خب الان ساعت 8:46 دقیقه صبح روز دوشنبه هست و امروز 10 فروردین سال 404...
ای بابا از دست این زمان چه زود میگذره!

عزیزترینم.. برای تو مینویسم
وقتی غمگین بودم .. توبودی!
وقتی شکستم.. تو بودی!
هر وقت زمین خوردم اونی که دستمو گرفت و بلندم کرد.. تو بودی!
تو همیشه هوامو داشتی.. درکم کردی.. هرچقدر من بهت بد کردم.. قلبتو شکوندم کنارم موندی ..
و امروز میخوام بهت یه قولی بدم!
بهت قول میدم پاییزی سال دیگه که بهار زندگی تو هست از گل فروشی های امیریه برات رز سفید میخرم و میام پیشت..!
رز سفید من روزی که چندان دور نیست به دیدار تو خواهم آمد :)))
و در نهایت من شکست خوردن به شروع نکردن ترجیح میدم..!
عهد می بندم روزی 15 ساعت مطالعه کنم و تست هام کمتر از 200 تا نشه..
برو که رفتیم دختر.. گوربابای بقیه من بهت ایمان دارم عزیزترینم!
404/1/10