حسن علیزاده، ورودی 95 مهندسی مکانیک
علی انصاری، ورودی 98 مهندسی مکانیک
1- لطفاً خودتان را معرفی کنید.
نوید ارجمند هستم، دانشیار دانشکدهی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف. در خدمت شما هستم.
2-چه مدت در خارج از کشور بودید و مشغول به چه کاری بودید؟
عرض کنم که 10 سال در شهر مونترال کانادا بودم، از سال 2002 تا 2012. 5 سال را دانشجوی PhD دانشگاه پلیتکنیک مونترال بودم و 2 سال را هم در همانجا پستداک بودم و 3 سال هم در مؤسسهی IRSST کار کردم.
3- سیستم آموزشی و نحوهی تدریس استادان در کانادا با استادان دانشگاه شریف چه تفاوتهایی دارد؟
ببینید یک تفاوت سیستماتیک اگر بخواهم از این قضیه دربیاورم، باید فکر بکنم. آنجا هم استادان رفتارهای خیلی متفاوتی دارند. یعنی مثلاً اشتباه میشود اگر بخواهم یک استاد آنجا را با استادی در اینجا مقایسه بکنم.
بهطورکلی، از نظر امکانات، کلاسهایی که ما آنجا داشتیم مجهزتر، از نظر فضا بزرگتر و از نظر کیفیت و تمیزی بهتر از کلاسهای خودمان بود، ولی اگر از نظر کیفیت تدریس بخواهید مقایسه بکنید، خیلی از استادان دانشگاه شریف قطعاً کیفیت تدریس بالاتری از استادان آنجا داشتند. از نظر امکانات هم که عرض کردم، تا حدودی به نظرم امکانات آنها بهتر از امکانات ما اینجا در دانشگاه صنعتی شریف است ولی مثلاً ممکن است شما مقایسه کنید با امکاناتی که بعضی از دانشگاههای دیگر در ایران دارند، شاید مساوی باشند.
4-ارتباط با صنعت در آنجا به چه صورت بود؟
ببینید آن نیز باز خیلی بستگی به استاد دارد. بعضی از استادان در دپارتمان مهندسی مکانیک که ما داشتیم -که در واقع اسم آن دانشکده،Applied Mechanics بود- ارتباطات بسیار خوبی با صنعت داشتند و در حوزهی ساخت راکتور یا در حوزهی solid fluid interaction استادانی بودند که ارتباطات بسیار خوبی با صنعت داشتند و گرنتهای (grant) خوبی داشتند، از جمله استاد خود بنده که ارتباطات و گرنتهای خیلی خوبی داشتند. بعضی استادان هم بودند که کاملاً theoretical بودند و حرکت روی مرزهای دانش را داشتند و حتی اپلیکیشن هم نداشتند و بهصورت خالص، تئوری کار میکردند. ولی بهطورکلی، از بین حدود 40 نفر استاد دانشکدهی مکانیک در آنجا، همهی آنها کموبیش گرنتهای تحقیقاتی یا صنعتی داشتند. استادی که تقریباً منفعل حساب بشود و نه ارتباطات صنعتی داشته باشد و نه دانشجویی، کم بود و شاید در حد 2 یا 3 نفر بودند؛ بقیهی استادان یا در زمینهی ریسرچ و حرکت روی مرزهای دانش فعال بودند یا در حوزهی صنعتی. این در حدی که من دانشکدهی مکانیک دانشگاه مونترال را میشناسم خدمتتان عرض شد.
4.5-در مقایسه با داخل ایران، امکانات و بودجهای که در اختیار دانشجو یا استادان قرار میگرفت، به چه صورت بود؟
عرض بکنم که از نظر گرنتها یا پولهایی که در اختیار استاد بود از نظر ریسرچ در آنجا با اینجا اصلاً قابلمقایسه نیست. بهطور مثال، استاد راهنمای بنده بهراحتی سیصد تا چهارصد هزار دلار گرنت میگرفت و شاید در این 10 سالی که من آنجا بودم، ایشان 7 یا 8 تا از این گرنتها را راحت گرفتند. یعنی مثلاً ایشان راحت 3 یا 4 میلیون دلار جذب گرنت داشتند و خیلی از این گرنتها هم بیشتر از طرف مؤسسات تحقیقاتی و بعضی هم صنعتی بودند.
این حجم از گرنت که آنجا برای استادها هست و آنها میگیرند و داخل دانشگاه میآورند، به نظرم قابلمقایسه با گرنتهایی نیست که اینجا در ایران در اختیار استادها قرار میگیرد. اینجا یک مقدار قضیه به خود شخص مرتبط میباشد و فردمحور است. یعنی استادانی هستند که خودشان در طول سالها موفق شدهاند ارتباطاتی را با صنعت برقرار بکنند و در واقع در جذب بودجههای پژوهشی موفق بودهاند ولی آنجا واقعاً جذب گرنت از مؤسسههای تحقیقاتی یک روتینی است که تقریباً همهی استادان، به استثنا چند نفر، آنها را جذب میکردند و آنجا اگر استاد این گرنتها را جذب نکند اصلاً قادر به انجام ریسرچ نخواهد بود، چون نمیتواند دانشجو بگیرد، چون آنجا دانشجو حقوق میخواهد، و استاد ارتقا پیدا نمیکند. اصلاً این گرنتها آنجا هست و تقریباً همهی استادانی که آنجا بودند گرنتهای خوبی در اختیارشان بود.
5- دانشجوهای کانادا با دانشجویان شریف در زمینهی تحصیل چه تفاوتهایی داشتند؟
از نظر هوش و استعداد، تحت هیچ شرایطی دانشجوهایی که من آنجا دیدم با دانشجوهای صنعتی شریف قابلمقایسه نیستند. قطعاً میانگین هوش و استعداد دانشجوهای اینجا خیلی بهتر از دانشجوهایی است که بنده آنجا دیدم. منتها دانشجوهای آنجا به رشتههای مهندسی با این دید نگاه میکنند که بعداً میخواهند از آن پول دربیاورند و کاملاً به دنبال این هستند که بعد از اینکه لیسانس یا فوقلیسانسشان را گرفتند، بروند در صنعت و درآمدزایی داشته باشند. آنجا هم معمولاً شرکتها خصوصی هستند و کارهای دولتی کمتر است. بعضی از دانشجویان در آنجا در فکر این هستند که خودشان شرکتی برای خودشان بزنند. کلاً فکرشان بیشتر این است که از این درسی که میخوانند درآمدزایی داشته باشند تا ادامهی تحصیل صرف. تعداد قابلتوجهی از دانشجوهای ما دنبال ادامهی تحصیل هستند بدون اینکه یک هدفگذاری درستی انجام بدهند. صرفاً میگویند ما برویم فوقلیسانس و دکتری بگیریم و بعد آن چه؟ در واقع شاید بعضیها یک دید روشنی نداشته باشند. البته بعضیها را هم دیدهام که از همان ابتدا که وارد رشتهی مهندسی می شوند، قشنگ میدانند که چه کاری میخواهند انجام دهند. این مورد را من در واقع آن طرف در دانشجوهای آنجا بیشتر دیدم. مخصوصاً در دانشجوهای بومی تا دانشجوهای اینترنشنال. بعضی وقتها در دانشجوهای اینترنشنال هم این دیده میشد که صرفاً دنبال ادامهی تحصیل بودند تا برگردند کشورشان یک پستی بگیرند یا همانجا کارکنند.
6-آیا تفاوتی بین دانشجوهای کانادا و دانشجوهای ایرانی در فعالیتهای غیردرسی وجود دارد؟
بله و این هم ملموس است که مخصوصاً دانشجوهای بومی که ما آنجا میدیدیم، کاملاً فعالیتهای دارای جنبهی تفریحی در کنار درسشان زیاد داشتند. مخصوصاً کارهای ورزشی خیلی جدی داشتند. هر از چند گاهی در دانشگاه جمع میشدند و به یک بهآنهای جشن میگرفتند و از این دورهمیها خیلی زیاد داشتند. بعضی از این جشنها، جشنهای ملی بود و بعضیها جشنهای مربوط به آن استان بود و بعضی مواقع میدیدی خودشان جمع شدهاند و رفتهاند روی سبزههای دانشگاه نشستهاند و خوش میگذرانند و مراسمی دارند و از این نظر به نظرم جوّ آنجا شادابتر به نظر میآمد و یک مقدار این فعالیتهای خارج از امور تحصیلی را بنده بیشتر میدیدم. در دانشگاه ما این کم است. حالا شاید این موارد در دانشگاه ما در قالب فعالیتهای فرهنگی و زیارتی بیشتر باشد ولی تفریحی به نظرم کمتر است. البته ممکن است که دلیل هم داشته باشد. دانشجوها به هر حال آنجا حقوق دریافت میکنند، چه کارشناسی که معمولاً یک bursary loanدارند و پول دستشان هست و چه دانشجویان تحصیلات تکمیلی که اکثرشان ساپورت مالی دارند. به هر حال بهتر میتوانند تفریح کنند و خوش بگذرانند و البته خود دانشگاه مونترال نیز به این قضیه خیلی اهمیت میداد و قسمتstudent affairs در برگزاری این جشنها و شاداب نگهداشتن دانشجویان خیلی نقش داشت.
7-تحصیل در خارج از کشور چه آوردهای برای شما داشت؟
موقعی که من برای دوران PhD خودم رفتم، یعنی سال 2002، رشتهی مهندسی بیومکانیک در همین دانشگاه صنعتی شریف داشتیم و من خودم فوق لیسانسم را با مرحوم آقای دکتر کارگرنوین، استاد راهنمای من، در شریف گذراندم. رشتهی مهندسی بیومکانیک آهسته آهسته راه افتاده بود و استادان هم زحمت میکشیدند ولی داستانی که ما داشتیم این بود که تجهیزات و آزمایشگاه بیومکانیک واقعاً آن زمان بهطور جدی نداشتیم. الآن خیلی فرق کرده است و آزمایشگاه بیومکانیکی که در مؤسسهی موفقیان راهاندازی شده است هیچچیزی کمتر از آزمایشگاههای بیومکانیکی که من در کانادا دیدم ندارد. بنابراین آن موقع که بنده برای PhD رفتم، آن آوردهای که برای من داشت تجهیزات و امکانات آزمایشگاهی آنجا بود، چون دکتری من بالای 50 درصد کار آزمایشگاهی و جمعآوری داده و کارهای in vivo بود و روی انسان زنده مطالعه داشتیم. از نظر بحثهای تئوریتیکال و شبیهسازی، استادی که من PhD خودم را با ایشان شروع کردم، جزو افراد پیشگام در این حوزه بود و فردی است که در دنیا شناختهشده است و در زمینهی شبیهسازی و مدلسازی از دههی 80 میلادی مقالات بنیادین دارد و تقریباً در حوزهی ستون فقرات، افرادی که در حوزهی مدلسازی کار میکنند دنبالهروی ایشان هستند. بنابراین تحصیل در خارج از کشور از هر دوی این نظرات برای من خیلی مهم بود و من بههیچوجه نمی توانستم در ایران این تجربیات را داشته باشم.
من بعد از تحصیلم در مؤسسهی IRSSTبه مدت 3 سال کار عملی کردم، یعنی در حوزهی بیومکانیک شغلی و مدیریت ریسک آسیب کارگرها در محیطهای صنعتی تجربهی کاری خوبی در این مؤسسه کسب کردم. همزمان این مؤسسه، تحقیقاتی هم بود و من از بحث ریسرچ دور نشدم و کارهایی که میکردیم تبدیل به مقاله میشد. پس از نظر تجربهی کاری هم به من کمک کرد که بدانم وقتی میخواهم به ایران برگردم ریسرچم را در چه زمینههایی ادامه بدهم.
8-به نظر شما پروسهی اپلای دانشجویان ایرانی نقص دارد؟ چه نقصهایی؟
حتماً نقص دارد و من این را دیدهام چون من در طول سال تقریبا 200 تا recommendation می نویسم. البته نه برای 200 تا دانشجو، شاید اینها برای 20 تا دانشجو باشد و هرکدام ممکن است 10 جا اپلای بکنند. بعضی وقتها مشخص است که دانشجو به دانشگاهی اپلای میکند که هیچ برتری در آن رشته نسبت به دانشگاه خودمان ندارد. یعنی اگر همینجا میماند و با استادان خودمان در همین آزمایشگاه موفقیان کار میکرد قطعاً هم از نظر کار آزمایشگاهی هم از نظر theoretical و numerical و modelingو.... برایش بهتر بود. من بعضی وقتها این را به آنها میگویم که اگر هدف شما کار علمی و بعد ورود به صنعت یا کار آکادمیک است این چیزی که ما اینجا در ایران داریم برای شما بهتر است و آدم باسوادتری میشوید.
بعضی از دانشجوهای ما صرفاً به هر دلیلی میخواهند بروند و برنامهی مشخصی ندارند، برخلاف بعضی دیگر که مثلاً یکی میآید به من میگوید که من اصلاً دکتری نمیخواهم و فقط میخواهم ارشدم را در آنجا بگیرم و جذب بازار کار در فلان حوزه در فلان جا بشوم. یعنی از همین الآن هدفش را مشخص کرده است. یا مثلاً به من میگوید من میخواهم در این حوزه ادامهی تحصیل بدهم و در این فلان حوزه دکتری بگیرم و علاقهمند هستم کار آکادمیک بکنم. نگاه که میکنید، میبینید دانشگاه موردنظرش بسیار خوب است، رزومهی فردی که دارد میرود با او کار کند نشان میدهد که فردی است که در آن حوزه صاحبنظر است و این قشنگ معلوم است این دانشجو انتخاب کرده است و برای خودش ریلگذاری کرده است که میخواهد به کجا برسد.
9- اگر توصیهای برای دانشجویان دارید، بفرمایید.
به دانشجوهای عزیز میگویم که در کنار درس و تحصیل و هر کار آکادمیکی که در محیط دانشگاهی میخواهند انجام دهند، چه حالا بخواهند ادامهی تحصیل بدهند و وارد کار آکادمیک بشوند چه بخواهند جذب صنعت بشوند، توصیهی من این است که خودشان را از نظر صفات انسانی و روحیات اخلاقی و دانش غیرآکادمیک دانشگاهی بالا ببرند و بسازند. یعنی سعی کنند با تکیه بر فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی، اخلاق و روحیات انسانی و جنبههای معنوی را در خود رشد بدهند، که این به درد همین دنیا هم میخورد.
نکتهی دوم اینکه علم و دانششان نسبت به غیر از مهندسی مکانیک و مسائل دانشگاهی را افزایش بدهند. نسبت به مسائل اجتماعی، با مطالعه، با تفکر، مسائل و معضلات فرهنگی را نه فقط در جامعهی ایرانی بلکه در جامعهی غرب هم بفهمند. کلا دنیاشناسی و جهانبینیشان را تقویت کنند. سیاست را تا حدودی بفهمند. دانش خودشان را در امور اقتصادی و مالی، خانواده و ارتباط با انسآنها زیاد کنند، چون من احساس میکنم دانشجوهای ما در این امور نقص دارند.
https://www.aparat.com/v/QSAv9