مریم عراقی، ورودی ۹۵ مهندسی مکانیک
امتحانات و پروژهها در شریف، معمولاً طوری شیرهی جان آدم را میکشد که فردای آن سخت میشود از تختخواب بیرون آمد و پیِ عملیکردن نقشههایی رفت که در طول ترم یا فرجهها برای بعد از امتحانات میکشیدیم! ولی شریفیها نشان دادهاند که خودآزاری خاصی در وجودشان هست که مانع خوابوخور میشود و برای خودشان انواع و اقسام مشغولیتها را میتراشند.
تابستان این انسانهای شریف هم، طیف گستردهای از انواع کارهای محیرالعقول را شامل میشود؛ از کار در مغازه و کارخانه و مزرعه گرفته تا کار پژوهشی با استاد و کارآموزیهای تخصصی پیشرفته و تدریس و …
یک تجربهی شخصی از تابستان بعد از ترم ۴ خودم بگویم؛ موقعی که اکثر بچههای همدوره، کارآموزیشان را رفتند اما من سفت ایستادم و گفتم:«کارآموزی نمیروم»! دلیلم مشورت با یکی از سالبالاییهای متفاوت و کاردرست بود. این دوست که با داشتن پذیرش از دانشگاه رنک ۶ دنیا در رشتهی مکانیک (در آمریکای جهانخوار!) با من صحبت میکرد، گفت کارآموزی درستش این است که بعد از ترم ۶ باشد؛ برای اینکه تا آن موقع به میزان قابل قبولی درس برداشته باشیم و یاد گرفته باشیم و اصلاً خودمان بفهمیم دنبال چه هستیم!
خلاصه من هم نمیخواستم بروم کارآموزی. یک روز، آخرهای ترم ۴ بود که دو نفر از دوستان دانشکدهی برق، میان دانشگاه به سراغم آمدند (بهطور دقیق، خفتم کردند!)؛ داستان این بود که میخواستند یک رویداد استارتاپی برگزار کنند و به کمک نیاز داشتند. من آن زمان تجربهی شرکت در رویدادی استارتاپی را داشتم، چیزی که بچههای همدوره کمتر به فکر آن بودند؛ ولی واقعیتش این است که هرچه با سنوسال کمتر کارهای جدید و ریسکی بخواهیم انجام دهیم برایمان راحتتر است! چون کمتر چیزی برای ازدستدادن داریم؛ حرف را کوتاه کنم، خودم در رویداد مشابهی شرکت کرده بودم و برایم جالب بود، از طرفی فکر میکردم آن دو نفر آدمهای حسابیای هستند و حتماً برنامههایشان هم خوب است، در نتیجه قبول کردم بروم کمکشان.
حدود دو ماه از آن تابستان به انجام انواع و اقسام کارهای اجرایی در آن رویداد گذشت. ممکن است فکر کنید که چقدر کار گِل! عدهی زیادی همینطور فکر میکنند. باید بگویم که فکر میکنم دو موقعیت شغلی ویژهای را که بعد از آن نصیبم شد از تجربهی همانجا دارم! اگر بخواهم بیشتر تشریح کنم، دو دستاورد مهم در اینجور کارها وجود دارد که به موقعیتهای اینچنینی کمک میکند:
دستاورد اول: کار اجرایی کردن برای بیشتر ما شریفیها سخت و نامأنوس است؛ باید سریع تصمیم گرفت و سریع اقدام کرد؛ رعایتکردن ددلاینها و از ایدهآلگراییها بریدن، از قسمتهای سختش است. مدیریت بودجه و بحران و … و تیمداری هم بخشهایی از آن هستند. در کاری مانند برگزاری رویداد، از این جنس کار، فراوان وجود دارد.
دستاورد دوم: اساساً خود آدمهایی که در حین کار با آنها آشنا میشویم یا همتیمی بودن با آنها را تجربه میکنیم، ارزشمند هستند. شاید عبارت «شبکهی انسانی» به گوشتان خورده باشد؛ خیلیها معتقدند چیزی که شریف را «شریف» میکند، یا در واقع خاص و برتر میکند، همین شبکهی انسانی آن است. تجربههایی که در آن با افراد متنوعی همکاری میکنیم، از رشتهها یا حتی از دانشگاههای مختلف، خیلی رشددهنده است. همچنین اگر جنس کار مانند آنچه توصیف شد سخت باشد، مشارکت در آن نیازمند سطح بالایی از مسئولیتپذیری و توانمندی است که این خودش فیلتر و محک بسیار خوبی برای افراد است و در نهایت شما با جمع خاص، تلاشگر و مستعدتری همکار میشوید.
در نهایت تنها توصیهای که میتوانم بکنم، این است که چون همه یک کاری را انجام میدهند، آن را انجام ندهیم! تا میتوانیم بگردیم و انواع کارها را ببینیم و با مشورت و شنیدن تجربههای
آدمهای بزرگتر یا جلوتر از خودمان، انتخابی کنیم. البته زیاد هم در انتخاب تعلل نکنیم! آخرش یک ریسک است؛ که ریسک هم درون خودش کلی آموزه دارد.