نفس، نفس، نفس. نمیدونم کِی قراره ما از دست این ابنس۱ خلاص شیم. از بس این پلهها رو برای کلاس بالا و پایین رفتیم، خسته شدیم دیگه. مطمئنم اگه یه سال دیگه همین شرایط باشه، میتونم رکورد پلهنوردی رو بشکنم. این همه پول خرج کردن و ساختمون به اون قشنگی ساختن، باز شما تو این ساختمون قدیمی نشستین؟ فقط این عمومیها و کلاسهای تیای۲ اینجا موندن. خب تیای گرامی، تو همون ویکلس۳، مجازی برگزار کن دیگه. سر تمدید ددلاینها۴ که کاری نمیکنی. از لود۵ تمرینهات هم که نگم. حداقل اینطوری یه کمکی به ما میکنی!
اکثر این تیایها، از رنکهای۶ سالبالایی دانشکده هستن؛ یه سری آدم که کل دوران دانشجوییشون رو تو سالمط۷ زندگی میکردن و کارشون فقط درسخوندنه. اصلاً نمیدونم اینها بهجز مرکزی۸ و عَبدُس۹ و مَرمیز۱۰ جای دیگهای رو هم بلدن؟ آهان، سالمط جدید مکانیک. یعنی حتی موقع درسهای سرویس۱۱که تو تالارها بود و همه ازش مینالیدن، یا درسی مثل ریضمو۱۲، بازم اینها خوشحال و شادان تمرین مینوشتن و از استاد سؤال میپرسیدن. وقتی ما بعد از کلاس تو مِکلوپ۱۳ استراحت میکردیم، اینها تو مکث۱۴ درس تحلیل میکردن و سؤال حل میکردن. خدایا! چطوری میشه آخه اینقدر آدم به درس اهمیت بده؟
یه بار من یکی از این دوستان رو تو سایت۱۵ برق، سمت چپ لابیشون، دیدم؛ داشت با هیجان به صفحۀ لپتاپ نگاه میکرد. با خودم گفتم یا داره فیلم «حیثیت» (The Prestige) رو میبینه یا «تلقین» (Inception)؛ ولی وقتی رفتم پیشش دیدم دکتر ارجمند داره مُقمَص۱۶درس میده! آخه عزیز من، یهکم به فکر خودت باش. من مهمترین کاری که تو سایت دانشگاه کردم، کانترزدن بوده!
دیروز ما کودک درونمون شکوفا شده بود. یه دونه از این گاریها از مسجد برداشتیم و رفتیم سمت شیب۱۷ تا از اونجا هلش بدیم پایین. داشتیم یک دو سه میگفتیم که ولش کنیم، یهو یه رنک (به علت حفظ امنیت شخص، از ذکر نام او معذوریم) گفت: «طبق محاسبات من باید ...». ما همون موقع گرفتیمش، گذاشتیمش تو گاری و ولش کردیم.
ولی یه چیزی رو بگم این آخرش. با وجود این همه شوخی که با این رفقا میشه، باید اونها رو الگوی خودمون قرار بدیم. البته دانشگاه صرفاً جای درسخوندن نیست؛ اما یادمون نره اومدیم دانشگاه که درس بخونیم. اگه این رفقای گلمون نبودن، خیلی از ماها حتی یاد درس هم نمیکردیم! خیلی خوبه که آدم اینقدر برای هدفش ارزش قائل باشه و براش تلاش کنه. دم همۀ تیایها و رنکها گرم!
(۱)← مخفف ساختمان ابنسینا؛ ساختمانی که قبلاً برای برگزاری کلاسها استفاده میشد، اما اکنون کمتر از آن استفاده میشود.
(۲)← مخفف کلمۀ Teaching Assistant یا همان دستیار آموزشی.
(۳)← سامانۀ برگزاری کلاسهای مجازی شریف (که در دوران مجازی برای ما حکم دانشگاه را داشت).
(۴)← آخرین تاریخی که استادها برای تحویل پروژه یا تمرینها تعیین میکنند.
(۵)← به میزان فشار واردشده از سوی درس، بهعلت تمرینها، کوییزها و ... میگویند. هرچه لود درسی بیشتر باشد، زحمت شما هم بیشتر خواهد بود.
(۶)← معمولاً به ده درصد اول دانشجوهای دانشکدهها از نظر معدل، رنک میگویند. در دانشکدۀ مکانیک هفت رنک از مکانیک و سه رنک از دریا داریم (تعریف سرراست: کسی که خیلی درس میخواند).
(۷)← مخفف سالن مطالعه.
(۸)← کتابخانۀ مرکزی دانشگاه، نزدیک درب انرژی (شمالی).
(۹)← مخفف عبدالسلام که سالن مطالعۀ دانشکدۀ فیزیک است؛ مکانی لوکس و مناسب استراحت!
(۱۰)← کتابخانۀ معروف دانشکدۀ ریاضی که به نام «دکتر مریم میرزاخانی» است.
(۱۱)← به دروسی مانند ریاضی و فیزیک که در ترمهای ابتدایی اخذ میشوند، میگویند. نام این دروس با توجه به محتوایشان، کاملاً برازندۀ آنها است!
(۱۲)← همان درس ریاضی مهندسی است که دانشکدۀ ریاضی ارائه میدهد و معمولاً دانشجویان مکانیک آن را در ترم چهار اخذ میکنند.
(۱۳)← به فضاهای سبز دایرهمانند واقع در محوطۀ دانشگاه میگویند. دانشگاه سه لوپ اصلی دارد: مکلوپ، لوپ عمران و لوپ مرکزی.
(۱۴)← به فضای سبز جلوی دانشکدۀ کامپیوتر گفته میشود که واقعاً آرامشبخش است و میتوانید در کنار درختان بید مجنون آن عکسهای زیبایی بگیرید.
(۱۵)← اتاقی در دانشکده که پر از کامپیوتر است.
(۱۶)← مخفف درس مقاومت مصالح؛ گفتن «مقمص» سختتر از گفتن «مقاوت مصالح» است؛ ولی با این وجود، بعضیها آن را دوست دارند. از این نوع مخففسازیها باز هم داریم؛ مانند آشمک که مخفف درس آشنایی با مهندسی مکانیک است؛ درسی جذاب با کلاسهای بسیار طولانی که در ترم دو با آن آشنا میشوید.
(۱۷)← از مکانهای شرقی دانشگاه که روبهروی درب آزادی است.