در سال 1400، من در پیج اینستاگرامم کتابهای قیمت قدیم فروشگاه همیشه را معرفی میکردم. این اتفاق خیلی خوش آیند بود هم برای من و هم برای مخاطبینم چون کتابهایی که میخواستند و میتوانستند با قیمت مناسب حتی بعضی وقتها با تخفیف تهیه کنند . یک روز، آقایی به اسم ذ به فروشگاه همیشه آمد. او به دنبال خرید کتاب های قیمت قدیمی بود و به جز خرید کتاب قیمت قدیم کالای دیگری تهیه نمیکرد ، همه چیز به خوبی پیش میرفت هم من و فروشگاه راضی بودیم که کتابهای رکودی از فروشگاه خارج می شود و هم با خود فکر میکردم شخصی کتاب خوان در حال جمع آوری یک کلکسیون کتاب خوب است . اما مشکل از جایی شروع شد که او جلو ما پشت تلفن قیمت کتابها را تغییر میداد و به مشتری های پشت خط تلفنش اعلام میکرد. اول از این اتفاق متعجب بودم بعدهاهم به عنوان مشتری مداری اعتراضی نکردم و مثل همیشه با احترام باهاش برخورد میکردم .
مدتی گذشت و این آقا همچنان مشتری فروشگاه همیشه بودند تا سال 1402 که من یک روزبه کتابفروشی ( کتاب کتابخانه )رفتم.
بچههای خوش انرژی این کتابفروشی من و میشناسن و همیشه باهم از بازار کتاب و نشر صحبت می کنیم اون روز بعد از سلام و احوال پرسی بهم گفتند: “ملیکا، نگفته بودی با دلال های کتاب هم دوست میشی ؟” من با یک دهن باز از تعجب گفتم : “من؟ کی؟” با نشانههایی که دادند، متوجه شدم که آقای ذ کسی بوده که به این کتابفروشی رفته و وقتی مسئولین متوجه می شن که دلال کتاب است اجازه خرید بهش ندادن اونم گفته من دوست ملیکای کتابفروشی همیشه هستم . خیلی عصبانی شدم هم از دست خودم که بعد از فهمیدن شغل این آقا بلاکش نکردم هم نمیدونستم توی چندتا کتابفروشی این حرف که دوست من است و گفته. اولین کاری که کردم بلاک کردنش در اینستاگرام و تلگرام بود . داخل کتابفروشی همیشه هم که دیدمش خیلی سرسنگین اما با احترام باهاش برخورد کردم ، وقتی ماجرارو با مدیرم درمیون گذاشتم چیزی گفت که ذهن منم درگیرش شد گفت : “ چی میشه که مردم میرن سراغ دلال کتاب ؟!” راست میگفت وقتی این همه سایت و اینستاگرام و منابع اطلاع رسانی هست که میشه خیلی راحت قیمت اصلی کتاب و حتی با تخفیف تهیه کنی چرا باید بری سراغ دلال کتابی که کتاب و از قیمت پشت جلد هم گرون تر داره میفروشه ؟! کجای کارو داریم اشتباه پیش میبریم که هنوز این مدل آدم ها دارن کار میکنند ...