامعه و کشور و حتی نیازهایی که در لبۀ علمودانش هستند، اطلاعاتی کسب کند. در اینکار، مشکلات زیادی وجود داشت که خوشبختانه با همکاری اعضای دانشکده و کمیتۀ بازنگری، به نتیجه رسید و امیدواریم که دانشجویان، فارغ از هرگونه نگرانی بتوانند با توجه به پیشنهاداتِ افراد باتجربه در حوزۀ آموزشی و مهندسی جلو بروند و متناسب با نیازهای نو، دنیا و جامعه خود را بهروز کنند. همچنین برنامۀ سبدبندی، انعطافپذیری لازم را ایجاد کرده است که با اضافهشدن دروس جدید یا جابهجایی دروس در آینده مشکلی پیش نیاید.
اولاً، اینکه هرکسی تصمیم بگیرد که چه در خارج از کشور و چه در داخل کشور تحصیل کند، یک مسئلۀ شخصی و متناسب با شرایط هر فرد است؛ اما درخصوص مزایای تحصیل در خارج میتوانم خارجشدن از چارچوب و محدودۀ آموزشی، تحصیلی و پژوهشی که البته هر کشوری این چارچوب ها را دارد، اشاره کنم که اگر بتوانیم در کشور دیگری تحصیل کنیم، بهصورت اتوماتیک این شانس را داریم که بتوانیم با دستاوردهایی که در آن کشورها کسب شده است، آشنا شویم. همانطور که دانشجویی که از خارج، برای تحصیل به ایران میآید نیز، این شانس را دارد که با روشها، پژوهشها و درسهایی که ما کار میکنیم آشنا شود؛ ولی به نظر من، اگر دانشجویی تصمیم گرفت که برای تحصیل در خارج از کشور اقدام کند باید در دانشگاهی تحصیل کند که مزیت ویژهای نسبت به تحصیل در داخل دارد؛ یعنی در گرایش و دانشگاهی که میخواهد وارد شود، باید بگردد و جایی را پیدا کند که مزیتی نسبت به تحصیل در داخل دارد و اگر آن را پیدا کرد، از نظر من ارزشمند است که پیگیری کند؛ ولی اگر مزیتی نسبت به گرایشی که در داخل کشور هم میتواند ادامه دهد پیدا نکرد، به نظر من از نگاه علمی قابل بررسی نیست. مگر اینکه فرد، اهداف و دلایل دیگری برای خروج از کشور داشته باشد. توصیهای که دارم این است که اگر دانشجویانی قصد تحصیل در خارج را دارند، با جدیت به دنبال آن مزیت ویژه بگردند و آن را پیدا کنند و اگر توانستند در داخل، ارزش افزودۀ بیشتری از لحاظ علمی داشته باشند، قاعدتاً تحصیل در داخل را پیشنهاد میکنم.
همچنین، در خارج از کشور محدودیتهایی نیز نسبت به تحصیل در داخل وجود دارند. باید تفاوت شرایط محیطی و فرهنگی و همچنین کمرنگشدن ارتباطات - مثلا با خانواده - نیز در نظر گرفته شوند.
با توجه به تجربهای که بنده در حوزۀ معاونت آموزشی داشتم، دانشجوها خیلی روی گرفتن فلان درس در فلان گروه یا میانگین نمره در یک کلاس، تمرکز میکنند که بهتر است اینها را کمی کمرنگ کنیم و بیشتر تاکیدمان روی این باشد که ما خودمان چهقدر میخواهیم برای یک درس وقت بگذاریم؛ فارغ از اینکه، کدام گروه به ما ظرفیتش برسد یا نرسد، یا مثلاً این گروه میانگین بهتری دارد یا آن گروه. بهتر است که روی مطالعات خودمان متمرکز شویم و از این قضایا اجتناب کنیم؛ چون حتماً انرژی زیادی، هم از خودِ فرد و هم از مجموعۀ معاونت آموزشی گرفته میشود و استرس و نگرانی شدیدی به دانشجو وارد میشود. به هرحال، ظرفیت هر گروهی محدود است و خواستم توصیه کنم که هر دانشجویی، بیشتر بر ظرفیتهای فردی خودش تأکید کند تا اینکه منتظر باشد که چه اتفاقی برای ثبتنامش میفتد.