ویرگول
ورودثبت نام
انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
انجمن علمی دانشکدۀ مکانیک شریف (محور)
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

یادم تو را فراموش!

محمد حسن کارگر، ورودی 97 مهندسی مکانیک

اوایل برای من پذیرش این مسئله کمی مشکل بود، چون اصلاً به این اعتقادی نداشتم که بخواهم بروم و بنشینمدر یک اتاق و یک نفر حرف‌های مرا بشنود و هی بگوید«خب»و راهکارهایی به من بدهد که خودم آنها را بلدم! اما وقتی به این فکر می‌کردم که آن روز عصر، وقتی با من تماس گرفتند و از من خواستند به آنها مراجعه کنم تا به من کمک کنند، از ته دل خوشحال شدم و در دلم گفتم:«باز خوبه یه نفر حواسش به من هست!»

هر روز در ذهنم مکالمه‌ی مختصر آن روز را مرور می‌کردم و با خود می‌گفتم که در سریع‌ترین زمان ممکن به آنها سر می‌زنم. اما همان‌طور که گفتم از نظر منطقی و عقلانی با این کار موافق نبودم،ولی دلم می‌گفت: «پسر دیگه‌ چاره‌ای نیست و برو. دیدی اصلاً بهتر شد حالت». چنان غرق تنهایی و افکار خودم شده بودم که حتیبرای عده‌ای از رفقایم نسخه‌ی تنهایی می‌پیچیدم! البته قطعاً همچنان تنهایی را ترجیح خواهم داد و باکی از آن ندارم، ذهنیت و تعریف من از تنهایی با گوشه‌نشینی و انزوا متفاوت هست اما گاه می‌تواند حتی از آن هم مضرتر باشد!

بعد از گذشت تقریباً سه هفته از تماس آن‌ها و در همان هفته‌ی ابتدایی مهرماه، وقت مراجعه‌ی من فرارسید. هر چند خیلی عجله کردم تا به‌موقع خودم را برسانم و حتی برای این کار صبحانه نخوردم و درعوضدر راه کمی بیسکوییت‌ خوردم و سریع قدم برمی‌داشتم، اما دیر رسیدم.

وارد اتاق آرامی شدم که عبور دانشجویان از کنار پنجره‌ی آن، هر لحظه سکوت اتاق را پر از تشویش می‌کرد. نشستم بر روی تنها صندلیِ روبروی میز مستطیلی‌شکلِ چوبیِ اتاق، همان صندلی مشکی چرخان، و از بطریکنار کیفمکمی آب ‌نوشیدم. هنوز در بطری را نبسته بودم که متوجه شدم وی درب اتاق را بست و خیلی محترمانه مرادر سکوت ناآرام اتاق محبوس کرد و نشست سمت مخالف میز چوبی، دقیقاً مقابل چشم‌های من. پوشه‌ای چند صفحه‌ای که قرار بود به من اختصاص پیدا کند را همراه داشت و با کمک هم آن راتکمیل کردیم. پرسش‌های محکم از وی و پاسخ‌های منقطع از من.

ازمن خواست که توضیح بدهم و بگویم چه شده و چرا اینجا هستم. چند ثانیه‌ ساکت شدم و بعد گفتم اتفاقی خاصی نیفتاده و چیزی نشده است، مثل همان پسربچه‌ای که خرابکاری کرده است و از ترس چیزی نمی‌گوید! مرتبه‌ی دوم نیز همان سوال قبلی را تکرار کرد اما این دفعه با چاشنی محبت بیشتر و در ادامه‌ی آن افزود«صرفاً قرارهست با هم صحبت کنیم،همین».کمی متقاعد شدم تا شروع به لب‌گشودن کنم. بماند که در آن مکالمه‌ی پنجاه دقیقه‌ای چه گذشت بر من! در واقع تا مدت‌ها دوست ندارم بیشتر از اینتوضیح بدهم که در آن پنجاه دقیقه چه بر من گذشت.ولی حتماًیه روز آن‌ها را مینویسمزیرا تجربه‌ی متفاوت و عجیبیبرای من بود!

آغاز آشنایی من با مرکز مشاوره‌ی دانشگاه این زمان بود. روند مراجعه‌ی من به مرکز مشاوره تا دو سه ماه بعدتر هم ادامه داشت. برای من تجربه‌‌ی بسیار خوبی بود،به‌خصوص در آن برهه‌ی زمانی که بیش از قبل گره‌های زندگیم درحالِ کورشدن بودند.

برای مرکز مشاوره‌ام ...

تا آنجا که من آگاه هستم،دانشگاه برای مراقبت از سلامت روانی دانشجویان به دو صورت وارد عمل می‌شود،یکی مرکز مشاوره و دیگری استاد راهنما. تا آنجا که من از فعالیت‌های مرکز مشاوره‌‌ی دانشگاه خبر دارم، فعالیت‌های مرکز مشاوره به صورت زیر هست:

1. دفتر مرکز مشاوره و خدمات حضوری به مراجعین؛ به این‌صورت که شما با تعیین وقت قبلی که اغلب بایستی چند هفته منتظر بمانید، می‌توانید از خدمات مرکز استفاده کنید. اما چیزی که در آن برهه‌ی زمانی مراجعه به مرکز مشاوره متوجه شدم این بود که تعداد مشاورها با تعداد دانشجویانتناسب ندارد و بایستینسبت به آن تجدیدنظر شود.

2. ارائه‌ی همایش‌ها یکی دیگر از خدمات مرکز مشاوره است. در روز‌های حضوری دانشگاه، این همایش‌ها با پوستر‌ها‌ی پخش‌شده در فضای دانشگاه و کانال‌های مرتبط،اطلاع‌رسانی می‌شد. اکنون همایش‌های منظم و مدوّن مرکز مشاوره به صورت آنلاین در حال برگزاری هستند. نکته‌ی زیبایی که من متوجه آن شدم این بود که در حال حاضر، این همایش‌ها با همکاری مرکز مشاوره‌ی چندین دانشگاه و در طول هفته به صورت روزانه در حال برگزاری است.

3. در ابتدای هر سال تحصیلی، مرکز مشاوره برای نوورودی‌های مقطع کارشناسی، کارگاهییک‌روزه در یکی از پنج‌شنبه‌های مهرماه برگزار می‌کند که در آن به تشریح فعالیت‌های مرکز مشاوره و توجیه شرایط و چالش‌های دوران تحصیل در دانشگاه‌ می‌پردازد. متأسفانه من این کارگاه را، با توجه به همان دلایل مذکور، شرکت نکردم اما امروز فکر می‌کنم که کاش شرکت می‌کردم؛ هرچند دوستانم بعدتر می‌گفتند چیز خاصی از دست ندادی و همان حرف‌های تکراری ارائه شد!

4. توزیع بروشور‌ها و کتابچه‌هایی با موضوعات روانشناسی و متناسب با چالش‌های مخاطب خود،یعنی دانشجویانیکی دیگر از فعالیت‌های مرکز مشاوره است. اما انتقادی قوی که به مرکز مشاوره دارم، نبود نشریه‌ای واحد با صاحب امتیازی مرکز مشاوره‌ی دانشگاه شریف هست. واقعا جای تعجب دارد که مرکز مشاوره‌ی دانشگاه نشریه‌ای ندارد که مخاطب آن دانشجویان باشد و به طور منظم و حساب‌شده در هر شماره‌ی خود به موضوعی بپردازد و آن را منتشر کند. هر چند در آبان‌ماه شاهد انتشار نخستین شماره از نشریه‌ی«مهر استاد» از طرف مرکز مشاوره بودیم اما باید بگویم این نشریه ویژه‌ی اساتید طراحی شده است.

و در آخر دوست دارم بگویم کاش هر چه زودتر با ما تماس بگیرند و حال این روزهای دانشجویان را بپرسند و بدانند بر ما چه می‌گذرد!

محمد حسن کارگرمحور۲۸خمشآذرماه
صفحۀ نوشته‌های رسانه‌ای گروه محور - تأسیس ۱۳۷۲ - «محورِ فعالیت‌های دانشجویی دانشکدۀ مکانیک»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید