علی محدثزاده، ورودی 97 مهندسی مکانیک
انصافاً وقتشناسترین افراد در تمام بازههای زمانی از سال، استادان گرانقدر هستند. این بزرگمردان (و اندکیشان، بزرگزنان!) نمونههای وقتشناسی هستند. گویی شامهی این عزیزان بیش از آنکه به بوییدنیها اختصاص داشته باشد، به یافتن وقت خالی از دانشجو می پردازد. استاد عزیز بو میکشد تا اگر خدای ناکرده دانشجو وقتی یافت که فکر کند اصلاً چه میخواهد، فکر کند که چه کاری را درست است که انجام دهد و ...، سریعاً با یک پروژهی منگولهدار یا یک تمرین نتراشیده و نخراشیده، مشکل فکری دانشجو را حل کند. آخر اصلاً صلاح نیست که دانشجو از این فکرها بکند. دانشجو آمده که در این خرابآباد درس بخواند و نفهمد! چه از این بهتر؟ حالا که خود نمیداند که چه میخواهد، استاد عزیزش به میان آمده و وقتش را برایش پر میکند. هی شما
بگویید این اساتید ظالماند و ما را درک نمیکنند و از این سبک مزخرفاتی که هر دانشجویی که کلهاش بوی قرمهسبزی میدهد، میگوید! حتماً میخواهی بگویی دانشجو میمیرد، ذلت نمیپذیرد و این حرفها؟ هان؟
خیر عزیز من! شما جوانی و شعورت نمیرسد که چه کاری صلاح است. بیا این سه پروژه را انجام بده، فلان تمرین را هم حل کن، امتحانی هم از تو خواهم گرفت که در دقایقی کوتاه و جانکاه باید تمام مسائلش را حل کنی! آن وقت است که اوقات تو به دو بخش تقسیم میشوند: یا در حال انجام وظایف دانشجوییات هستی و یا با اینکه آن کارها را انجام نمیدهی، ولی دغدغه و اضطرابش دارد خفهات میکند! به این میگویند یک زندگی استادپسند تودلبرو!