ویرگول
ورودثبت نام
ملیکا اجابتی
ملیکا اجابتی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

صدایم را بشنو!

زنگ در را ‌زدند. آیفون را برداشتم. مردی را ‌دیدم اما صدایش نمی‌آمد. هی من ‌گفتم صدا نمی‌آید. هی او حرفش را تکرار کرد. آخر سر بابا آمد و او را شناخت. گفت در را باز کنم. نقاش در ورودی ساختمان است.

اعصابم خرد شده بود از اینکه یکی حرف می‌زد و من صدایش را نمی‌شنیدم. شاید اعصاب نقاش هم خرد شده بود چرا که حرف می‌زد و صدایش شنیده نمی‌شد.

مثل بعضی اوقات در رابطه با آدم‌ها!

هر چه می‌گوییم نمی‌شنوند و هر چه می‌گویند، نمی‌شنویم! نه اینکه صدایمان به یکدیگر نرسد و یا شنوایی‌مان ایراد داشته باشد. در واقع صدای دل یکدیگر را نمی‌شنویم. منظورهای پنهان جملات یکدیگر را درک نمی‌کنیم. از برای هم نگران می‌شویم و دعوا می‌کنیم اما دوستت دارم‌های درونش را نمی‌شنویم. برایم اهمیت داری‌هایش را نمی‌شنویم. و خیلی صداهایی که نمی‌شنویم و شنیده نمی‌شویم.

شاید باید آیفون رابطه را درست کنیم تا صدای یکدیگر را بهتر بشنویم. همدیگر را بشناسیم و درِ قلبمان را با یک دکمه به روی هم باز کنیم.

ملیکا اجابتی

صدارابطهشنیدن
می‌نویسم و می‌خوانم تا در اقیانوس زندگی غرق نشوم. سایت: melikaejabati.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید