Melika
Melika
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

به علمِمون بیَفزاییم :)) .۱

امروز حدود دو ساعت ریاضی خوندم....

یکم با بابام، تمرین رانندگی کردیم، و بابام گفت ادمای خنگ رانندگی یاد نمیگیرن، تو چرا من هرچی میگم گوش نمیدی ؟

نشستم فک کردم به حرفش، دیدم برای اینه که حس میکنم چون توی یه شهرک کوچیک رانندگی میکنم نباید از قوانین شهر پیروی کنم.

بعد فهمیدم برای زندگی هم همین موضوع صدق میکنه، همیشه فکر میکردم چون هنوز به جایی که دوست دارم نرسیدم، میتونم هرجور دلم میخواد رفتار کنم؛ اما تا زمانی که توی اجتماع های کوچیک درست و خوب و مناسب رفتار نکنی هرگز نمیتونی به اجتماع بعدی راه پیدا کنی.

و حتی زیادی فکر کردن به مرحله بعدی باعث میشه از مرحله ای که داخلش هستی بیشتر باز بمونی :))

خلاصه یخرده هم پند گرفتم و پند دادم بهتون ???‍♀️

و چند قسمت فیلم نگا کردم( خیلی کمتر از اون چیزی که قبلا روزانه نگاه میکردم)، واقعا دارم سعی میکنم عادتای بد رو از خودم دور کنم...

فک کنم الان سه روز شده که دارم همچنان روتین پوستیم رو انجام میدم، در عین حال یه انفولانزای بد هم گرفتم، که داره میکش منو از گوش درد...

یه گارد سیلیکونی پاک کنی سفید برای گوشیم گرفتم، که خیلی وقت بود سیوش کرده بودم و دوست داشتم بگیرمش ...

البته دیگه پول خرج نمیکنم، حداقل برای لباس و اینجور چیزا...

چند وقت پیش یکی از رگالای کمدم از وسط تا شد و افتاد بس که سنگین شده بود.

فعلا افکارم رو اینجوری اروم میکنم، ک لباس نمیخرم تا برم دانشگاه، اون موقع ده پونزده میلیون لباس باهم میخرم( از این لباس کره های کیوت، شلوار بگای بلند پارچه ای، لباسای پترن دار و پالتو فوتر بلند شتری، کرمی و طوسی ...)، هرچند میخوام اگه بشه و اعتیادم به خرید رو از دست داده باشم، هیچ لباسی نخرم و یه مدت از همین لباسام استفاده کنم.

در کل دارم تلاش میکنم خودم رو اپگرید کنم بدون اینکه توقع اپگرید شدن از لوکیشن اطرافم....

هرجور حساب کنیم هر چیزی توی این دنیا اسون تر از خودِ ما ادما قابل تغییر کردن و تغییر دادن هست .

امشب حس خوبی دارم به خودم.

بعد از یه مدت خیلی خیلی خیلی طولانی :)))

من نیستم، و گوشی من نیست. اما گاردم اینشکلیه.
من نیستم، و گوشی من نیست. اما گاردم اینشکلیه.


لباسگارد گوشیاموزش رانندگیریاضیاتمراقبت پوستی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید