انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چراغی برای راهی روشن

مجموعه‌پادکست چراغ، چرا و چگونه؟

سید‌پارسا قزوینی، ورودی 98 مکانیک

تابستان ۱۴۰۰ بود، تقریبا دو سال می‌شد که دانشجو بودم و دو سال می‌شد که به‌دنبال پاسخ پرسش «چه کار می‌خواهم بکنم»؟ می‌گشتم. به مرور زمان و صحبت با افراد مختلف، متوجه شدم که من نه اولین شخصی هستم که این سؤال را دارد و نه آخرین. کم‌کم ایده‌ای در ذهنم شکل گرفت. کاغذی برداشتم و روی آن عاقبت مکانیکی‌های مختلفی که می‌شناختم را نوشتم؛ یکی دکتری می‌خواند، یکی مرد صنعت شده بود، دیگری به‌دنبال علوم انسانی رفته بود، یکی مهاجرت کرده بود و ... . به تعداد آدم‌ها، قصه و داستان مختلف وجود داشت و به تعداد آن داستان‌ها، درس برای آموختن. پس چراغی افروختیم که راه آینده‌مان را نشان دهد.

لیست اولیه را تکمیل کردم؛ یک صنعتی، یک آکادمیک، یک خانم، یک مهاجرت کرده و یک علوم انسانی خوانده، پنج قسمت اولمان را تشکیل می‌دادند. اما دقیقاً قسمتِ چه چیزی؟ قالب ارائه‌مان قرار بود چه باشد؟ نتیجۀ بحث و جدل‌های فراوان شد، پادکست. دوران کرونا بود و پادکست‌شنیدن رونق زیادی گرفته بود. پس به‌سرعت یک تیم سه‌نفره تشکیل دادیم و کار را شروع کردیم.

نخستین کار، مشخص‌کردن مهمانان بود. پرسش از فارغ‌التحصیلان و صد‌البته گشت‌و‌گذار در لینکدین، ما را به مدعوین می‌رساند؛ اما باز هم انتخاب‌ها زیاد بودند. آن‌ها که به دل صنعت زده بودند، کم نبودند. تصمیم بر این شد که حالا که افراد مورد نظر تقریباً در یک سطح‌اند، کمی از چهارچوب دانشگاهمان بیرون بیاییم و به‌جز حوالی خیابان آزادی، جاهای دیگر را هم ببینیم؛ شاید آسمان، در «علم و صنعت» و «امیرکبیر» رنگی دیگر باشد و حقیقتش به‌نظرم این‌گونه بود. «محمدمهدی اختری» فارغ‌التحصیل دانشگاه علم و صنعت و مدیرعامل شرکت «فیدار سلامت پارسیان»، نخستین مهمانمان بود. استرس داشتیم؛ آیا کار شنیده می‌شود؟ تدوینش خوب است؟ مجری خوب است؟ مهمانمان چطور؟ اصلاً چقدر به درد دانشجویان می‌خورد؟ همۀ این‌ها پس از انتشار و گرفتن بازخوردهای خوب زیاد، رنگ باخت و از اینکه خلق می‌کردیم، لذت می‌بردیم!

سپس نوبت گام دوم بود. گام دومی که چه‌بسا اهمیتش از گام اول بیشتر بود. جست‌وجوها ما را رساند به «سیدحسین موسوی» که اگر بخواهم رزومه‌اش را بنویسم، احتمالاً چندین صفحه از این شماره گرفته می‌شود. دو قسمت منتشر شده بود و رشد خوبی هم داشت. حال، وقت تبلیغ بود. به ادمین کانال روزنامه پیام دادم که اگر می‌شود تبلیغ قسمتی از چراغ را بکند و نتیجه‌اش گذاشته‌شدن لینک کانال و تبلیغی بلندبالا برای چراغ بود. پس از آن بود که سیل مخاطبین سرازیر شد و کار ما سخت‌تر!

بسیاری پیام دادند و خواهان این بودند که با توجه به چالش‌های مختلف خانم‌ها در جامعه و به‌خصوص در این رشته، به سراغ یک خانم برویم. پس مهندس «شهرزاد حنیفه» مهمان بعدی چراغ شد. او از مکانیک، علاقه‌اش به کارآفرینی و چالش‌های مختلف زنان در این رشته گفت.

کم‌کم به روزهای پایانی محور ۲۹ نزدیک می‌شدیم و انرژی‌ها تحلیل می‌رفت؛ اما هنوز یک قسمت مانده بود. قسمتی که البته هیچ ‌گاه منتشر نشد، به علل مختلف. مصاحبه‌ای بود از یکی از هزاران فارغ‌التحصیل شریف که حال در خارج از کشور به سر می‌برند و چقدر هم تلخ بود. یادم هست در جایی از مصاحبه مهمان گفت: «من هم ایران را دوست دارم. مگر می‌شود خانه‌ام را دوست نداشته باشم؟ ولی هرچه زیر و زبر کردم، دیدم که فعلاً نمی‌شود. نمی‌دانم شاید روزی برگردم، اما فعلاً این‌طور به‌نظر نمی‌رسد». و چه بسیار افرادی که این‌گونه هستند. نمی‌دانم چه زمانی کشور آن چیزی می شود که امثال آن مهمان ما، برگردند؛ اما این را می‌دانم که یکی از راه های رسیدن به آن زمان، همین چراغ‌هاست. چراغی که ما باید آن را بیفروزیم.

https://www.mech.sharif.ir/cheragh

https://t.me/cheragh_mehvar

خمشمحور ۳۰سیدپارسا قزوینیشمارۀ ۶خردادماه
صفحۀ نوشته‌های رسانه‌ای گروه محور - تأسیس ۱۳۷۲ - «محورِ فعالیت‌های دانشجویی دانشکدۀ مکانیک»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید